palpitating


معنی: تپنده

جمله های نمونه

1. the shot deer's heart was still palpitating
قلب آهوی تیر خورده هنوز می تپید.

2. Time always too long, long to palpitate.
[ترجمه گوگل]زمان همیشه خیلی طولانی است، برای تپش قلب طولانی است
[ترجمه ترگمان]زمان طولانی و طولانی و طولانی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He felt suddenly faint, and his heart began to palpitate.
[ترجمه گوگل]او ناگهان احساس ضعف کرد و قلبش شروع به تپش کرد
[ترجمه ترگمان]ناگهان احساس ضعف کرد و قلبش به تپیدن افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. My heart was palpitating with fear.
[ترجمه گوگل]قلبم از ترس می تپید
[ترجمه ترگمان]قلبم از ترس می تپید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He palpitated with fear.
[ترجمه گوگل]از ترس تپش زد
[ترجمه ترگمان]او از ترس می لرزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I can feel the city palpitating, as if it were a heart just removed from a warm body.
[ترجمه گوگل]می توانم تپش شهر را حس کنم، گویی قلبی است که تازه از بدن گرمی جدا شده است
[ترجمه ترگمان]می توانستم قلب شهر را حس کنم، گویی قلبی بود که از یک تن گرم برداشته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There the boy remained, with a palpitating heart, for half an hour.
[ترجمه گوگل]پسرک با قلب تپنده نیم ساعت در آنجا ماند
[ترجمه ترگمان]در آنجا پسرک با قلبی لرزان، نیم ساعت در آنجا ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. After wearing and wasting her palpitating heart with every engine of regret that lonely inexperience could devise, common-sense had illumined her.
[ترجمه گوگل]پس از پوشیدن و تلف کردن قلب تپنده اش با هر موتور پشیمانی که بی تجربگی تنهایی می توانست ایجاد کند، عقل سلیم او را روشن کرده بود
[ترجمه ترگمان]پس از پوشیدن لباس و با هر موتور پشیمانی که از آن بی تجربگی تنها می توانست ایجاد کند، عقل سلیم او را روشن کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The contact of her warm, palpitating body when he had unthinkingly drawn her into his arms, and aroused all the old-time infatuation and desire for her flesh.
[ترجمه گوگل]تماس بدن گرم و تپش‌آمیز او زمانی که او را بدون فکر در آغوش خود کشیده بود و تمام شیفتگی و میل قدیمی به گوشت او را برانگیخت
[ترجمه ترگمان]تماس گرم و لرزان او، هنگامی که بی آن که فکر کند او را به آغوش او کشانده بود و همه عشق و اشتیاق گذشته را در دلش بیدار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. On the bosom of the palpitating air!
[ترجمه گوگل]در آغوش هوای تپنده!
[ترجمه ترگمان]روی سینه اش در هوای می تپید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. That is what gives the palpitating reality to our moral life and makes it tingle with so strange and elaborate an excitement.
[ترجمه گوگل]این همان چیزی است که واقعیت تپنده ای را به زندگی اخلاقی ما می بخشد و آن را با هیجانی بسیار عجیب و پیچیده می کند
[ترجمه ترگمان]این همان چیزی است که واقعیت palpitating را به زندگی معنوی ما می دهد و آن را به so عجیب و استادانه می کشاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Undoubtedly what is thus palpitating in the depths of my being must be the image, the visual memory which, being linked to that taste, is trying to follow it into my conscious mind.
[ترجمه گوگل]بدون شک آنچه در اعماق وجودم تپش می زند باید تصویر باشد، حافظه دیداری که با پیوند با آن ذائقه، سعی دارد آن را در ذهن خودآگاه من دنبال کند
[ترجمه ترگمان]بدون شک آنچه در اعماق وجودم است این است که این تصویر، تصویر تصویری است که با آن سلیقه های من ارتباط دارد، و سعی دارد آن را به ذهن هشیار من منتقل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She lay on the bed, her eyes closed and her bosom palpitating.
[ترجمه گوگل]روی تخت دراز کشید، چشمانش بسته بود و سینه اش تپش می زد
[ترجمه ترگمان]او روی تخت دراز کشیده بود، چشمانش بسته بود و قلبش می تپید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She read the first two pages and felt a blush rise from her palpitating bosom up her neck to suffuse her face.
[ترجمه گوگل]او دو صفحه اول را خواند و احساس کرد که سرخی از سینه تپش قلبش تا بالای گردنش بلند شده تا صورتش را خیس کند
[ترجمه ترگمان]او دو صفحه اول را خواند و احساس کرد سرخی شرم از سینه اش بالا می رود تا صورتش را پاک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تپنده (صفت)
palpitating

انگلیسی به انگلیسی

• having a heartbeat; trembling, quivering, shivering

پیشنهاد کاربران

بپرس