اسم ( noun )
• (1) تعریف: a section, as of a door, wall, or the like, usu. flat and often set apart from the surrounding area by being raised, recessed, or decorated.
• مشابه: board, door, inset, pane, paneling, plaque, sheet, wainscoting
• مشابه: board, door, inset, pane, paneling, plaque, sheet, wainscoting
- The safe was located in the wall behind a panel.
[ترجمه گوگل] گاوصندوق در دیوار پشت تابلو قرار داشت
[ترجمه ترگمان] گاوصندوق در دیوار پشت تابلو قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] گاوصندوق در دیوار پشت تابلو قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The roof was largely made up of solar panels.
[ترجمه گوگل] سقف تا حد زیادی از صفحات خورشیدی تشکیل شده بود
[ترجمه ترگمان] سقف تا حد زیادی از صفحات خورشیدی ساخته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] سقف تا حد زیادی از صفحات خورشیدی ساخته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a vertical piece of fabric that forms part of an article of clothing; gore.
• مشابه: gore
• مشابه: gore
- Sew the front and back panels together leaving a quarter-inch seam on both sides.
[ترجمه گوگل] پانل های جلو و پشت را به هم بدوزید و یک درز یک چهارم اینچی در دو طرف ایجاد کنید
[ترجمه ترگمان] صفحات جلو و عقب را به هم بزنید و درز یک چهارم را در هر دو طرف بگذارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] صفحات جلو و عقب را به هم بزنید و درز یک چهارم را در هر دو طرف بگذارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: the part of a machine where the controls and dials are located.
• مشابه: console, controls, dashboard, instrument panel
• مشابه: console, controls, dashboard, instrument panel
- an airplane's instrument panel
[ترجمه گوگل] تابلوی ابزار یک هواپیما
[ترجمه ترگمان] پنل ابزار هواپیما
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پنل ابزار هواپیما
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: a group of persons assembled for a particular purpose, as to investigate or evaluate something.
• مشابه: board, cabinet, committee, council, group, jury, Round Table, tribunal
• مشابه: board, cabinet, committee, council, group, jury, Round Table, tribunal
- A panel will investigate the possibility of a conspiracy.
[ترجمه گوگل] هیئتی احتمال توطئه را بررسی خواهد کرد
[ترجمه ترگمان] یک هیات احتمال توطئه را بررسی خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] یک هیات احتمال توطئه را بررسی خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The singers were scored by a panel of judges.
[ترجمه گوگل] خوانندگان توسط هیئت داوران امتیاز گرفتند
[ترجمه ترگمان] خوانندگان توسط گروهی از قضات به ثمر رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] خوانندگان توسط گروهی از قضات به ثمر رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: a piece of wood with a painting on its surface.
• (6) تعریف: the group from which a jury is picked, or the people picked for a jury.
• مشابه: jury
• مشابه: jury
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: panels, paneling, paneled
حالات: panels, paneling, paneled
• : تعریف: to furnish or decorate with panels.
• مشابه: line, wainscot, wall
• مشابه: line, wainscot, wall
- They paneled the walls with pine.
[ترجمه گوگل] دیوارها را با چوب کاج می پوشانند
[ترجمه ترگمان] دیوارها با چوب کاج تزیین شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دیوارها با چوب کاج تزیین شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید