palp


رجوع شود به: palpus، روانشناسى : معاینه بساوشى

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: see palpus.

جمله های نمونه

1. The labial palps are composed of one to four segments and function as sensory organs.
[ترجمه گوگل]کف های لبی از یک تا چهار بخش تشکیل شده و به عنوان اندام های حسی عمل می کنند
[ترجمه ترگمان]The labial از یک تا چهار بخش تشکیل شده اند و به عنوان اندام های حسی عمل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The activity of PALP was decreased both during the process and at the termianl stage of denaturation by urea.
[ترجمه گوگل]فعالیت PALP هم در طول فرآیند و هم در مرحله انتهایی دناتوراسیون توسط اوره کاهش یافت
[ترجمه ترگمان]فعالیت PALP هم در طول فرآیند و هم در مرحله termianl of توسط اوره، کاهش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Breaking off the tip of the palp during sex is fairly common in spiders.
[ترجمه گوگل]شکستن نوک کف دست در حین رابطه جنسی در عنکبوت ها نسبتاً رایج است
[ترجمه ترگمان]شکستن در حین سکس در طول سکس در عنکبوت های معمولی رایج است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The relation were good between ALP/Cr, PALP/Cr or thermostable ALP/Cr (y) and pregnant weeks(x) with exponential functions.
[ترجمه گوگل]رابطه بین ALP/Cr، PALP/Cr یا ALP/Cr (y) و هفته بارداری (x) با توابع نمایی خوب بود
[ترجمه ترگمان]این رابطه بین پلیس محلی افغانستان \/ Cr، PALP \/ CR یا thermostable ALP \/ Cr (y)و هفته های باردار (x)با تابع های نمایی خوب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Measurements of the terminal segment of the maxillary palp showed a significant interaction between side (left or right lateral) and sex of the insect.
[ترجمه گوگل]اندازه‌گیری‌های قسمت انتهایی کف فک بالا برهمکنش معنی‌داری را بین طرف (جانب چپ یا راست) و جنسیت حشره نشان داد
[ترجمه ترگمان]بررسی قسمت ترمینال آرواره بالا نشان داد که بین طرف چپ (چپ یا راست)و جنس حشره اثر معنی داری وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Methods ALP and PALP in urine were measured by Kings and EDTA inhibition method in pregnancy.
[ترجمه گوگل]روش‌ها ALP و PALP ادرار در بارداری به روش Kings و مهار EDTA اندازه‌گیری شد
[ترجمه ترگمان]روش های پلیس محلی افغانستان و PALP در ادرار به وسیله روش مهار کینگز و EDTA در دوران بارداری اندازه گیری شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Measurements of the terminal segment of the maxillary palp showed a significant interaction between side and sex of the insect.
[ترجمه گوگل]اندازه‌گیری‌های بخش انتهایی کف فک بالا، برهمکنش معنی‌داری را بین جنس و جنس حشره نشان داد
[ترجمه ترگمان]بررسی بخش ترمینال آرواره بالا نشان داد که بین طرف و جنس حشره اثر معنی داری وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The response of the sensillar field on the maxillary palp of the cockroach was studied for different stimulants such as four salts, three sugars, eighteen amino acids and bovine serum albumin .
[ترجمه گوگل]پاسخ میدان حساس در کف فک بالا سوسک برای محرک‌های مختلف مانند چهار نمک، سه قند، هجده اسید آمینه و آلبومین سرم گاوی مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]پاسخ میدان sensillar بر روی استخوان آرواره بالا به خاطر محرک های مختلفی نظیر چهار نمک، سه قند، ۱۸ اسید آمینه و آلبومین سرم گاوی مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. That's the male, inserting sperm into the female, using its feeler called a palp.
[ترجمه گوگل]این مرد است که با استفاده از حسگر خود به نام پالپ، اسپرم را به ماده وارد می کند
[ترجمه ترگمان]مرد اسپرم را به زن نشان می دهد و در حال استفاده از feeler نام دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Others are into vaginal plugs (the tip of the palp breaks off), or will fight off rival suitors after the act.
[ترجمه گوگل]برخی دیگر در پلاگ های واژن هستند (نوک کف دست پاره می شود)، یا بعد از عمل با خواستگاران رقیب مبارزه می کنند
[ترجمه ترگمان]بقیه به plugs واژینال (نوک of)می روند، یا پس از عمل با خواستگاران رقیب خود مبارزه خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Objective To study on changes regulation of ALP and PALP in urine of the pregnant women during various gestational peiods.
[ترجمه گوگل]هدف مطالعه تغییر تنظیم ALP و PALP در ادرار زنان باردار در دوره های مختلف بارداری
[ترجمه ترگمان]هدف مطالعه بر روی تنظیم مقررات پلیس محلی افغانستان و PALP در ادرار زنان باردار در طول بارداری مختلف
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The researchers believe that the mosquito uses the maxillary palp for long range detection of prey.
[ترجمه گوگل]محققان بر این باورند که پشه از کف فک بالا برای تشخیص طعمه دوربرد استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]محققان بر این باورند که پشه با استفاده از استخوان آرواره بالا برای کشف طیف طولانی طعمه استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Their results show that sperm transfer from the broken palp continued after sexual intercourse had been terminated.
[ترجمه گوگل]نتایج آنها نشان می دهد که انتقال اسپرم از کف دست شکسته پس از پایان آمیزش جنسی ادامه یافت
[ترجمه ترگمان]نتایج آن ها نشان می دهد که بعد از اینکه رابطه جنسی به پایان رسید فعالیت های جنسی به پایان رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[زمین شناسی] پالپ. زایده مفصلی و حسی آرواره و لب زیری

پیشنهاد کاربران

These words are all linked through the root "palp - ", which involves the concept of touching or feeling.
### 1. Palpable
- Root: "palp - " suffix " - able"
- Meaning: Capable of being touched or felt; easily perceived or obvious.
...
[مشاهده متن کامل]

- Example: *The fear in the room was palpable. *
→ ترس در اتاق قابل لمس بود.
### 2. Palpitate
- Root: "palp - " suffix " - itate"
- Meaning: To beat rapidly, especially the heart, due to excitement or fear.
- Example: *His heart began to palpitate with excitement. *
→ قلبش از هیجان شروع به تپیدن کرد.
### 3. Palpation
- Root: "palp - " suffix " - ation"
- Meaning: The action of using hands to examine or feel the body, typically for medical purposes.
- Example: *The doctor performed a palpation to check for abnormalities. *
→ پزشک معاینه ای با لمس انجام داد تا ناهنجاری ها را بررسی کند.
### 4. Palpably
- Root: "palp - " suffix " - ly"
- Meaning: In a manner that can be touched or easily perceived; clearly or obviously.
- Example: *The difference was palpably clear. *
→ تفاوت به وضوح آشکار بود.
### 5. Palpability
- Root: "palp - " suffix " - ity"
- Meaning: The quality of being able to be touched or felt; obviousness.
- Example: *The palpability of the tension in the room was undeniable. *
→ قابل لمس بودن تنش در اتاق غیرقابل انکار بود.
- - -
### Root Word: "palp - "
- Meaning: From Latin "palpare", meaning "to touch, stroke, or feel. "
- Example: *He palpated the wound to check for any abnormalities. *
→ او زخم را لمس کرد تا ناهنجاری ها را بررسی کند.
- - -
### Suffixes and Their Meanings:
1. - able: Used to form adjectives meaning "capable of" ( e. g. , palpable ) .
2. - itate: Used to form verbs indicating the action of something ( e. g. , palpitate ) .
3. - ation: Used to form nouns indicating an action or process ( e. g. , palpation ) .
4. - ly: Used to form adverbs, meaning "in a manner" ( e. g. , palpably ) .
5. - ity: Used to form nouns meaning "the state or quality of" ( e. g. , palpability ) .
- - -
### Summary of Words:
- Palpable ( قابل لمس )
- Palpitate ( تپیدن )
- Palpation ( لمس پزشکی )
- Palpably ( به طور آشکار )
- Palpability ( قابل لمس بودن )
chatgpt

بپرس