معنی: نوشته، تشریفات اداری، کاغذ بازی، تکالیف درسی، کار روی کاغذ، کار نوشتنیمعانی دیگر: کار دفتری، کاغذ بازی و تشریفات اداری، منشی گری، نوشته، کار روی کاغذ، کار نوشتنی، تکالیف درسی
• : تعریف: routine written or clerical work that accompanies business or other transactions.
- I have to pay my bills, write a letter, and do some other paperwork this weekend.
[ترجمه گوگل] من باید این آخر هفته قبوضم را پرداخت کنم، نامه بنویسم و کارهای اداری دیگری انجام دهم [ترجمه ترگمان] من باید صورت حساب خود را بپردازم، نامه ای بنویسم و کاره ای اداری دیگری را این آخر هفته انجام بدهم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The job of a police officer involves paperwork as well as being out in the community.
[ترجمه گوگل] شغل یک افسر پلیس شامل کاغذبازی و همچنین حضور در جامعه است [ترجمه ترگمان] شغل یک افسر پلیس شامل کاغذبازی و همچنین خارج شدن از جامعه است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. he was burdened with endless paperwork
گرفتار کارهای دفتری تمام نشدنی شده بود.
2. She filled in the requisite paperwork.
[ترجمه گوگل]او مدارک لازم را پر کرد [ترجمه ترگمان]اون پر از کاغذبازی لازم بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. 74 per cent of teachers found the paperwork was unmanageable.
[ترجمه گوگل]74 درصد از معلمان دریافتند که کار اداری غیرقابل کنترل است [ترجمه ترگمان]۷۴ درصد از معلمان کاره ای اداری را مهار کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Police work involves so much paperwork these days.
[ترجمه گوگل]این روزها کار پلیس شامل کاغذبازی بسیار است [ترجمه ترگمان]کار پلیس در این روزها شامل کاغذبازی زیادی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. I handled most of the paperwork.
[ترجمه رضا] من بیشتر کارهای دفتری رو مدیریت می کنم
|
[ترجمه گوگل]من بیشتر کارهای اداری را انجام دادم [ترجمه ترگمان]من بیشتر کاغذ بازی رو کنترل کردم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. I've left the paperwork for you.
[ترجمه گوگل]من مدارک را برای شما گذاشتم [ترجمه ترگمان]من کاغذ بازی های اداری رو برات گذاشتم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. We need to reduce paperwork and bureaucracy in the company.
[ترجمه گوگل]باید کاغذبازی و بوروکراسی را در شرکت کاهش دهیم [ترجمه ترگمان]ما باید کاغذبازی و بوروکراسی در شرکت را کاهش دهیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. I spent the afternoon doing routine paperwork.
[ترجمه گوگل]بعدازظهر را صرف انجام کارهای اداری معمولی کردم [ترجمه ترگمان]من بعد از ظهر رو صرف انجام کاره ای اداری و کاره ای روزمره کردم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. I've got a mound of paperwork to do.
[ترجمه گوگل]من انبوهی از مدارک برای انجام دادن دارم [ترجمه ترگمان]من یه عالمه کار اداری دارم که باید انجام بدم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Paperwork consumed much of the committee's time.
[ترجمه گوگل]کاغذبازی بیشتر وقت کمیته را می گرفت [ترجمه ترگمان]Paperwork بیشتر وقت کمیته را مصرف کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. I spent the whole day wading through the paperwork on my desk.
[ترجمه گوگل]تمام روز را صرف بررسی کاغذهای روی میز خود کردم [ترجمه ترگمان]من کل روز رو صرف نوشتن کاره ای اداری روی میزم کردم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. I'm leaving the solicitors to sort out the paperwork.
[ترجمه گوگل]من وکیلها را میسپارم تا کارهای اداری را مرتب کنند [ترجمه ترگمان]من دارم از شرکت حقوقی بیرون می روم تا کاره ای اداری را انجام دهم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. I have some paperwork to finish up.
[ترجمه کبری ذوله] یه کار اداری دارم که باید انجام بدمش.
|
[ترجمه گوگل]من یک سری اسناد دارم که باید تمام کنم [ترجمه ترگمان]من یه سری کاغذ بازی دارم که باید تمومش کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. There is no additional fee or paperwork for this insurance cover.
[ترجمه گوگل]هیچ کارمزد اضافی یا کاغذبازی برای این پوشش بیمه وجود ندارد [ترجمه ترگمان]هیچ هزینه اضافه ای برای این پوشش بیمه وجود ندارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. How quickly can you prepare the paperwork?
[ترجمه گوگل]چقدر سریع می توانید مدارک را آماده کنید؟ [ترجمه ترگمان]چقدر سریع میتونی کاغذ بازی های اداری رو آماده کنی؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• work done on paper; office work, administrative work paperwork is the routine part of a job which involves dealing with letters, reports, and records.
پیشنهاد کاربران
کاغذبازی ( مجموعه کارهای اداری که شامل فرم ها و اسناد است - اسم ) "I have a lot of paperwork to finish before the end of the week. " مستندات ( اسناد یا مدارک برای یک فرایند یا معامله - اسم ) "The lawyer asked them to compile all paperwork involved. "
1هرگونه کاغذی که روی ان گزارشی از کار یا ارزیابی از وضعیتی نوشته شود وبعد مورد مطالعه قرار گیرد.
مدارک برای سفر با بیزینس یا . . .
تشریفات اداری کاغذ بازی های اداری
فرم یا متنی که باید جاهای خالی آن تکمیل شود.
مدارک
تشریفات اداری
( N. ) کاغذها و مدارک یک کار For example👇🏻 There is a lot of paper work involved_
منابع کاغذی
اسناد رسمی ( مانند فرم ها و گزارش ها )
مراحل اداری
کاغذ بازی، کار اداری
پرونده، مثل پرونده ی پزشکی
کارهای دفتری
کاغذبازی اداری
کاغذ بازی
فرم استخدام
The document that you need for a particular activity or occasion