1. The whole discordant palimpsest of photographic realities with which we are daily bombarded is communicated in the microcosm of a single canvas.
[ترجمه گوگل]تمام پالمپسست ناسازگار واقعیت های عکاسی که ما روزانه با آن بمباران می شویم، در عالم کوچک یک بوم منفرد منتقل می شود
[ترجمه ترگمان]مجموعه کاملی از واقعیات عکاسی که ما هر روز با آن بمباران می کنیم در عالم صغیر از یک بوم مجرد منتقل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Palimpsest is a metaphor commonly used by deconstructionists, particularly Jacques Derrida.
[ترجمه گوگل]پالیمپسست استعاره ای است که معمولاً توسط ساختارشکنی ها، به ویژه ژاک دریدا استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]palimpsest یک استعاره است که معمولا توسط deconstructionists، به خصوص ژاک دریدا مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Instead of adding a new layer to the palimpsest of the Great Plains, strip-mining destroys the palimpsest itself.
[ترجمه گوگل]استخراج نواری به جای افزودن یک لایه جدید به پالمپسست دشت بزرگ، خود پالمپسست را از بین می برد
[ترجمه ترگمان]به جای اضافه کردن یک لایه جدید به the دشت های بزرگ، strip، خود palimpsest را نابود می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Palimpsest: On the Traces of Fairy Tale Rewriting in "Glass Coffin" by A. S. Byatt.
[ترجمه گوگل]پالیمپسست: روی ردپای بازنویسی افسانه در "تابوت شیشه ای" اثر A S Byatt
[ترجمه ترگمان]palimpsest: در اثر \"داستان پری\" در \"تابوت شیشه ای\" اثر آ اس Byatt
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. All history was a palimpsest, scraped clean and reinscribed as often as was necessary.
[ترجمه گوگل]تمام تاریخ یک پالمپسست بود، تمیز می شد و هر دفعه که لازم بود دوباره نوشته می شد
[ترجمه ترگمان]تمام تاریخ محو شده بود، پاک و پاکیزه به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Land is the palimpsest of human needs, desires, meaning, greed, and fears.
[ترجمه گوگل]زمین نازک ترین نیازها، امیال، معنا، طمع و ترس های انسان است
[ترجمه ترگمان]زمین the نیازهای انسانی، آرزوها، معنا، طمع و ترس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Moreover, preserving the spatial forms and making a palimpsest of the space allowed the process of revitalization as a double edges sword to carve the city's history and culture face.
[ترجمه گوگل]بعلاوه، حفظ فرمهای فضایی و ایجاد پالمپسست از فضا، باعث شد تا روند احیا بهعنوان شمشیری دولبه، چهرهی تاریخ و فرهنگ شهر را تراش دهد
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، حفظ اشکال فضایی و ایجاد فضایی از فضا اجازه می دهد که فرآیند تجدید حیات به عنوان یک شمشیر دو لبه برای حکاکی بر تاریخ و چهره فرهنگ این شهر ایجاد شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. All history was a palimpsest, scraped clean and reinscribed exactly as often as was necessary.
[ترجمه گوگل]تمام تاریخ یک پالمپسست بود، تمیز شد و دقیقاً هر چند وقت یکبار که لازم بود دوباره نوشته شد
[ترجمه ترگمان]تمام تاریخ محو شده بود، پاک و پاکیزه به نظر می رسید و دقیقا به همان اندازه که لازم بود، تمیز و پاکیزه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Some of it is lost, as the DNA palimpsest has been erased and re - written.
[ترجمه گوگل]بخشی از آن گم شده است، زیرا پالمپسست DNA پاک شده و دوباره نوشته شده است
[ترجمه ترگمان]برخی از آن گم شده اند چون DNA DNA پاک شده و دوباره نوشته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Once again the novel repeatedly turns inwards to examine its own nature, presenting itself as a kind of palimpsest.
[ترجمه گوگل]یک بار دیگر رمان بارها به درون می چرخد تا ماهیت خود را بررسی کند و خود را به عنوان نوعی پالمپسست معرفی کند
[ترجمه ترگمان]یک بار دیگر رمان به طور مکرر به داخل خم می شود تا ماهیت خود را مورد بررسی قرار دهد و خود را به عنوان نوعی of معرفی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. It may be wove paper, vellum-smooth and shiny, or a bit of scrap, torn not quite straight, with a palimpsest of typed meeting-minutes showing through.
[ترجمه گوگل]ممکن است کاغذ بافته شده، صاف و براق، یا کمی ضایعات باشد، کاملاً صاف پاره نشده باشد، و در آن صورتجلسههای تایپشدهای در آن نمایان شود
[ترجمه ترگمان]ممکن است کاغذ، پوست، پوست صاف و براق، و یا کمی scrap باشد، که کاملا مستقیم نیست، با a از یک جلسه تایپ ۱۰ دقیقه ای که از طریق آن نمایش داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Few autobiographical works, from the respective Confessions of St. Augustine (397 CE) and Rousseau (176 to, say, Gore Vidal's Palimpsest (199, feel as warmly open as Modern Nature.
[ترجمه گوگل]تعداد کمی از آثار زندگینامهای، از اعترافات سنت آگوستین (397 پس از میلاد) و روسو (176 تا مثلاً پالمپسست گور ویدال (199) به گرمی باز بودن طبیعت مدرن احساس میشوند
[ترجمه ترگمان]تعداد کمی از زندگی autobiographical از اعترافات مربوط به مدرسه سنت آگوستین (۳۹۷ تا)و روسو (۱۷۶ نفر)می گوید، \"گور ویدال s\" (۱۹۹ نفر)به گرمی به عنوان طبیعت مدرن باز هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید