palpitation

/ˌpælpəˈteɪʃn̩//ˌpælpɪˈteɪʃn̩/

معنی: خفقان، تپش، لرزش، حالت خفقان
معانی دیگر: تپش، لرزش

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: an act, instance, or condition of fluttering, quivering, or beating rapidly, as the heart.
مترادف: flutter, quiver
مشابه: beat, pitter-patter, pounding, pulsation, throb, tremor

جمله های نمونه

1. My mother will have palpitations when she sees my new boyfriend.
[ترجمه نظری] مادرم وقتی دوست پسر جدیدمو ببینه تپش قلب خواهد داشت
|
[ترجمه گوگل]مادرم با دیدن دوست پسر جدیدم تپش قلب خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]وقتی که اون دوست پسر جدیدم رو ببینه تپش قلب داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He ended up in hospital with heart palpitations.
[ترجمه صابر] بخاطر تپش قلبش در بیمارستان فوت شد
|
[ترجمه گوگل]او با تپش قلب در بیمارستان بستری شد
[ترجمه ترگمان]تپش قلب با تپش قلب به بیمارستان ختم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Caffeine can cause palpitations and headaches.
[ترجمه گوگل]کافئین می تواند باعث تپش قلب و سردرد شود
[ترجمه ترگمان]کافئین می تواند باعث تپش و سردرد شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Just the thought of flying gives me palpitations .
[ترجمه گوگل]فقط فکر پرواز باعث تپش قلبم میشه
[ترجمه ترگمان]فقط فکر پرواز به من تپش قلب می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His palpitation now is surged as thousands of horses are surging forward.
[ترجمه گوگل]تپش قلب او اکنون افزایش یافته است زیرا هزاران اسب در حال حرکت به جلو هستند
[ترجمه ترگمان]ضربان قلب او به اندازه هزاران اسب در حال جوش و خروش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This patient had experienced several episodes of palpitations although she was otherwise well.
[ترجمه گوگل]این بیمار چندین دوره تپش قلب را تجربه کرده بود، اگرچه حالش خوب بود
[ترجمه ترگمان]این بیمار چندین قسمت از تپش قلب را تجربه کرده بود، هرچند که حالش خوب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Palmeiro and his teammates still were experiencing palpitations after surviving to play another day this season.
[ترجمه گوگل]پالمیرو و یارانش پس از زنده ماندن برای بازی یک روز دیگر در این فصل، همچنان تپش قلب را تجربه می کردند
[ترجمه ترگمان]Palmeiro و هم تیمی هایش still پس از زنده ماندن برای بازی در یک روز دیگر در این فصل را تجربه می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Often in people subject to violent pulsations, palpitations and congestions.
[ترجمه گوگل]اغلب در افرادی که در معرض ضربان‌های شدید، تپش قلب و احتقان هستند
[ترجمه ترگمان]اغلب در افراد دچار نوسانات شدید، تپش قلب و ضربان قلب می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It turned out that she had had palpitations in the past but had forgotten about them.
[ترجمه گوگل]معلوم شد که او در گذشته تپش قلب داشته است اما آنها را فراموش کرده است
[ترجمه ترگمان]معلوم شد که در گذشته تپش دارد اما آن ها را فراموش کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Typically, the episode begins with heart palpitations, shortness of breath, and a sense of choking.
[ترجمه گوگل]به طور معمول، این قسمت با تپش قلب، تنگی نفس و احساس خفگی شروع می شود
[ترجمه ترگمان]به طور معمول، این قسمت با تپش قلب، تنگی نفس و احساس خفگی آغاز می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He was giving palpitations to perfectly decent women, by lurking like this.
[ترجمه گوگل]او با این گونه کمین کردن به زنان کاملاً شایسته تپش قلب می داد
[ترجمه ترگمان]تپش قلب داشت به زن های نجیب و شریف دچار می شد، با این که در کمین نشسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The patient may or may not have palpitations or chest pain associated with the attack.
[ترجمه گوگل]بیمار ممکن است تپش قلب یا درد قفسه سینه همراه با حمله داشته باشد یا نداشته باشد
[ترجمه ترگمان]بیمار ممکن است دچار تپش قلب و یا درد قفسه سینه در ارتباط با حمله باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Was there any chest pain, palpitation, or shortness of breath just before consciousness was lost?
[ترجمه گوگل]آیا درد قفسه سینه، تپش قلب یا تنگی نفس درست قبل از از دست دادن هوشیاری وجود داشت؟
[ترجمه ترگمان]آیا درد سینه و قلبی یا تنگی نفس در مقابل آگاهی از دست رفته بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Palpitation is a warming of heart trouble.
[ترجمه گوگل]تپش قلب گرم کردن ناراحتی قلبی است
[ترجمه ترگمان]palpitation یک مشکل قلبی برای قلب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Efficacy on body: remove palpitation, heart invigorator, cure insomnia, reduce intestine-stomach colic and long-term diarrhea, boost blood circulation.
[ترجمه گوگل]اثر بر بدن: رفع تپش قلب، تقویت کننده قلب، درمان بی خوابی، کاهش قولنج روده-معده و اسهال طولانی مدت، تقویت گردش خون
[ترجمه ترگمان]تاثیر روی بدن: رها کردن قلب، درمان قلبی، درمان بی خوابی، کاهش روده، قولنج و اسهال طولانی مدت، افزایش گردش خون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خفقان (اسم)
asphyxia, suffocation, throbbing, palpitation

تپش (اسم)
flurry, oscillation, beat, palpitation, pulse, throb, pulsation, pant, pump, tremor, ictus, tremour, pitter-patter

لرزش (اسم)
shake, vibration, palpitation, flutter, succussion, quake, tremor, quivering, tremolo, friskiness, tremour, trepidation

حالت خفقان (اسم)
palpitation

انگلیسی به انگلیسی

• beating or pounding of the heart; trembling, quivering; shivering, quaking
if you have palpitations, your heart beats very fast and with an irregular beat, usually because you are suffering from stress or are afraid.

پیشنهاد کاربران

[پزشکی] تپش قلب: احساس ( ناخوشایند ) ضربان سریع قلب
وقتی آدم ضربان قلب خودش متوجه بشه میگن palpitation
با palpation که به معنی لمس کردن هس اشتباه نگیرید
تپ تپ دل، تپش دل ( نه به معنای ضربان قلب )
تپش دل به گونه ای که گویا آواز آنرا انسان می شنود چنانچه در هنگام هراسیدن یا شتابان دویدن
تپش قلب

بپرس