palimpsest

/ˈpælɪmpsest//ˈpælɪmpsest/

(کاغذ یا پوست آهو یا لوحه که برای صرفه جویی متن آن را به طور ناقص پاک کرده و روی آن دوباره یا چند باره نگاشته اند) چند نگاره، چند نگاشته، نسخه خطی یا دست نوشته ای که نوشته ء روی ان پاک شده ودوباره رویش نوشته باشند

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a piece of parchment or other writing material on which a text has been written over one or more earlier texts that are still partially visible.

جمله های نمونه

1. The whole discordant palimpsest of photographic realities with which we are daily bombarded is communicated in the microcosm of a single canvas.
[ترجمه گوگل]تمام پالمپسست ناسازگار واقعیت های عکاسی که ما روزانه با آن بمباران می شویم، در عالم کوچک یک بوم منفرد منتقل می شود
[ترجمه ترگمان]مجموعه کاملی از واقعیات عکاسی که ما هر روز با آن بمباران می کنیم در عالم صغیر از یک بوم مجرد منتقل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Palimpsest is a metaphor commonly used by deconstructionists, particularly Jacques Derrida.
[ترجمه گوگل]پالیمپسست استعاره ای است که معمولاً توسط ساختارشکنی ها، به ویژه ژاک دریدا استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]palimpsest یک استعاره است که معمولا توسط deconstructionists، به خصوص ژاک دریدا مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Instead of adding a new layer to the palimpsest of the Great Plains, strip-mining destroys the palimpsest itself.
[ترجمه گوگل]استخراج نواری به جای افزودن یک لایه جدید به پالمپسست دشت بزرگ، خود پالمپسست را از بین می برد
[ترجمه ترگمان]به جای اضافه کردن یک لایه جدید به the دشت های بزرگ، strip، خود palimpsest را نابود می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Palimpsest: On the Traces of Fairy Tale Rewriting in "Glass Coffin" by A. S. Byatt.
[ترجمه گوگل]پالیمپسست: روی ردپای بازنویسی افسانه در "تابوت شیشه ای" اثر A S Byatt
[ترجمه ترگمان]palimpsest: در اثر \"داستان پری\" در \"تابوت شیشه ای\" اثر آ اس Byatt
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. All history was a palimpsest, scraped clean and reinscribed as often as was necessary.
[ترجمه گوگل]تمام تاریخ یک پالمپسست بود، تمیز می شد و هر دفعه که لازم بود دوباره نوشته می شد
[ترجمه ترگمان]تمام تاریخ محو شده بود، پاک و پاکیزه به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Land is the palimpsest of human needs, desires, meaning, greed, and fears.
[ترجمه گوگل]زمین نازک ترین نیازها، امیال، معنا، طمع و ترس های انسان است
[ترجمه ترگمان]زمین the نیازهای انسانی، آرزوها، معنا، طمع و ترس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Moreover, preserving the spatial forms and making a palimpsest of the space allowed the process of revitalization as a double edges sword to carve the city's history and culture face.
[ترجمه گوگل]بعلاوه، حفظ فرم‌های فضایی و ایجاد پالم‌پسست از فضا، باعث شد تا روند احیا به‌عنوان شمشیری دولبه، چهره‌ی تاریخ و فرهنگ شهر را تراش دهد
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، حفظ اشکال فضایی و ایجاد فضایی از فضا اجازه می دهد که فرآیند تجدید حیات به عنوان یک شمشیر دو لبه برای حکاکی بر تاریخ و چهره فرهنگ این شهر ایجاد شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. All history was a palimpsest, scraped clean and reinscribed exactly as often as was necessary.
[ترجمه گوگل]تمام تاریخ یک پالمپسست بود، تمیز شد و دقیقاً هر چند وقت یکبار که لازم بود دوباره نوشته شد
[ترجمه ترگمان]تمام تاریخ محو شده بود، پاک و پاکیزه به نظر می رسید و دقیقا به همان اندازه که لازم بود، تمیز و پاکیزه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Some of it is lost, as the DNA palimpsest has been erased and re - written.
[ترجمه گوگل]بخشی از آن گم شده است، زیرا پالمپسست DNA پاک شده و دوباره نوشته شده است
[ترجمه ترگمان]برخی از آن گم شده اند چون DNA DNA پاک شده و دوباره نوشته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Once again the novel repeatedly turns inwards to examine its own nature, presenting itself as a kind of palimpsest.
[ترجمه گوگل]یک بار دیگر رمان بارها به درون می چرخد ​​تا ماهیت خود را بررسی کند و خود را به عنوان نوعی پالمپسست معرفی کند
[ترجمه ترگمان]یک بار دیگر رمان به طور مکرر به داخل خم می شود تا ماهیت خود را مورد بررسی قرار دهد و خود را به عنوان نوعی of معرفی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It may be wove paper, vellum-smooth and shiny, or a bit of scrap, torn not quite straight, with a palimpsest of typed meeting-minutes showing through.
[ترجمه گوگل]ممکن است کاغذ بافته شده، صاف و براق، یا کمی ضایعات باشد، کاملاً صاف پاره نشده باشد، و در آن صورتجلسه‌های تایپ‌شده‌ای در آن نمایان شود
[ترجمه ترگمان]ممکن است کاغذ، پوست، پوست صاف و براق، و یا کمی scrap باشد، که کاملا مستقیم نیست، با a از یک جلسه تایپ ۱۰ دقیقه ای که از طریق آن نمایش داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Few autobiographical works, from the respective Confessions of St. Augustine (397 CE) and Rousseau (176 to, say, Gore Vidal's Palimpsest (199, feel as warmly open as Modern Nature.
[ترجمه گوگل]تعداد کمی از آثار زندگی‌نامه‌ای، از اعترافات سنت آگوستین (397 پس از میلاد) و روسو (176 تا مثلاً پالمپسست گور ویدال (199) به گرمی باز بودن طبیعت مدرن احساس می‌شوند
[ترجمه ترگمان]تعداد کمی از زندگی autobiographical از اعترافات مربوط به مدرسه سنت آگوستین (۳۹۷ تا)و روسو (۱۷۶ نفر)می گوید، \"گور ویدال s\" (۱۹۹ نفر)به گرمی به عنوان طبیعت مدرن باز هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• parchment or tablet that has been erased for reuse, writing surface that has been used and wiped clean

پیشنهاد کاربران

لوح رنگ باخته - پوست پاک شده
( مجازی ) داستان چند لایه - نمایش در نمایش
✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: A manuscript or document that has been erased and reused; something that has multiple layers or histories 📜
🔍 مترادف: Manuscript, document
✅ مثال: The ancient scroll was a palimpsest, revealing traces of previous writings beneath the new text
واژه ای لاتینی، با منشأ یونانی، مرکب از palin ( مجدد، باز، ازنو ) و psao ( خراشیده، سترده، پاک شده ) . به همان معنای ذکرشده توسط یکی از کاربران آبادیس. بر این اساس، و به شیوه ای نه چندان رضایت بخش و کمابیش تفننی، شاید بتوان آن را به نحوی تحت اللفظی �بازخراشیده� ترجمه کرد.
طِرس یا پالیمپسست صفحه ای از یک نسخه خطی، مثل یک طومار یا یک کتاب است، که متن آن خراشیده یا شسته شده و مجدداً مورد استفاده قرار گیرد.
( مجازاً ) قصه ی تودرتو، داستان چندلایه، نمایش در نمایش، فکر پیچیده
( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
مثال: داستانهای کلیله و دمنه
( معماری ) ( استعاری ) لایه های تغییر و نوسازیِ بناها طی اعصار مختلف، به گونه ای که ردّ آثار هر دوره، کمابیش قابل تشخیص است.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال: مسجد جامع اصفهان
"پالم سِست"
لوحی که مملو از رسوبات محوشده ی پیشین است و گویاترین استعاره برای نمایش چندگانگیِ هویت های فرهنگی [در آفرینش های ادبی و هنری] است. در این لوح، لایه های اَشکال و چیزها روی هم انباشته و متراکم می شوند، نشان از خود باقی می گذارند، و ردّپای ردّپاهای دیگر می شوند.
( کتاب "افسون زدگی جدید"، اثر داریوش شایگان، ترجمه فاطمه ولیانی، صفحه 212 )

a very old text or document in which writing has been removed and covered or replaced by new writing.
something such as a work of art that has many levels of meaning, types of style, etc. that build on each other.
...
[مشاهده متن کامل]

مانند:
His performance is a palimpsest in which you see all the layers of a single life.
چم: یک نسخه ی خطی قدیمی که دستخوش تغییر ، جایگزینی یا حذف شده است.
یک جور اثر هنری که لایه های معنایی بسیاری دارد که روی گذشته ی آن بنا شده اند. اثر هنری ( کتاب ، رقص ، موسیقی ، تاریخ و. . . ) با اینکه بارها دستخوش تغییر یا بازسازی شده و ظاهر تازه ای به خود گرفته است ولی همچنان به ما اجازه میده که گذشته آن ( لایه ی اصلی و زیرین ) را ببینیم.

بپرس