pant for

جمله های نمونه

1. After two hours of running, the horse was panting for water.
[ترجمه گوگل]بعد از دو ساعت دویدن اسب در حال نفس نفس زدن برای آب بود
[ترجمه ترگمان]پس از دو ساعت دویدن اسب نفس نفس می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He found her panting for breath at the top of the hill.
[ترجمه گوگل]او را در بالای تپه در حال نفس نفس زدن یافت
[ترجمه ترگمان]نفس نفس زنان در بالای تپه نفس نفس می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The newspapers are panting for details of the scandal.
[ترجمه گوگل]روزنامه ها به دنبال جزئیات این رسوایی هستند
[ترجمه ترگمان]روزنامه ها به خاطر جزئیات این رسوایی نفس می کشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Sometimes you'll get back and find that things have changed, so you'll be flying by the seat of your pants for a while.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات برمی گردی و متوجه می شوی که همه چیز تغییر کرده است، بنابراین برای مدتی کنار صندلی شلوارت پرواز می کنی
[ترجمه ترگمان]بعضی وقت ها بر می گردی و می بینی که همه چیز تغییر کرده، پس در حالی که برای یه مدتی روی صندلی of پرواز می کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was panting for breath.
[ترجمه گوگل]نفس نفس می زد
[ترجمه ترگمان]نفس نفس می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. For a long time, she's been panting for a chance to show her acting ability, and now her chance has come!
[ترجمه گوگل]مدت ها بود که نفس نفس می زد تا فرصتی برای نشان دادن توانایی بازیگری اش داشته باشد و حالا فرصتش فرا رسیده است!
[ترجمه ترگمان]برای مدتی طولانی، او نفس نفس می زد تا توانایی بازیگری را به او نشان دهد، و حالا فرصت او فرا رسیده است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He came in panting for a cup of tea.
[ترجمه گوگل]نفس نفس زدن اومد تو یه فنجان چای
[ترجمه ترگمان]نفس نفس زنان برای خوردن یک فنجان چای آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Today's specials include children's T-shirts and pants for only 9
[ترجمه گوگل]تخفیف های ویژه امروز شامل تی شرت و شلوار بچه گانه فقط 9 عددی است
[ترجمه ترگمان]اقلام مورد نیاز امروزی شامل تی شرت و شلوار برای فقط ۹ تن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The end of the novel leaves you panting for more.
[ترجمه گوگل]پایان رمان شما را برای اطلاعات بیشتر نفس نفس می زند
[ترجمه ترگمان]پایان رمان برای بیشتر نفس نفس می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He pants for a minute against the wall with his eyes shut.
[ترجمه گوگل]او برای یک دقیقه با چشمان بسته به دیوار شلوار می زند
[ترجمه ترگمان]یک دقیقه به دیوار تکیه داد و چشمانش بسته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. After five minutes I was panting for breath.
[ترجمه گوگل]بعد از پنج دقیقه نفس نفس می زد
[ترجمه ترگمان]بعد از پنج دقیقه نفس تازه کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He felt sure the girls were creaming their pants for him.
[ترجمه گوگل]او مطمئن بود که دخترها شلوارشان را برای او خامه می‌کنند
[ترجمه ترگمان]مطمئن بود که دخترها دارند pants را for
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Her ribcage seemed too small and she panted for air.
[ترجمه گوگل]قفسه سینه‌اش خیلی کوچک به نظر می‌رسید و نفس نفس می‌زد
[ترجمه ترگمان]قفسه سینه او خیلی کوچک به نظر می رسید و برای هوا نفس نفس می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She got hot pants for this guy twice her age.
[ترجمه گوگل]او برای این پسر دوبرابر سنش شلوار گرم گرفت
[ترجمه ترگمان]اون برای این یارو دو برابر هم سن و سال داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• long for, desire

پیشنهاد کاربران

Common Sentences & Collocations with "Pant" ( نفس نفس زدن )
1. "Pant" as a Verb ( نفس نفس زدن )
- After running, he was panting heavily.
( بعد از دویدن، به شدت نفس نفس می زد. )
- The dog panted in the hot sun.
...
[مشاهده متن کامل]

( سگ زیر آفتاب داغ نفس نفس می زد. )
- She climbed the stairs, panting for breath.
( او از پله ها بالا رفت و نفس نفس می زد. )
2. Common Collocations with "Pant"
✅ Pant Adverb:
- Pant loudly ( با صدای بلند نفس کشیدن )
- The exhausted runner panted loudly.
✅ Pant Preposition:
- Pant from/with exhaustion ( از خستگی نفس نفس زدن )
- He panted from the intense workout.
✅ Pant Noun:
- Pant for air/breath ( برای هوا نفس نفس زدن )
- The asthma patient panted for air.
3. Idiomatic & Figurative Use
- Pant after something ( اشتیاق شدید داشتن – ادبی/شاعرانه )
- He panted after fame and wealth.
( او مشتاق ثروت و شهرت بود. )
4. "Pants" ( شلوار ) – Common Phrases
- Wear pants ( شلوار پوشیدن )
- He always wears black pants.
- A pair of pants ( یک شلوار )
- She bought a new pair of pants.
- Fold your pants ( شلوار را تا کردن )
- Please fold your pants neatly.
تفاوت "Pant" vs. "Gasp"
- "Pant": نفس نفس زدن مداوم ( مثل بعد از ورزش ) .
- "Gasp": نفس تیز و ناگهانی کشیدن ( مثل در شوک یا ترس ) .
- She gasped in surprise. ( او از تعجب نفسش بند آمد. )
deepseek

نفس نفس زدن
to want something very much
لَه لَه زدن برای چیزی
Ex: He came in panting for a cup of tea.