pall

/ˈpɑːl//pɔːl/

معنی: حائل، پرده، تابوت محتوی مرده، پارچه ضخیم روی تابوت یا قبر، بیزار شدن، بیذوق شدن، با پرده یا روپوش پوشاندن
معانی دیگر: (از چیزی) زده شدن یا کردن، از مزه افتادن، بی مزه شدن، (مجازی) سیه پرده، تیره ابر، روکش تابوت (معمولا از پارچه ی سیاه)، رو پوشه، (مهجور) ردا، شنل، حجاب، ضعیف شدن، ضعیف کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: pall-like (adj.)
(1) تعریف: a heavy cloth covering for a funeral casket, hearse, or tomb.
مشابه: shroud

(2) تعریف: something that covers or darkens, such as clouds or smoke.
مترادف: cloud
مشابه: cover, fog, shroud, smoke

(3) تعریف: an atmosphere of gloom or despair.
مترادف: chill, gloom, shadow
مشابه: cloud, damper, darkness, lower, miasma, somberness

- The announcement of the leader's assassination cast a pall over their wedding.
[ترجمه -] خبر ترور فرمانده : ) بر عروسی آنها سایه افکنده بود.
|
[ترجمه گوگل] اعلام ترور رهبر، عروسی آنها را به هم ریخت
[ترجمه ترگمان] اعلام ترور رهبر در مراسم عروسی آن ها را پوشانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: palls, palling, palled
• : تعریف: to become boring or distasteful; cause weariness.

- After a year her new job began to pall.
[ترجمه عباس رضائي] بعد از یک سال شغل او برایش خسته کننده شد
|
[ترجمه glassy sky] پس از یکسال از شغل جدیدش دلزده شد ( ذوقش را نسبت به کار از دست داد )
|
[ترجمه گوگل] پس از یک سال، کار جدید او کم رنگ شد
[ترجمه ترگمان] بعد از یک سال کار جدیدش به پرده افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. under the pall of night
در سیاهی شب

2. under the pall of secrecy
زیر سیه پرده ی اختفا

3. the sad news cast a pall over the marriage ceremony
آن خبر ناگوار مراسم ازدواج را تیره و تار کرد.

4. village lights shimmered from behind the pall of mist
چراغ های دهکده از ماورای پرده ای از مه سوسو می زدند.

5. His funny stories begin to pall on his listeners after the second time of telling.
[ترجمه عاطفه] داستان های خنده دار او بعد از دومین بار گفتن شروع به خسته کردن شنوندگان کرد
|
[ترجمه گوگل]داستان‌های خنده‌دار او پس از بار دوم گفتن، شنوندگانش را کمرنگ می‌کنند
[ترجمه ترگمان]داستان های خنده دار او پس از دومین بار بازگو کردن شنوندگانش شروع به پخش می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Gradually, the novelty of city life began to pall.
[ترجمه گوگل]به تدریج، تازگی زندگی شهری کم رنگ شد
[ترجمه ترگمان]کم کم، تازگی زندگی شهری در حال تغییر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The pleasures of sunbathing began to pall after a week on the beach.
[ترجمه گوگل]لذت آفتاب گرفتن بعد از یک هفته در ساحل کمرنگ شد
[ترجمه ترگمان]لذت حمام آفتاب گرفتن پس از یک هفته در ساحل آغاز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Even the impressive scenery began to pall on me after a few hundred miles.
[ترجمه گوگل]حتی مناظر چشمگیر بعد از چند صد مایل شروع به رنگ آمیزی کرد
[ترجمه ترگمان]حتی مناظر impressive بعد از چند صد میل شروع به پرده شدن کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The unrest has cast a pall over what is usually a day of national rejoicing.
[ترجمه گوگل]ناآرامی ها روزی را که معمولاً روز شادی ملی است، تحت تأثیر قرار داده است
[ترجمه ترگمان]ناآرامی بر سر آنچه معمولا یک روز شادی ملی است، سایه انداخته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The area is enveloped in a pall of neglect.
[ترجمه گوگل]این منطقه در غفلت محصور شده است
[ترجمه ترگمان]این منطقه در هاله ای از بی توجهی پیچیده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A pall of thick grey smoke hung over the buildings.
[ترجمه گوگل]دود غلیظ خاکستری روی ساختمان ها آویزان بود
[ترجمه ترگمان]پرده دود غلیظ خاکستری روی ساختمان ها آویخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. News of her death cast a pall over the event.
[ترجمه گوگل]خبر درگذشت او این رویداد را تحت تأثیر قرار داد
[ترجمه ترگمان]خبر مرگ او بر این رویداد سرپوش گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A pall of smoke hung over the town.
[ترجمه گوگل]دود روی شهر آویزان بود
[ترجمه ترگمان]پرده دود بر فراز شهر آویخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A pall of yellow smoke hung over the quarry.
[ترجمه گوگل]دود زردی روی معدن آویزان بود
[ترجمه ترگمان]پرده دود زرد رنگ بالای معدن را پوشانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He was a coffin/pall bearer at his father's funeral.
[ترجمه گوگل]او در مراسم تشییع جنازه پدرش تابوت / تابوت بود
[ترجمه ترگمان]کفن و دفن پدرش در مراسم تدفین پدرش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. A pall of embarrassment descended on the room.
[ترجمه گوگل]خجالت در اتاق فرود آمد
[ترجمه ترگمان]پرده شرم بر اتاق فرود آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حائل (اسم)
stay, buffer, louver, louvre, guard, barrier, delimiter, buttress, stanchion, pall, coaming, shutter, stayer

پرده (اسم)
blind, veil, screen, curtain, membrane, pall, tympan, tympanum, patagium, window shade

تابوت محتوی مرده (اسم)
pall

پارچه ضخیم روی تابوت یا قبر (اسم)
pall

بیزار شدن (فعل)
pall

بی ذوق شدن (فعل)
pall

با پرده یا روپوش پوشاندن (فعل)
pall

تخصصی

[نساجی] پارچه پرده ای - پارچه ضخیم روی تابوت یا قبر

انگلیسی به انگلیسی

• coffin, casket; piece of cloth used to cover a coffin; covering that produces a dark or gloomy effect, shroud
tire, make weary; bore, cause ennui
if something palls, it becomes less interesting or less enjoyable.
a pall of smoke is a thick cloud of it; a literary use.

پیشنهاد کاربران

ملال آور
✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: A cloth covering or a feeling of gloom and sadness 🖤
🔍 مترادف: Shroud, cloud
✅ مثال: A pall of smoke hung over the city after the fire, creating an atmosphere of despair
بی مزه شدن. از شور افتادن. خسته کننده شدن / 1. پارچه روی تابوت 2. تابوت 3. ( مجازی ) پرده سیاه. پرده
مثال:
a pall of smoke hung over the city
پرده ی سیاهی از دود بر روی شهر حرکت کرد.
🌐 کلماتی کاربردی برای بیان هوای مرطوب و ابری:
✅️ bank – a large mass of cloud or fog
✅️ billow – a cloud that rises and moves in a large mass
✅️ blizzard – a snowstorm with very strong winds
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ cirrocumulus – small round clouds that form lines high in the sky
✅️ cirrostratus – a thin layer of cloud found very high in the sky
✅️ cirrus – a type of thin cloud found very high in the sky
✅️ cloudy – full of clouds
✅️ column – something that rises up into the air in a straight line
✅️ cumulonimbus – a mass of very tall thick cloud that usually brings rain and sometimes thunder
✅️ cumulus – a large low white cloud that is round at the top and flat at the bottom
✅️ dull – when there are a lot of clouds and it is rather dark
✅️ fog – a thick cloud that forms close to the ground or to water and is difficult to see through ( fog is thicker than mist )
✅️ fogbound – not able to operate normally because of thick fog
✅️ foggy – full of fog or covered with fog
✅️ gather – if clouds gather, they start to appear and cover part of the sky
✅️ grey – when it is not very bright, because there is a lot of cloud
✅️ hurricane – a violent storm with very strong winds
✅️ inclement – unpleasantly cold or wet
✅️ lower – if clouds lower, they are very dark, as if a storm is coming
✅️ mist – small drops of liquid in the air
✅️ misty – lots of mist in the air
✅️ nimbus – a dark grey rain cloud
✅️ overcast – a sky completely full of clouds
✅️ pall – cloud that covers an area and makes it darker
✅️ pea souper – thick low cloud that prevents you from seeing anything
✅️ scud – clouds moving quickly
✅️ sea mist – a thin low cloud that comes onto the land from the sea
✅️ steam _ the wet substance that forms on windows and mirrors when wet air suddenly becomes hot or cold
✅️ storm cloud – a very dark cloud
✅️ squall – a sudden violent gust of wind or localized storm, especially one bringing rain, snow, or sleet.
✅️ thundercloud – a storm cloud producing thunder
✅️ tsunami – an extremely large wave in the sea
✅️ typhoon – a violent tropical storm with very strong winds
✅️ vapour – very small drops of water or other liquids in the air that make the air feel wet
✅️ vog – smog that contains dust and gas from volcanoes
منبع: www. writerswrite. co. za

عادی شدن ( به خاطر اینکه خیلی جلو چشم هست ) ، جذابیت چیزی نزد ما از بین رفتن چون خیلی می بینیمش
( مجازاً ) تنگنا، باتلاق، منجلاب
غم و اندوه
رفیق
بی مزه شدن
روکش تابوت
توده ی ابر یا دود و . . .
1 )
( از چیزى ) زده شدن یا کردن
از مزه افتادن ، بی مزه شدن
ملالت زده کردن ، منزجر کردن ، بیزار کردن یا شدن
2 )
روکش تابوت ( معمولا از پارچه ى سیاه ) ، رو پوشه
( مجازى ) سیه پرده ، تیره ابر
( مهجور ) ردا، شنل ، حجاب
( تابوت یا قبر را ) سیاه پوش کردن
سیاهی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس