pandit

/ˈpəndət//ˈpəndət/

(p بزرگ) عنوان اینگونه افراد، (هندوستان)، (شخصی که برهمن بوده و در سانسکریت و فلسفه و حقوق و مذهب هندو تبحر دارد) پاندیت، فقیه برهمایی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: in India, a Brahman who is learned in Sanskrit and Hindu philosophy.

(2) تعریف: used as title of respect in India for a man of wisdom or learning.

- Pandit Jawaharlal Nehru became the first prime minister of India in 1947.
[ترجمه گوگل] پاندیت جواهر لعل نهرو در سال 1947 اولین نخست وزیر هند شد
[ترجمه ترگمان] Pandit جواهر لعل نهرو نخست وزیر هند در سال ۱۹۴۷ شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The political difficulties included the moral dictatorship of Pandit Nehru and his family, which posed formidable succession problems.
[ترجمه گوگل]مشکلات سیاسی شامل دیکتاتوری اخلاقی پاندیت نهرو و خانواده اش بود که مشکلات جانشینی بزرگی را ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان]مشکلات سیاسی شامل دیکتاتوری اخلاقی of Nehru و خانواده اش بود که مشکلات جانشینی شدید را مطرح کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Pandit, who moved to the United States at sixteen, is rarely described as a communitarian.
[ترجمه گوگل]پاندیت، که در شانزده سالگی به ایالات متحده نقل مکان کرد، به ندرت به عنوان یک جامعه گرا توصیف می شود
[ترجمه ترگمان]Pandit که در سن ۱۶ سالگی به آمریکا نقل مکان کرده است به ندرت به عنوان یک اجتماع اجتماع توصیف می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. But on one point Pandit cannot be challenged.
[ترجمه گوگل]اما در یک نقطه نمی توان Pandit را به چالش کشید
[ترجمه ترگمان]اما در یک نقطه، Pandit را نمی توان به چالش کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. That came shortly after Mr Pandit had presented the bank's much improved financial results for the third quarter.
[ترجمه گوگل]این اتفاق اندکی پس از آن رخ داد که آقای پاندیت نتایج مالی بسیار بهبود یافته بانک را برای سه ماهه سوم ارائه کرد
[ترجمه ترگمان]این مساله اندکی پس از آن صورت گرفت که آقای Pandit نتایج مالی بهبود یافته بانک را برای سه ماهه سوم ارائه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. And finally, time was also found for Pandit Heramba Tatwaratna to come and get us to learn by rote rules of Sanscrit grammar.
[ترجمه گوگل]و در نهایت، زمانی هم پیدا شد که Pandit Heramba Tatwaratna بیاید و ما را وادار کند تا قواعد دستور زبان سانسکریت را بیاموزیم
[ترجمه ترگمان]و در نهایت، زمان برای Pandit Heramba Tatwaratna یافت شد تا به ما مراجعه کند و ما را وادار کند تا از طریق قواعد rote دستور زبان قرقیزی یاد بگیریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Mr. Pandit is not attending because he has other commitments, according to a person close to the situation.
[ترجمه گوگل]به گفته یکی از نزدیکان، آقای پاندیت به دلیل داشتن تعهدات دیگری حضور ندارد
[ترجمه ترگمان]به گفته یک فرد نزدیک به این وضعیت، آقای Pandit به این دلیل شرکت نمی کند که تعهدات دیگری دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. From the start, Mr Pandit faced an unenviable task.
[ترجمه گوگل]از همان ابتدا، آقای پاندیت با یک کار غیر قابل رشک مواجه شد
[ترجمه ترگمان]از همان آغاز، آقای Pandit با یک کار ناخوشایند مواجه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A pandit was brought from New Delhi to officiate at the wedding.
[ترجمه گوگل]یک پاندیت از دهلی نو برای برگزاری مراسم عروسی آورده شد
[ترجمه ترگمان]pandit از دهلی نو برای داوری در مراسم ازدواج آورده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Pandit, a slight, bespectacled fifty-three-year-old native of Nagpur, in western India, was seated near the front of the room.
[ترجمه گوگل]پاندیت، جوانی پنجاه و سه ساله با عینک، اهل ناگپور، در غرب هند، نزدیک جلوی اتاق نشسته بود
[ترجمه ترگمان]Pandit، یک بومی پنجاه و سه ساله اهل Nagpur در غرب هند، در کنار اتاق نشسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Mr Pandit’s about-face reflects Citi’s continuing need for capital.
[ترجمه گوگل]چهره پیرامون آقای پاندیت نشان دهنده نیاز مداوم سیتی به سرمایه است
[ترجمه ترگمان]چهره آقای Pandit منعکس کننده نیاز مستمر Citi به سرمایه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Still, Mack did speak to Vikram Pandit, of Citigroup, about a possible merger,(Sentence dictionary) but they jointly concluded that it made no sense.
[ترجمه گوگل]با این حال، مک با ویکرام پاندیت، از سیتی گروپ، در مورد ادغام احتمالی (فرهنگ لغت جملات) صحبت کرد، اما آنها به طور مشترک به این نتیجه رسیدند که منطقی نیست
[ترجمه ترگمان]با این حال ماک با Vikram Pandit، از Citigroup، درباره ادغام احتمالی، (فرهنگ لغت نامه)صحبت کرد اما آن ها به طور مشترک به این نتیجه رسیدند که هیچ مفهومی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But the big question hanging over Mr. Pandit is whether he should take a meat cleaver to the Citigroup empire.
[ترجمه گوگل]اما سوال بزرگی که بر سر آقای پاندیت وجود دارد این است که آیا او باید یک قیچی گوشت را به امپراتوری سیتی گروپ ببرد
[ترجمه ترگمان]اما سوال اصلی که بر سر اقای Pandit نصب شده بود این بود که آیا او باید یک cleaver گوشت ها را به امپراطوری Citigroup ببرد یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. "It's all about clients," Pandit went on.
[ترجمه گوگل]پاندیت ادامه داد: همه چیز به مشتریان مربوط می شود
[ترجمه ترگمان]Pandit ادامه داد: \" همه چیز در مورد مشتریان است \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Under Mr. Pandit, Citigroup used score cards for some departments, but not others.
[ترجمه گوگل]در زمان آقای پاندیت، سیتی گروپ برای برخی از بخش ها از کارت امتیاز استفاده می کرد، اما برای برخی دیگر نه
[ترجمه ترگمان]در زیر آقای Pandit، Citigroup کارت امتیاز برای برخی دپارتمان ها استفاده کرد، اما نه برخی دیگر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He was dumbfounded when he discovered that Pandit wasn't expecting to hear from him.
[ترجمه گوگل]وقتی متوجه شد که پاندیت انتظار نداشت از او بشنود، مات و مبهوت شد
[ترجمه ترگمان]وقتی فهمید که انتظار شنیدن خبری از او ندارد، مات و مبهوت مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• learned man, scholar (in india); wise man, sage (in india)
a pandit is a wise man, especially in india.

پیشنهاد کاربران

pandit : این کلیدواژه در زبان هندی به عالِم و رهبر هندی اطلاق می شود ولی این کلمه یک کلمه مشترک در زبان ها و اصطلاحاً یک کهن واژه است که مرتبط با کلمه ی پَند و پندار می باشد. یعنی شخص صاحب پندار اصطلاحاً
...
[مشاهده متن کامل]
متفکر. از کلیدواژه ی پَند در یک جایگاه کاربردی دیگر با نام فَندَک داریم. به صورت کاربردی کلمه پند و پند دادن همانند همین فندکی می باشد که با ایجاد یک تک شعله باعث ایجاد و روشن شدن شعله های دیگری می شود. اصطلاح فنی و حرفه ای هم منشعب از همین مفهوم می باشد. سه حرف ( ف پ به ) با توجه به نزدیکی محل صدور آوا در پهنه واژگان قابل تبدیل به همدیگر هستند.

بپرس