palpate

/pælˈpeɪt//pælˈpeɪt/

معنی: لمس کردن، پرماسیدن، امتحان نمودن
معانی دیگر: (به ویژه در معاینه ی پزشکی) لمس کردن، با دست حس کردن، بساویدن، (جانورشناسی) دارای پرماس شاخک، پرماس شاخک دار، امتحان نمودن با لمس، شاخک دار

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: palpates, palpating, palpated
مشتقات: palpatory (adj.), palpation (n.)
• : تعریف: to examine (an internal organ or an external part of the body) for medical reasons by touching or pressing.

جمله های نمونه

1. to palpate a patient for signs of liver inflammation
برای بررسی نشانه های آماس کبد (سینه ی بیمار را) لمس کردن

2. The art of palpating for a pyloric mass should be taught by experienced senior staff to junior staff and students.
[ترجمه گوگل]هنر لمس توده پیلور باید توسط کارکنان ارشد با تجربه به کارکنان و دانش آموزان آموزش داده شود
[ترجمه ترگمان]هنر of برای یک جرم pyloric باید با کارمندان ارشد باتجربه به کارمندان و دانش آموزان آموزش داده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They palpated the lumps, the pea-shaped thing and the horse-shoe-shaped thing.
[ترجمه گوگل]توده ها، چیز نخودی شکل و چیز نعل اسبی را لمس کردند
[ترجمه ترگمان]ان ها تکه های گوشت را لمس کردند، نخود سبز شکل و آن چیز شبیه به اسب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Another 7% had a mass palpated before imaging, giving a total of 87% of cases that were diagnosed clinically.
[ترجمه گوگل]7 درصد دیگر قبل از تصویربرداری، توده لمس شده بودند که در مجموع 87 درصد مواردی که از نظر بالینی تشخیص داده شده بودند را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]۷ % دیگر قبل از تصویرسازی، palpated جرم داشت که در مجموع ۸۷ درصد موارد بالینی تشخیص داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A large abdominal faecal mass was palpated in 42% of patients, indicating a severe form of constipation.
[ترجمه گوگل]توده بزرگ مدفوع شکمی در 42 درصد بیماران لمس شد که نشان دهنده نوع شدید یبوست است
[ترجمه ترگمان]جرم faecal شکمی بزرگ در ۴۲ % از بیماران یافت شد که نشانگر نوعی یبوست شدید بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A further clinical examination is time consuming since it entails preparing another feed and watching or palpating the abdomen throughout a feed.
[ترجمه گوگل]معاینه بالینی بیشتر وقت گیر است، زیرا مستلزم تهیه غذای دیگری و مشاهده یا لمس شکم در طول غذا است
[ترجمه ترگمان]یک معاینه بالینی دیگر زمان گیر است چون شامل آماده سازی غذا و مراقبت از شکم در حین غذا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Objective: To evaluate the value of palpate before mammography.
[ترجمه گوگل]هدف: ارزیابی ارزش لمس قبل از ماموگرافی
[ترجمه ترگمان]هدف: ارزیابی ارزش of قبل از ماموگرافی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. At any time he desired, the investigator could palpate the scalp and find the location of each of the sleeve guides.
[ترجمه گوگل]هر زمان که بخواهد، محقق می تواند پوست سر را لمس کند و محل هر یک از راهنماهای آستین را پیدا کند
[ترجمه ترگمان]در هر زمان که بخواهد، بازرس می تواند پوست سر را باز کند و محل هر کدام از راهنماهای آستین را پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. B . Palpate auricle for texture, tenderness and presence of lesions.
[ترجمه گوگل]ب لمس گوش برای بافت، حساسیت و وجود ضایعات
[ترجمه ترگمان]ب Palpate auricle برای بافت، مهربانی و وجود ضایعات
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Palpate the PMI, and applying contact gel to the overlying skin.
[ترجمه گوگل]PMI را لمس کنید و ژل تماسی را روی پوست پوشانده بمالید
[ترجمه ترگمان]PMI را ادیت کنید و ژل تماس را روی پوست درخت اعمال کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Incise the skin and subcutaneous fat, then palpate the lesion and excise the mass.
[ترجمه گوگل]پوست و چربی زیر پوست را برش دهید، سپس ضایعه را لمس کرده و توده را جدا کنید
[ترجمه ترگمان]سپس پوست و چربی زیر پوستی را زیر و رو کنید، و سپس ضایعه را از بین ببرید و جرم را از بین ببرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The opposite hand should gently palpate the breast circumferentially with the fingertips.
[ترجمه گوگل]دست مخالف باید با نوک انگشتان به آرامی سینه را به صورت محیطی لمس کند
[ترجمه ترگمان]طرف مقابل باید به آرامی قفسه سینه را با نوک انگشتان پاک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Next, with your first two fingers, feel or palpate for a pulse on the radial artery.
[ترجمه گوگل]در مرحله بعد، با دو انگشت اول خود، نبض را روی شریان رادیال احساس یا لمس کنید
[ترجمه ترگمان]سپس، با دو انگشت اول خود، ضربان نبض روی سرخرگ شعاعی را احساس کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The other advantage is you're able to palpate the uterus and feel small fibroids that ordinarily could not be felt or recognized with a laparoscopic approach.
[ترجمه گوگل]مزیت دیگر این است که می‌توانید رحم را لمس کنید و فیبروم‌های کوچکی را احساس کنید که معمولاً با روش لاپاراسکوپی قابل احساس یا تشخیص نیستند
[ترجمه ترگمان]مزیت دیگر این است که شما می توانید رحم را به هم بزنید و احساس کنید که fibroids کوچک که معمولا ممکن است با یک رویکرد laparoscopic آشنا و یا شناخته شوند را احساس کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. What I want to do is to palpate your gums to make sure that they're nice and firm.
[ترجمه گوگل]کاری که من می‌خواهم انجام دهم این است که لثه‌های شما را لمس کنم تا مطمئن شوم که خوب و سفت هستند
[ترجمه ترگمان]کاری که من می خواهم بکنم این است که gums را لمس کنم تا مطمئن شوم که آن ها خوب و محکم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

لمس کردن (فعل)
take, stroke, touch, feel, palpate

پرماسیدن (فعل)
touch, palpate

امتحان نمودن (فعل)
palpate

انگلیسی به انگلیسی

• examine by touch, check by feeling; touch, feel

پیشنهاد کاربران

بپرس