paltry

/ˈpɒltri//ˈpɔːltri/

معنی: چیز اشغال و نا چیز، چیز اشغال و نا چیز، محقر، جزئی، لاشی
معانی دیگر: ناچیز، بی مورد، کم اهمیت، پست، رذلانه، نا بکارانه، بنجل، به درد نخور، آشغالی، پاپاسی، چلسه، پیزری، سر هم بندی شده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: paltrier, paltriest
مشتقات: paltrily (adv.), paltriness (n.)
• : تعریف: small, trifling, or worthless.
مترادف: insignificant, measly, negligible, pitiful, trifling, vile
متضاد: considerable, large, significant, tidy
مشابه: little, low, meager, mean, niggardly, pathetic, petty, piddling, puny, scanty, slight, small, stingy, trivial, wretched

- She offered the boy a paltry sum to mow her tremendous law.
[ترجمه گوگل] او مبلغ ناچیزی را به پسر پیشنهاد کرد تا قانون عظیم خود را اصلاح کند
[ترجمه ترگمان] پول کوچکی را برای درو کردن قانون tremendous پیشنهاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- They made him such a paltry offer that he turned it down immediately.
[ترجمه گوگل] آنقدر پیشنهاد ناچیز به او دادند که بلافاصله آن را رد کرد
[ترجمه ترگمان] این پیشنهاد a به او دادند که فورا آن را خاموش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I wouldn't worry about a paltry matter like that.
[ترجمه شان] من نگران موضوع جزیی ( کم اهمیتی ) مانند آن نیستم.
|
[ترجمه گوگل] من نگران چنین موضوع ناچیزی نیستم
[ترجمه ترگمان] من نگران این موضوع paltry نیستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. paltry excuses
بهانه های بیخود

2. a paltry sum
چندر قاز

3. a paltry trick
ترفند نا بکارانه

4. those paltry houses they are building are unfit for occupation
آن خانه های پیزری که آنها می سازند قابل سکونت نیست.

5. Student grants these days are paltry, and many students have to take out loans.
[ترجمه گوگل]کمک هزینه های دانشجویی این روزها ناچیز است و بسیاری از دانشجویان مجبور به گرفتن وام هستند
[ترجمه ترگمان]این روزها کمک های مالی دانشجویی ناچیز است و بسیاری از دانشجویان باید وام بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. the paltry subterfuge of an anonymous signature.
[ترجمه گوگل]دزدی ناچیز یک امضای ناشناس
[ترجمه ترگمان]و این امضای ناچیز یک امضای ناشناس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This account offers a paltry 1% return on your investment.
[ترجمه گوگل]این حساب بازده ناچیز 1% سرمایه شما را ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]این حساب ۱ % درآمد ناچیز به سرمایه گذاری شما ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He received only a paltry £25 a day.
[ترجمه گوگل]او فقط ۲۵ پوند در روز دریافت می کرد
[ترجمه ترگمان]او تنها ۲۵ پوند در روز دریافت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She made some paltry excuse and left.
[ترجمه گوگل]بهانه‌ای ناچیز آورد و رفت
[ترجمه ترگمان]بهانه ای پیدا کرد و رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Last year workers were offered a paltry raise of only one percent.
[ترجمه گوگل]سال گذشته به کارگران تنها یک درصد افزایش حقوق داده شد
[ترجمه ترگمان]در سال گذشته کارگران تنها یک درصد از کارگران را به قیمت ناچیز عرضه کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They paid paltry wages to jazz musicians but gave them steady work and much freedom over what they played.
[ترجمه شان] آن ها دستمزد ناچیزی به نوازندگان موسیقی "جاز"می پرداختند، اما ( درعوض ) ، آن ها کار ثابت و آزادی زیادی برای آنچه که می نواختند، داشتند.
|
[ترجمه گوگل]آنها دستمزد ناچیزی به نوازندگان جاز می دادند، اما به آنها کار ثابت و آزادی زیادی در مورد آنچه می نواختند دادند
[ترجمه ترگمان]آن ها حقوق ناچیزی به نوازندگان جاز می دادند، اما به آن ها کار ثابت و آزادی بیشتری نسبت به آنچه که بازی می کردند می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Cover is a paltry three bucks, and further questions can be answered by calling 622-884
[ترجمه گوگل]جلد سه دلار ناچیز است و سوالات بیشتر را می توان با تماس با شماره 884-622 پاسخ داد
[ترجمه ترگمان]این پوشش سه دلار ناچیز است و سوالات بیشتری می تواند با فراخوانی ۶۲۲ - ۸۸۴ مورد پاسخ قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A paltry 5 % reduction of the 1990 level has been set, but by when?
[ترجمه گوگل]کاهش ناچیز 5 درصدی نسبت به سطح 1990 تعیین شده است، اما تا چه زمانی؟
[ترجمه ترگمان]کاهش ناچیز ۵ % از سطح سال ۱۹۹۰ تعیین شده است، اما تا چه زمانی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Little of these paltry sums is likely to be new money, most being sliced off existing allocations.
[ترجمه گوگل]اندکی از این مبالغ ناچیز احتمالاً پول جدید است که بیشتر آنها از تخصیص های موجود حذف می شوند
[ترجمه ترگمان]کمی از این مبالغ ناچیز به احتمال زیاد پول جدید خواهد بود، که اغلب allocations موجود را از بین می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. With commitment and amounts of cash that seemed paltry when compared with government defence budgets, that problem could be solved.
[ترجمه گوگل]با تعهد و مقدار پول نقدی که در مقایسه با بودجه های دفاعی دولت ناچیز به نظر می رسید، می توان آن مشکل را حل کرد
[ترجمه ترگمان]با تعهد و مقدار نقدینگی که در مقایسه با بودجه های دفاعی دولت ناچیز به نظر می رسد، این مشکل می تواند حل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. This littleness is at once paltry and menacing and never in repose.
[ترجمه گوگل]این کوچکی در عین حال ناچیز و تهدیدآمیز است و هرگز در آرامش نیست
[ترجمه ترگمان]این پست، یکباره حقیر و تهدید آمیز است و هرگز در آرامش نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Their paltry and insignificant level has already been considered.
[ترجمه گوگل]سطح ناچیز و ناچیز آنها قبلاً مورد توجه قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]سطح حقیر و ناچیز آن ها قبلا در نظر گرفته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چیز اشغال و ناچیز (اسم)
paltry

چیز اشغال و ناچیز (صفت)
paltry

محقر (صفت)
humble, contemptible, small, low, paltry

جزئی (صفت)
slight, small, little, immaterial, minute, inconspicuous, potty, paltry, partial, petty, remote, extrinsic, nominal, retail, negligible, fiddling, inappreciative, inconsiderable, peppercorn, imperceptible, inappreciable, peddling, snatchy, picayune, picayunish, piddling, rushy

لاشی (صفت)
paltry

انگلیسی به انگلیسی

• worthless, having no value; petty, trivial; contemptible, mean, base
a paltry sum of money or amount is very small and of not much use or value; a literary word.

پیشنهاد کاربران

💢 دوستان کلمات زیر همگی مترادف هم هستند:
🔘 Inconsequential
🔘 Unimportant
🔘 Insignificant
🔘 Trivial
🔘 Trifling
🔘 Nugatory
🔘 Inconsiderable
🔘 Inappreciable
🔘 Negligible
...
[مشاهده متن کامل]

🔘 Minor
🔘 Paltry
🔘 Petty
🔘 Immaterial
🔘 Slight
🔘 Lightweight
🔘 Worthless
✅ Definition:
👉 Describing something that is of little or no importance or value.

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Very small or insignificant in amount or value 💵 🤏
🔍 مترادف: Trivial, meager
✅ مثال: He was frustrated with the paltry raise despite his hard work
۱. ناچیز. کم. اندک. بی مقدار. ۲. بی ارزش. بی اهمیت. پیش پا افتاده ۳. پست. حقیر
مثال:
and do not sell My signs for a paltry gain
و آیات مرا برای یک منفعت بی مقدار و اندک نفروشید.
�وَلَا تَشْتَرُوا بِآیَاتِی ثَمَنًا قَلِیلًا�
Paltry sum
پول ناقابل
مقدار کم و ناچیز
بی ارزش
هرزه
لاشی

بپرس