palatal

/ˈpælətl̩//ˈpælətl̩/

معنی: دهانی، کامی، وابسته به کام، وابسته سق
معانی دیگر: وابسته به سق یا کام

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of or relating to the palate.

(2) تعریف: articulated with the front of the tongue close to or against the hard palate, as the consonant "y" in the word "yellow".
اسم ( noun )
مشتقات: palatally (adv.)
• : تعریف: a palatal consonant or sound.

جمله های نمونه

1. Palatal sensations of fullness and roundness, with a pleasant taste of chocolate.
[ترجمه گوگل]احساس پری و گردی کام، با طعم دلپذیر شکلات
[ترجمه ترگمان]در این میان، تاثرات palatal و roundness، با طعم شیرین شکلات
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. An aspirated voiceless blade - palatal affricate.
[ترجمه گوگل]یک تیغه بدون صدای تنفسی - آفت کام
[ترجمه ترگمان]صدایی خفه و خاموش که صدای blade به گوش می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Palatal expansion is frequently applied in correction of maxillary transverse deficiency and upper dental arch constriction.
[ترجمه گوگل]انبساط کام اغلب در اصلاح کمبود عرضی فک بالا و انقباض قوس دندانی فوقانی استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]انبساط palatal اغلب در تصحیح نقص عرضی بالا و تنگ دندان بالا به کار می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Conclusion The palatal vault, cusp inclination and the position of artificial teeth have apparent influence upon the stress concentration on the alveoli dentales maxillae.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری طاق کام، شیب کاسپ و موقعیت دندان‌های مصنوعی تأثیر آشکاری بر غلظت تنش روی آلوئول‌های دندان فک بالا دارد
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری طاق palatal، شیب لبه و موقعیت دندان های مصنوعی تاثیر ظاهری بر غلظت فشار بر the dentales maxillae دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Palatal be ground beef should have form 1to 30 percent fat.
[ترجمه گوگل]گوشت چرخ کرده گاو پالاتال باید 1 تا 30 درصد چربی داشته باشد
[ترجمه ترگمان]گوشت گاو نر باید ۱ تا ۳۰ درصد چربی داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Tongue (palatal) tip odontoclasis is more than buccal tip.
[ترجمه گوگل]ادونتوکلازیس نوک زبان (کامی) بیشتر از نوک باکال است
[ترجمه ترگمان]نوک زبان (palatal)بیش از buccal نوک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. LRXCT scan reveals important palatal structures of the psittacosaur specimen, and hence, provides new information on understanding the anatomy and paleobiology of psittacosaurs.
[ترجمه گوگل]اسکن LRXCT ساختارهای کامی مهم نمونه پسیتاکوزار را نشان می دهد و از این رو، اطلاعات جدیدی در مورد درک آناتومی و دیرین زیست شناسی پسیتاکوزارها ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]اسکن LRXCT ساختارهای مهم palatal نمونه psittacosaur را نشان می دهد و از این رو اطلاعات جدیدی برای شناخت آناتومی و paleobiology of فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The palatal rugae helps speech recovery in patients with complete denture restoration.
[ترجمه گوگل]روگای کام به بازیابی گفتار در بیماران با ترمیم کامل پروتز کمک می کند
[ترجمه ترگمان]The rugae به بازیابی سخنرانی در بیماران با بازسازی کامل denture کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Objective To study the effects of palatal rugae on speech recovery after restoration of complete denture.
[ترجمه گوگل]هدف: مطالعه تاثیر روگای کام بر بهبود گفتار پس از ترمیم دندان مصنوعی کامل
[ترجمه ترگمان]هدف مطالعه اثرات of بر بازیابی گفتار پس از احیای of کامل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Non-surgical method was used only by palatal lateral expansion, four bicuspids extraction, tongue guard, combined with myofunctional therapy and finally got a good result.
[ترجمه گوگل]روش غیرجراحی تنها با انبساط جانبی کام، کشیدن چهار لگن، محافظ زبان، همراه با درمان میوفنکشنال مورد استفاده قرار گرفت و در نهایت نتیجه خوبی گرفت
[ترجمه ترگمان]روش غیر جراحی تنها با گسترش جانبی palatal، چهار استخراج bicuspids، گارد زبان و ترکیب با روش درمانی myofunctional مورد استفاده قرار گرفت و در نهایت نتیجه خوبی بدست آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This is an unaspirated voiceless palatal affricate.
[ترجمه گوگل]این یک آفت کامی بدون صدای تنفس نشده است
[ترجمه ترگمان]این an palatal voiceless است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A voiceless palatal fricative.
[ترجمه گوگل]اصطکاکی کامی بی صدا
[ترجمه ترگمان] یه هواپیمای بدون خاموش سازی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. An aspirted voiceless palatal affricate.
[ترجمه گوگل]یک آفت کام بدون صدا
[ترجمه ترگمان] \"و\" aspirted palatal \"و\" affricate
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دهانی (صفت)
oral, palatal

کامی (صفت)
velar, palatal

وابسته به کام (صفت)
palatal

وابسته سق (صفت)
palatal

تخصصی

[دندانپزشکی] کامی، وابسته به کام، به سطح داخلی یا مجاور زبانی (از پنج سطح دندان) فقط در تمام دندانهای فک بالا سطح کامی یا palatal گویند

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to the roof of the mouth; occurring at the roof of the mouth; toward or against the roof of the mouth

پیشنهاد کاربران

لثوی - کامیAlveolo - palatal ( prepalatal )
palatal ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: کامی 1
تعریف: ویژگی همخوانی که در تولید آن زبان با سخت کام تماس می یابد

بپرس