palate

/ˈpælət//ˈpælət/

معنی: کام، طعم، ذائقه، سقف دهان، سق
معانی دیگر: سلیقه، چشایی، چشیدن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the roof of the mouth, which separates the oral cavity from the nasal cavity and consists of a bony front section and a soft muscular back section.

(2) تعریف: the sense of taste, or precision of discrimination between tastes.

جمله های نمونه

1. the hard palate
سخت کام (بخش پیشین کام)

2. the soft palate (velum)
نرم کام (بخش پسین کام)

3. she has a fine palate for poetry
او در شعر سلیقه ی خوبی دارد.

4. The new flavour pleased his palate.
[ترجمه گوگل]طعم جدید کام او را خوشحال کرد
[ترجمه ترگمان]مزه جدید به مذاق او خوش می آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Have an apple to cleanse your palate.
[ترجمه گوگل]یک سیب برای تمیز کردن کام خود داشته باشید
[ترجمه ترگمان]یک سیب بخورید تا palate را تصفیه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The fat meat soon disgusted the palate.
[ترجمه گوگل]گوشت چرب به زودی کام را منزجر کرد
[ترجمه ترگمان]گوشت خوک به زودی حس چشایی اش را به هم ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Too much sweet food cloys the palate.
[ترجمه مریم] غذای شیرین خیلی شیرین است:\جواد خیابانی
|
[ترجمه گوگل]غذاهای شیرین بیش از حد کام را می پوشاند
[ترجمه ترگمان]غذای شیرین خیلی شیرین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He savoured the weasel on his palate for seconds, and then breathed her into his lungs.
[ترجمه گوگل]او راسو را در کام خود برای چند ثانیه میل کرد و سپس او را در ریه هایش دمید
[ترجمه ترگمان]او برای چند ثانیه از راسو لذت می برد و بعد او را به ریه های خودش فرو می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Trust your own palate and your own sensibility.
[ترجمه گوگل]به کام و حساسیت خود اعتماد کنید
[ترجمه ترگمان]به حس چشایی و حساسیت خودت اعتماد کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Thrush typically produces white spots on the palate.
[ترجمه گوگل]برفک معمولاً لکه های سفید روی کام ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]Thrush به طور معمول نقاط سفید روی ذائقه را تولید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Diaz's food is as scrumptious to the palate as the bank lobby is beautiful to behold.
[ترجمه گوگل]غذای دیاز همانقدر خوش طعم است که لابی بانک را می بینید
[ترجمه ترگمان]غذای دیاز به اندازه لابی بانک بسیار زیبا و دیدنی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Its flavors roll across the palate, lighting up various points like fireworks.
[ترجمه گوگل]طعم آن در کام می پیچد و نقاط مختلف مانند آتش بازی را روشن می کند
[ترجمه ترگمان]طعم های این فیلم در سراسر ذائقه حرکت می کنند، و نقاط مختلفی مثل آتش بازی را روشن می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She has a discerning palate.
[ترجمه گوگل]او کام مشخصی دارد
[ترجمه ترگمان]اون حس چشایی داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Guang Qiu, now 2 born with a cleft palate came as a small baby.
[ترجمه گوگل]گوانگ کیو که اکنون 2 ساله با شکاف کام به دنیا آمده است به عنوان یک نوزاد کوچک به دنیا آمد
[ترجمه ترگمان]guang qiu، حالا ۲ متولد شده با شکاف دهان به عنوان یک بچه کوچک متولد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کام (اسم)
mortise, wish, desire, palate, mortice

طعم (اسم)
taste, smack, savor, relish, odor, flavor, gusto, palate

ذائقه (اسم)
relish, palate, sapor, sapour

سقف دهان (اسم)
palate

سق (اسم)
palate

انگلیسی به انگلیسی

• roof of mouth; sense of taste; aesthetic taste
your palate is the top part of the inside of your mouth.
you can also refer to someone's ability to judge good food and wine as their palate.

پیشنهاد کاربران

با palette : شستی نقاشی اشتباه نشود
[پزشکی] کام: سقف دهان و جداکننده ی دهان از حفره ی بینی
کام، سقف دهان
The roof of mouth

بپرس