paranoiac

جمله های نمونه

1. The doctor says that he is paranoiac.
[ترجمه گوگل]دکتر می گوید پارانویا است
[ترجمه ترگمان]دکتر می گوید که او paranoiac
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. People who trade gold are the most paranoiac on the planet.
[ترجمه گوگل]افرادی که طلا معامله می کنند، پارانویاترین افراد روی کره زمین هستند
[ترجمه ترگمان]افرادی که طلا تجارت می کنند the paranoiac روی کره زمین هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Among the most extreme opponents there were even paranoiac suggestions that once gone the art might be hijacked and never returned.
[ترجمه گوگل]در میان افراطی‌ترین مخالفان، حتی پیشنهادهای پارانویایی وجود داشت مبنی بر اینکه این هنر ممکن است پس از ربوده شدن و هرگز بازگردانده شود
[ترجمه ترگمان]در میان most مخالفان، حتی paranoiac نیز وجود داشت که زمانی ممکن بود که هنر ربوده شود و هرگز برنگشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It makes the subject peianent1y in paranoiac alienation and the subject can not gain a real self-identification.
[ترجمه گوگل]سوژه را در از خود بیگانگی پارانویا متحیر می کند و سوژه نمی تواند خودشناسی واقعی به دست آورد
[ترجمه ترگمان]این موضوع باعث می شود که سوژه در حالت alienation paranoiac قرار بگیرد و سوژه نمی تواند یک هویت کاملا شناسایی واقعی به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. To avoid another paranoiac in the White House, journalists began to probe the very psyches of the nation's leaders.
[ترجمه گوگل]روزنامه نگاران برای جلوگیری از یک پارانویاک دیگر در کاخ سفید، شروع به بررسی روانی رهبران کشور کردند
[ترجمه ترگمان]روزنامه نگاران برای اجتناب از paranoiac دیگر در کاخ سفید شروع به بررسی the رهبران این کشور کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I felt the way a paranoiac must feel, only I knew I was not crazy or paranoiac.
[ترجمه گوگل]حسی را داشتم که یک پارانویا باید احساس کند، فقط می دانستم که دیوانه یا پارانویا نیستم
[ترجمه ترگمان]من احساس کردم که یک paranoiac نباید احساس کند، اما می دانستم که من دیوانه یا آدمکش نیستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This action is imbued with quite paranoiac meaninglessness -the only destination of their destiny.
[ترجمه گوگل]این عمل با بی معنایی کاملاً پارانویایی - تنها مقصد سرنوشت آنها - آغشته است
[ترجمه ترگمان]این عمل کاملا بی معناست - تنها مقصد سرنوشت آن ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Most of my friends are thin, and sometimes I have this paranoiac feeling that they are using me.
[ترجمه گوگل]اکثر دوستان من لاغر هستند و گاهی اوقات این احساس پارانویا را دارم که از من استفاده می کنند
[ترجمه ترگمان]بیشتر دوستان من لاغر هستند، و بعضی وقت ها این احساس هرمان را دارم که از من سو استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She has welcomed the oppressed and disowned of the world to this paranoiac dreamscape for nearly a hundred years.
[ترجمه گوگل]او نزدیک به صد سال است که از مظلومان و طرد شده های جهان در این رویاهای پارانویا استقبال کرده است
[ترجمه ترگمان]او از the و disowned جهان به مدت تقریبا صد سال استقبال کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They shared with the rest of their race an almost paranoiac fear and hatred for the informer.
[ترجمه گوگل]آنها با بقیه نژاد خود در ترس و نفرت تقریباً پارانویایی از خبرچین شریک شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها بقیه نژاد خود را با ترس و نفرت و نفرت نسبت به خبرچین به اشتراک گذاشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Desire had turned me into a relentless hunter for clues, a romantic paranoiac, reading meaning into everything.
[ترجمه گوگل]هوس مرا به یک شکارچی بی امان برای سرنخ ها تبدیل کرده بود، یک پارانویا رمانتیک، که همه چیز را معنا می خواند
[ترجمه ترگمان]دور تا من را تبدیل به یک شکارچی بی رحم کرده بود که به دنبال سرنخ می گشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The scholar thinks cranky condition appears is interpose at paranoiac and cranky model a kind of condition between the schizophrenia.
[ترجمه گوگل]محقق فکر می‌کند وضعیت بداخلاق به نظر می‌رسد در مدل پارانویا و بدحجابی، نوعی وضعیت بین اسکیزوفرنی است
[ترجمه ترگمان]این دانشمند به نظر می رسد که شرایط بد خلقی در paranoiac و مدل cranky نوعی از شرایط between باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They are the words and the content of the artist's diary that seems to record the everyday routine and small facts in a paranoiac and psychotic way.
[ترجمه گوگل]آنها کلمات و محتوای دفترچه خاطرات هنرمند هستند که به نظر می رسد روال روزمره و حقایق کوچک را به شکلی پارانویا و روان پریش ثبت می کند
[ترجمه ترگمان]آن ها کلمات و محتوای دفتر خاطرات هنرمند هستند که به نظر می رسد روتین روزمره و واقعیات کوچک را در یک روش روانی و روانی ثبت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Pride and prejudice are attributed to two kinds of personal paranoiac value.
[ترجمه گوگل]غرور و تعصب به دو نوع ارزش پارانویایی شخصی نسبت داده می شود
[ترجمه ترگمان]غرور و تعصب به دو نوع ارزش paranoiac شخصی نسبت داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• person suffering from paranoia, person suffering from delusions of persecution and distrust of others
suffering from paranoia, suffering from delusions of persecution and distrust of others

پیشنهاد کاربران

paranoiac ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: بدگمان
تعریف: فرد دچار بدگمانی
همه خصم اندیشانه ، همه خصم پندارانه

بپرس