paper pusher

پیشنهاد کاربران

Paper pusher
فشاردهنده کاغذ، درهم پیچنده کاغذ، بایگان، کاغذباز، دیوانسالار، کارمند دون پایه، کار تکراری و خسته کننده، روزنامه فروش، پخش کننده روزنامه، دلال/نویسنده اوراق بهادار، چاپ و نشر اوراق

...
[مشاهده متن کامل]

[ با توجه به منظور گوینده از نظام اداری دیوانسالار ، میتواند هر یک از معانی بالا را داشته باشد. این اصطلاح که کنایه است، از دوران دیوانسالاری جنگ جهانی در آمریکا نشات میگیرد. نظامی که در آن پرونده ها به صورت خاص صحافی، بایگانی و نگهداری میشدند. برای اطلاع دقیقتر به تصویر پیوست رجوع شود. معنی قدیمی آن به معانی جدیدتر بدل شده و مورد استفاده است. ]
I just got sick of being a paper pusher, so I quit my job and moved to Thailand to surf and teach English.
از اینکه فقط روزنامه پخش می کردم خسته شده بودم، برای همین کارم را رها کردم و به تایلند رفتم تا موج سواری کنم و انگلیسی تدریس کنم.
I know being married to a paper pusher can't be terribly exciting, but at least she's got a stable, well - paying job, right?
می دانم که ازدواج با یک روزنامه فروش نمی تواند خیلی هیجان انگیز باشد، اما حداقل او یک شغل ثابت و پردرآمد دارد، درست است؟
He's just a paper pusher—he can't get anything changed about the way the government collects your taxes.
او فقط یک دلال کاغذباز است - او نمی تواند هیچ تغییری در نحوه جمع آوری مالیات شما توسط دولت ایجاد کند
Ugh. I've got some paper - pusher looking over my case at the moment, and she's being so anal about over little detail!
اه. الان یه کاغذباز داره به پرونده ام نگاه می کنه، و داره خیلی رک و راست سر جزئیات ریز حرف می زنه!
Apparently there's been a paper pusher passing through the state, depositing bad checks on Fridays and then skipping town before the banks are open on Monday.
ظاهراً یک دلال اوراق بهادار از ایالت عبور می کرده، جمعه ها چک های بی محل واریز می کرده و بعد قبل از اینکه بانک ها دوشنبه باز شوند، از شهر خارج می شده.
He was a paper - pusher for a while back in college. Nothing too serious, mostly just did it to pay for groceries or school supplies when he was low on cash.
او مدتی در دوران دانشگاه به کار چاپ اوراق مشغول بود. کار خیلی جدی ای نبود، بیشتر اوقات این کار را برای خرید مواد غذایی یا لوازم مدرسه وقتی پول نقد کمی داشت انجام می داد

paper pusher
Refers to someone who primarily deals with paperwork and administrative tasks in an office setting. It can sometimes have a negative connotation, implying a lack of meaningful work.
شخصی که عمدتاً با کارهای اداری و دفتری در یک محیط اداری سروکار دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

گاهی اوقات می تواند مفهوم منفی داشته باشد که به معنای فقدان کار معنادار است.
کارمند دون پایه و معمولی
مثال؛
I’m tired of being just a paper pusher. I want more challenging projects.
A person might say, “Paper pushers often get overlooked for their contributions. ”
In a conversation about job satisfaction, someone might comment, “I don’t want to be stuck as a paper pusher forever. ”

paper - pusher ( bureaucratic office worker ) . My office is filled with paper - pushers
کارمند معمولی
کارمند دفتری - پشت میز نشین
بایگانی
کارمندانی که مسئول انجام کارهای غیر مهم در یک اداره هستند.
کسی که در اداره زیاد با کاغذ سروکار دارد