palpus

/ˈpælpʌs//ˈpælpəs/

معنی: سبیل، شاخک حساس، زائده بند بندی
معانی دیگر: (حشرات و برخی سخت پوستان) پرماس شاخک

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: palpi
• : تعریف: a jointed feeler or sense organ for tasting and touching that is attached to a head appendage or near the mouth in many crustaceans and insects.

جمله های نمونه

1. Does the thyroid gland poison if palpus use resists?
[ترجمه گوگل]آیا اگر استفاده از پالپوس مقاومت کند غده تیروئید مسموم می شود؟
[ترجمه ترگمان]اگه \"palpus\" از مقاومت استفاده کنه، غده تیروئید داره؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The male palpus is simplified, having only a single central tegular process, probably conductor.
[ترجمه گوگل]کف دست نر ساده شده است و فقط یک فرآیند تگولار مرکزی دارد که احتمالاً هادی است
[ترجمه ترگمان]The مرد ساده می شود و تنها یک فرآیند tegular مرکزی دارد، احتمالا رهبری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The male palpus is simplified, having only a single central tegular process, probably the conductor.
[ترجمه گوگل]کف دست نر ساده شده است و تنها یک فرآیند تگولار مرکزی دارد که احتمالاً هادی است
[ترجمه ترگمان]The مرد ساده می شود و تنها یک فرآیند tegular مرکزی دارد، احتمالا رهبر ارکستر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Objective To study female insects palpus and spermathecae of Leptoconops kerteszi complex and provide the scientific evidence for diagnosis among species.
[ترجمه گوگل]هدف: مطالعه حشرات ماده پالپوس و اسپرماتک کمپلکس Leptoconops kerteszi و ارائه شواهد علمی برای تشخیص در بین گونه‌ها
[ترجمه ترگمان]هدف مطالعه حشرات زن palpus و spermathecae از مجموعه Leptoconops kerteszi و ارائه شواهد علمی برای تشخیص بین گونه ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Palpus at the damaged side deflected backwards, did not shake, and presented as complete facial paralysis.
[ترجمه گوگل]پالپوس در سمت آسیب دیده به سمت عقب منحرف شد، تکان نخورد و به صورت فلج کامل صورت ظاهر شد
[ترجمه ترگمان]ضربه زدن به سمت آسیب دیده به عقب منحرف شد، تکان نخورد و به عنوان فلج کامل صورت معرفی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Sensillar diversity of maxillary palpus is similar to the labial palpus except for grooved basiconic sensilla, and that the number of sensillum is different.
[ترجمه گوگل]تنوع حسی پالپ ماگزیلاری به جز سنسیلای پایه ای شیاردار شبیه کف لبی است و تعداد سنسیلوم متفاوت است
[ترجمه ترگمان]تنوع گونه ای از استخوان آرواره بالا شبیه به labial palpus به جز شیارهای grooved شیاردار است و عدد of متفاوت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The halfway removes from using personal influence, the palpus classics group leader agrees with, and obeys safe practice brought forward by group leader.
[ترجمه گوگل]در نیمه راه از استفاده از نفوذ شخصی حذف می شود، رهبر گروه کلاسیک پالپوس با آن موافق است و از تمرین ایمن ارائه شده توسط رهبر گروه پیروی می کند
[ترجمه ترگمان]در نیمه راه با استفاده از نفوذ شخصی، رهبر گروه کلاسیک palpus موافق است و از عمل ایمن که توسط رهبر گروه مطرح می شود پیروی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Two types of sensilla basiconicas: type I and type II, distributed on the labial palpus.
[ترجمه گوگل]دو نوع سنسیلا بیسیکونیکا: نوع I و نوع II که در کف لبی پخش می شوند
[ترجمه ترگمان]دو نوع از sensilla basiconicas: نوع I و نوع II، در the palpus توزیع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The external morphology of sensilla on maxillary and labial palpus of Periplaneta fuliginosa(Serville) was observed with scanning electron microscope.
[ترجمه گوگل]مورفولوژی خارجی سنسیلا روی کف فک بالا و لب پری پلنتا fuliginosa (Serville) با میکروسکوپ الکترونی روبشی مشاهده شد
[ترجمه ترگمان]مورفولوژی خارجی of بر روی آرواره بالا و labial palpus از Periplaneta fuliginosa (Serville)با میکروسکوپ الکترونی روبشی (Serville مشاهده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سبیل (اسم)
mustache, mustachio, palpus, moustache

شاخک حساس (اسم)
palpus, tentacle

زائده بند بندی (اسم)
palpus

پیشنهاد کاربران

بپرس