papilla

/pəˈpɪlə//pəˈpɪlə/

معنی: نوک پستان، پستانک، استطاله بافتی، برامدگی نوک دار، برامدگی کوچک
معانی دیگر: برجستگی کوچک و پستانک مانند، پستانچه، (نادر) نوک پستان، پاپیل، زائده بافتی ریشه پر و موی سر و بدن و امثال ان

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: papillae
مشتقات: papillar (adj.), papillose (adj.), papillosity (n.)
• : تعریف: a small bodily projection that resembles a nipple, such as a taste bud on the tongue, a protuberance at the root of a hair, or a pimple.

جمله های نمونه

1. In particular the two distinct forms of papillae on the jaw, open tentacle pores and small tentacle scales.
[ترجمه گوگل]به ویژه دو شکل متمایز پاپیلا روی فک، منافذ باز شاخک و فلس های کوچک شاخک
[ترجمه ترگمان]به طور خاص، دو شکل متمایز of بر روی فک، منافذ باز و scales کوچک را باز می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The oral papillae form a continuous series, there are no significant gaps between the papillae.
[ترجمه گوگل]پاپیلاهای دهان یک سری پیوسته را تشکیل می دهند، هیچ شکاف قابل توجهی بین پاپیلاها وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]The دهانی یک مجموعه پیوسته را شکل می دهد، هیچ شکاف قابل توجهی بین papillae وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. These shields are obscured by the supplementary papillae and by papillae arising on the shields themselves.
[ترجمه گوگل]این سپرها توسط پاپیلاهای تکمیلی و پاپیله هایی که روی خود سپرها ایجاد می شوند، پوشیده می شوند
[ترجمه ترگمان]این سپر به وسیله the مکمل و by ناشی از خود سپر پنهان می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Cervical papillae occur anteriorly in the oesophageal region, and caudal papillae posteriorly at the tail.
[ترجمه گوگل]پاپیل های گردنی در قسمت قدامی در ناحیه مری و پاپیلاهای دمی در عقب در دم ایجاد می شوند
[ترجمه ترگمان]مهره های گردنی به صورت anteriorly در ناحیه oesophageal دیده می شوند و در دم به سمت عقب papillae می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. These papillae form an almost continuous series with 4 or similar papillae associated with the second oral tentacle pore.
[ترجمه گوگل]این پاپیلاها یک سری تقریباً پیوسته با 4 پاپیلا یا مشابه با منفذ دوم شاخک دهان تشکیل می دهند
[ترجمه ترگمان]این papillae یک سری تقریبا پیوسته با ۴ یا مشابه papillae مشابه با منفذ tentacle ثانویه دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There are two distal oral papillae on each side of the jaw forming a continuous series with the infradental papillae.
[ترجمه گوگل]دو پاپیلای دهانی دیستال در هر طرف فک وجود دارد که یک سری پیوسته با پاپیلاهای فرودنتال تشکیل می دهد
[ترجمه ترگمان]دو سیگنال شفاهی دور در هر طرف فک تشکیل می شوند که یک سری پیوسته با the papillae تشکیل می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The oral papillae are reduced and resemble large flattened granules.
[ترجمه گوگل]پاپیلاهای دهان کاهش یافته و شبیه گرانول های پهن شده بزرگ هستند
[ترجمه ترگمان]The شفاهی کاهش می یابند و به دانه های درشت مسطح شباهت دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The lesions extended into the duodenum beyond the papilla of Vater.
[ترجمه گوگل]ضایعات به داخل دوازدهه فراتر از پاپیلای Vater گسترش یافته است
[ترجمه ترگمان]جراحت های ناشی از زخم معده به اثنی عشر منتهی می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Distal to the oral papillae the second oral tentacle pore is particularly prominent.
[ترجمه گوگل]منفذ دوم شاخک دهان در قسمت انتهایی پاپیلای دهان به ویژه برجسته است
[ترجمه ترگمان]distal به the شفاهی دیگر منافذ دهانی باز به طور خاص برجسته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The distal papillae appear to form a continuous series with the superficial tentacle scales of the second oral tentacle pore.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد پاپیلاهای انتهایی یک سری پیوسته با پوسته های شاخک سطحی منفذ دوم شاخک دهان تشکیل می دهند
[ترجمه ترگمان]The دور به نظر می رسد یک سری پیوسته با مقیاس های tentacle سطحی از منافذ دهانی باز دوم تشکیل می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The oral papillae are reduced resembling irregularly arranged, enlarged granules.
[ترجمه گوگل]پاپیلاهای دهانی شبیه به گرانول های بزرگ شده و نامنظم کاهش می یابد
[ترجمه ترگمان]The شفاهی به شکل نامنظم و نامنظم، به طور نامنظم و نامنظم کاهش می یابند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In a few specimens this papillae may be partially divided giving the appearance of being two papillae.
[ترجمه گوگل]در چند نمونه این پاپیلا ممکن است تا حدی تقسیم شود و ظاهر دو پاپیلا باشد
[ترجمه ترگمان]در برخی نمونه ها این papillae ممکن است به طور جزئی به ظاهر دو papillae تقسیم شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There is usually one pointed apical papilla sometimes two or three flanked on each side by 3-4 pointed oral papillae.
[ترجمه گوگل]معمولاً یک پاپیلای اپیکال نوک تیز وجود دارد که گاهی اوقات دو یا سه پاپیلای دهانی با 3 تا 4 نوک تیز در هر طرف قرار دارند
[ترجمه ترگمان]معمولا یکی از آن ها به عنوان برجستگی نوک دار اشاره دارد که گاهی دو یا سه ضلع در هر طرف به وسیله ۳ - ۴ به papillae شفاهی اشاره می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The jaws are armed with spine-like mouth papillae, otherwise covered by thick skin which obscures the associated plates.
[ترجمه گوگل]آرواره ها با پاپیلاهای دهانی مانند ستون فقرات مسلح هستند، در غیر این صورت توسط پوست ضخیم پوشیده شده است که صفحات مرتبط را پنهان می کند
[ترجمه ترگمان]آرواره هایش مجهز به دهانه ستون فقرات مانند papillae هستند که در غیر این صورت با پوستی ضخیم پوشانده شده اند که صفحات مرتبط را تار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نوک پستان (اسم)
breast, nipple, pap, teat, papilla, tit, dug

پستانک (اسم)
teat, papilla, pacifier

استطاله بافتی (اسم)
papilla

برامدگی نوک دار (اسم)
papilla

برامدگی کوچک (اسم)
papilla, splint

تخصصی

[علوم دامی] پُرز ؛ زائده ای که سطح برخی از بافتهای پوششی بدن مانند روده و معده را می پوشاند .

انگلیسی به انگلیسی

• nipple; nipple-like projection; wart, pimple

پیشنهاد کاربران

[پزشکی] پرز، کرک، پستانک: ( هرگونه ) برآمدگی شبیه به نوک پستان
papilla ( علوم پایۀ پزشکی )
واژه مصوب: مامینه
تعریف: برآمدگی یا برجستگی کوچکی شبیه به نوک پستان

بپرس