palliation

/ˌpælɪˈeɪʃn̩//ˌpælɪˈeɪʃn̩/

معنی: تسکین
معانی دیگر: کاهش دادن

جمله های نمونه

1. The peritoneovenous shunt is an established method of palliation for intractable benign and malignant ascites.
[ترجمه گوگل]شانت صفاقی روشی برای تسکین آسیت های خوش خیم و بدخیم صعب العلاج است
[ترجمه ترگمان]شنت peritoneovenous یک روش تثبیت شده از palliation برای intractable خوش خیم و بدخیم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The side effect palliation moves soon, the skin is rubeosis, dizziness, nausea and vomit, did not need the special processing, by oneself alleviate.
[ترجمه گوگل]اثر جانبی تسکین به زودی حرکت می کند، پوست روبئوز، سرگیجه، حالت تهوع و استفراغ است، نیازی به پردازش خاصی ندارد، به خودی خود برطرف می شود
[ترجمه ترگمان]اثر جانبی palliation به زودی حرکت می کند، پوست rubeosis، سرگیجه، تهوع و استفراغ است، نیازی به پردازش خاص توسط خود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. For non - resectable cases, palliation can be achieved by renal artery embolization.
[ترجمه گوگل]برای موارد غیر قابل برداشت، تسکین می تواند با آمبولیزاسیون شریان کلیوی حاصل شود
[ترجمه ترگمان]برای موارد غیر -، palliation را می توان با سرخرگ کلیوی embolization به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I can recall a case of palliation and regression of a spindle-cell tumour on the gingival margin of a Fox Terrier.
[ترجمه گوگل]می توانم موردی از تسکین و پسرفت تومور سلول دوکی در حاشیه لثه یک فاکس تریر را به یاد بیاورم
[ترجمه ترگمان]من می توانم یک پرونده of و رگرسیون یک تومور spindle را در حاشیه gingival یک شبکه فاکس به یاد بیاورم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Discussion Laser treatment is now established in many units for palliation of symptoms in patients with inoperable rectal cancer.
[ترجمه گوگل]بحث درمان لیزری در حال حاضر در بسیاری از واحدها برای تسکین علائم در بیماران مبتلا به سرطان رکتوم غیر قابل جراحی ایجاد شده است
[ترجمه ترگمان]بررسی لیزر بحث در حال حاضر در بسیاری از واحدها برای تشخیص علائم در بیماران مبتلا به سرطان روده مقعد ایجاد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Here we present the results of a prospective pilot study of combination laser and radiotherapy for palliation of advanced rectal cancer.
[ترجمه گوگل]در اینجا ما نتایج یک مطالعه آزمایشی آینده نگر از لیزر ترکیبی و رادیوتراپی برای تسکین سرطان پیشرفته رکتوم را ارائه می دهیم
[ترجمه ترگمان]در اینجا ما نتایج یک بررسی آزمایشی آینده از لیزر ترکیبی و radiotherapy را برای palliation از سرطان روده مقعد به دست آورده ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Chemotherapy improves survival and is an effective means of palliation of ovarian cancer.
[ترجمه گوگل]شیمی درمانی بقا را بهبود می بخشد و وسیله ای موثر برای تسکین سرطان تخمدان است
[ترجمه ترگمان]شیمی درمانی زنده ماندن را بهبود می بخشد و ابزار موثری برای کاهش سرطان تخمدان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Conclusions Combined biliary and duodenal stenting is an effective method palliation of biliary and duodenal obstructions.
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری استنت گذاری ترکیبی صفراوی و اثنی عشر یک روش موثر برای تسکین انسدادهای صفراوی و اثنی عشر است
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری ترکیب biliary و duodenal stenting یک روش موثر برای ایجاد موانع biliary و duodenal است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Objective To analyse the risk factors for early mortality in patients with heterotaxy syndrome undergoing single ventricle series palliation.
[ترجمه گوگل]ObjectiveTo تجزیه و تحلیل عوامل خطر برای مرگ و میر زودرس در بیماران مبتلا به سندرم هتروتاکسی تحت تسکین سری تک بطن
[ترجمه ترگمان]هدف تجزیه و تحلیل عوامل خطر مرگ و میر زود هنگام در بیماران مبتلا به سندرم heterotaxy که تحت یک سری بطن مجرد قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. For the great majority of patients therapy is based on palliation of pain and obstructive jaundice.
[ترجمه گوگل]برای اکثریت بیماران درمان مبتنی بر تسکین درد و زردی انسدادی است
[ترجمه ترگمان]برای اکثریت عمده بیماران، درمان مبتنی بر palliation درد و یرقان مزاحم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She should neither wonder nor condemn, but the belief of his self-conquest brought nothing consolatory to her bosom, afforded no palliation of her distress.
[ترجمه گوگل]او نه باید تعجب کند و نه محکوم کند، اما اعتقاد به غلبه بر خود او چیزی تسلی بخش در آغوش او به ارمغان نمی آورد، و هیچ تسکین دهنده ای از ناراحتی او نبود
[ترجمه ترگمان]نه می دانست که نه محکوم است نه محکوم، بلکه اعتقاد به این پیروزی، هیچ چیز تسلی بخش در سینه اش وجود نمی آورد، بدون مراعات جوانب distress او را از خود بی خود کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Bidirectional Glenn and Antegrade Pulmonary Blood Flow: Temporary or Definitive Palliation?
[ترجمه گوگل]دو طرفه گلن و جریان خون ریوی متضاد: تسکین موقت یا قطعی؟
[ترجمه ترگمان]Bidirectional گلن و Antegrade جریان خون: موقت یا Definitive palliation؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تسکین (اسم)
conciliation, placation, appeasement, mollification, relief, alleviation, sedation, palliation, solace, assuagement

انگلیسی به انگلیسی

• alleviation, relief, assuagement; calming, soothing; extenuation, act of making a crime less severe

پیشنهاد کاربران

بپرس