- The shocking announcement caused pandemonium on the floor of the stock exchange.
[ترجمه گوگل] این اطلاعیه تکان دهنده باعث ایجاد هیاهو در کف بورس شد [ترجمه ترگمان] این اعلامیه تکان دهنده باعث ایجاد جنجالی در کف بازار بورس شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The audience broke into pandemonium; shouting, stomping, and throwing things at the speaker.
[ترجمه گوگل] حضار در هیاهو شکستند فریاد زدن، پا زدن و پرتاب اشیا به سمت گوینده [ترجمه ترگمان] حضار ناگهان وارد معرکه شدند، فریاد زدند، پای کوبی کردند، و همه چیز را به طرف رئیس پرت کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: a place or scene marked by such uproar or chaos. • مترادف: bedlam, hubbub • مشابه: chaos, furor, melee, mess, tumult, turmoil, uproar
جمله های نمونه
1. suddenly pandemonium broke loose
ناگهان غوغا بپا شد.
2. There was complete pandemonium in the kitchen.
[ترجمه مژده] در آشپزخانه بی نظمی وجود داشت
|
[ترجمه گوگل]آشپزخونه همه جا بود [ترجمه ترگمان]در آشپزخانه غوغایی برپا بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. There was pandemonium when the news was announced.
[ترجمه گوگل]زمانی که این خبر اعلام شد هیاهویی به پا شد [ترجمه ترگمان]زمانی که خبر اعلام شد، غوغایی به راه افتاد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Pandemonium reigned in the hall as the unbelievable election results were read out.
[ترجمه گوگل]با قرائت نتایج باورنکردنی انتخابات، هیاهو در سالن حکمفرما شد [ترجمه ترگمان]هنگامی که نتایج باور نکردنی انتخابات از بین رفتند، Pandemonium در سالن حکمفرما بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Pandemonium reigned in the classroom until the teacher arrived.
[ترجمه گوگل]هیاهو در کلاس حاکم بود تا معلم آمد [ترجمه ترگمان]تا رسیدن معلم، Pandemonium در کلاس حکمفرما بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. There was pandemonium in court as the judge gave his summing up.
[ترجمه گوگل]زمانی که قاضی جمع بندی خود را بیان کرد، در دادگاه هیاهویی به وجود آمد [ترجمه ترگمان]هنگامی که قاضی جمع بندی خود را اعلام کرد، غوغایی در دادگاه برپا شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Pandemonium broke out when the news was announced.
[ترجمه گوگل]با اعلام این خبر، هیاهو به راه افتاد [ترجمه ترگمان]هنگامی که خبر اعلام شد، Pandemonium شروع به صحبت کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. There was pandemonium in the classroom till the head appeared.
[ترجمه Marjan] در کلاس جنجال بود تا اینکه مدیر سر رسید.
|
[ترجمه گوگل]در کلاس درس هیاهو بود تا اینکه سر ظاهر شد [ترجمه ترگمان]در کلاس غوغایی برپا شده بود که سر و کله اش پیدا شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The whole lobby was a perfect pandemonium, and the din was terrific.
[ترجمه گوگل]کل لابی یک هیاهوی بینظیر بود، و هیاهو فوقالعاده بود [ترجمه ترگمان]تمام سالن انتظار یک مجلس رقص کامل را داشت، و این صدا فوق العاده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Saturday night must have been pandemonium with everybody needing their turn in the washtub.
[ترجمه گوگل]شنبه شب باید هیاهو بوده باشد و همه به نوبت خود در وان دستشویی نیاز داشته باشند [ترجمه ترگمان]شنبه شب حتما با تمام کسانی که در طشت برق می زدند، غوغایی به راه انداخته بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Meanwhile William J. . Seymour presided over this gentle pandemonium with tact and an impressive capacity for personal diplomacy.
[ترجمه گوگل]در همین حال ویلیام جی سیمور با درایت و ظرفیتی چشمگیر برای دیپلماسی شخصی ریاست این هیاهوی ملایم را بر عهده داشت [ترجمه ترگمان]در خلال این احوال، ویلیام جی و سیمور با درایت و درایت دقیق برای دیپلماسی شخصی ریاست این دیوان عالی را بر عهده داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The room dissolved into a pandemonium of quips and shouts as viewers recognized themselves or their friends on the video.
[ترجمه گوگل]وقتی بینندگان خود یا دوستانشان را در ویدیو میشناختند، اتاق در هیاهوی طعنهها و فریادها متلاشی شد [ترجمه ترگمان]این اتاق در زمانی که بینندگان خود و یا دوستان خود را در این ویدیو می شناختند، به یک هرج و مرج تبدیل شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. All around me the pandemonium continued.
[ترجمه گوگل]در اطراف من هیاهو ادامه داشت [ترجمه ترگمان]در اطراف من غوغایی به راه انداخته بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• riot, uproar, turmoil, panic, confusion; din, noise, ruckus if there is pandemonium in a place, the people there are behaving in a very noisy and confused way.
پیشنهاد کاربران
💢 دوستان کلمات زیر همگی مترادف هم هستند: 🔘 Uproar 🔘 Commotion 🔘 Turmoil 🔘 Chaos 🔘 Pandemonium 🔘 Upheaval 🔘 Hubbub 🔘 Agitation 🔘 Disturbance 🔘 Tumult ✅ Definition: 👉 A loud, confused noise, especially one caused by a large mass of people.
✍ توضیح: A state of wild uproar and chaos 📢🗣 🔍 مترادف: Chaos ✅ مثال: Pandemonium broke out when the fire alarm went off in the crowded theater.
بازار شام
اهریمنی
غوغا، آشوب
قیامت، جهنم مثلا وقتی میگیم چه قیامتی/جهنمی شده اونجا!