• : تعریف: involving or using great care and detailed and diligent attention; meticulous. • مترادف: exact, meticulous • متضاد: cursory, effortless, slapdash, slipshod • مشابه: careful, conscientious, critical, detailed, diligent, elaborate, exacting, fastidious, fussy, laborious, narrow, picky, precise, scrupulous, serious, thorough
- The tomb was uncovered through a painstaking effort of archaeologists.
[ترجمه علی رضا] این آرامگاه از طریق تلاش پرجد و جهد ( سخت و دقیق ) یک دیرینه شناس کشف شد
|
[ترجمه علی امینی] کشف این گور حاصل تلاش طاقت فرسای باستان شناسان بود.
|
[ترجمه گوگل] این مقبره با تلاش پر زحمت باستان شناسان کشف شد [ترجمه ترگمان] این مقبره از طریق تلاش painstaking باستان شناسان کشف شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The excellence of the English version of the novel is due to the work of a painstaking translator.
[ترجمه علی امینی] آنچه نسخه ی انگلسی این دستان کوتاه را متمایز می کند کار مترجمی تلاشگر بوده است.
|
[ترجمه گوگل] برتری نسخه انگلیسی رمان مدیون کار مترجمی پر زحمت است [ترجمه ترگمان] برتری نسخه انگلیسی رمان به خاطر کار یک مترجم دشوار است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )مشتقات: painstakingly (adv.)
• : تعریف: the act of being extremely careful or taking pains. • مترادف: exactness, meticulousness • متضاد: neglect • مشابه: attention, conscientiousness, detail, diligence, intent, strictness
- Such painstaking was not unusual for these scholars.
[ترجمه علی امینی] چنین مرارتی برای این فرهیختگان امری عادی بود.
|
[ترجمه گوگل] چنین زحمتی برای این علما غیرعادی نبود [ترجمه ترگمان] چنین painstaking برای این دانشمندان غیر عادی نبود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. a painstaking investigation
بازرسی دقیق
2. a painstaking work
کار مستلزم جد و جهد
3. a most painstaking worker
یک کارگر بسیار دقیق و کوشا
4. Painstaking effort, three words, a name, a hard, a called function, must keep up your spirits, work hard.
[ترجمه علی امینی] مساعی طاقت فرسا در سه لغت می گنجد. یک سختکوشی، دو وظیفه محوله و سوم الزام حفظ روحیه. سختکوش باشید.
|
[ترجمه گوگل]تلاش پر زحمت، سه کلمه، یک نام، یک کارکرد سخت، یک کارکرد نامیده شده، باید روحیه شما را حفظ کند، سخت کار کنید [ترجمه ترگمان]تلاش painstaking، سه کلمه، یک نام، یک وظیفه بزرگ، باید روحیه خود را حفظ کنید، سخت کار کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Dreams don't abandon a painstaking pursuit of the people, as long as you never stop pursuing, you will bathe in the brilliance of the dream.
[ترجمه علی امینی] افرادی که با تلاشی متنابه دنبال امور هستند رویاهایی در سر دارند. اگر از این پیجویی دست برندارید، این رویاهای تابناک و پاک محقق می شوند.
|
[ترجمه گوگل]رویاها دنبال پر زحمت مردم را رها نمی کنند، تا زمانی که دست از تعقیب نکشید، در درخشش رویا غسل خواهید کرد [ترجمه ترگمان]رویاها، پی گیری دشوار مردم را رها نمی کنند، تا زمانی که هرگز پی گیری را متوقف نکنید، در درخشش این رویا، حمام خواهید داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The work had been done with painstaking attention to detail.
[ترجمه علی امینی] شکل گرفتن این اثر حاصل بذل توجه طاقت فرسا به جزئیات بود.
|
[ترجمه گوگل]این کار با توجه دقیق به جزئیات انجام شده بود [ترجمه ترگمان]کار با توجه جدی به جزئیات انجام شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Forensic experts carried out a painstaking search of the debris.
[ترجمه علی امینی] متخصصان پزشکی قانونی آوارگردانی پرزحمتی را انجام دادند.
|
[ترجمه گوگل]کارشناسان پزشکی قانونی به بررسی دقیق آوارها پرداختند [ترجمه ترگمان]کارشناسان پزشکی قانونی جستجوی پرزحمت آوار را انجام دادند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He was described by his colleagues as a painstaking journalist.
[ترجمه گوگل]او توسط همکارانش به عنوان یک روزنامه نگار زحمتکش توصیف شد [ترجمه ترگمان]همکارانش او را به عنوان یک روزنامه نگار دشوار توصیف کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. She is not very clever but she is painstaking.
[ترجمه علی امینی] او خیلی آدم باهوشی نیست ولی سخت کوش است.
|
[ترجمه گوگل]او خیلی باهوش نیست اما پر زحمت است [ترجمه ترگمان]او خیلی باهوش نیست، اما خوب دقت می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Chris described in painstaking detail what had happened.
[ترجمه علی امینی] کریس ریز واقعه را به تفصیل شرح داد.
|
[ترجمه گوگل]کریس با جزییات پرزحمت اتفاقی که افتاده بود را شرح داد [ترجمه ترگمان]کریس به تفصیل شرح داد که چه اتفاقی افتاده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. All are printed in platinum, an expensive and painstaking process that yields black-and-white prints of great textual richness.
[ترجمه علی امینی] چاپ همه با پلاتین انجام میشود. فرآیندی دشوار و پرهزینه که متون چاپی سیاه و سفید با غنای بالا حاصل آن است.
|
[ترجمه گوگل]همه با پلاتین چاپ می شوند، فرآیندی پرهزینه و پر زحمت که چاپ های سیاه و سفید با غنای متنی عالی را به همراه دارد [ترجمه ترگمان]همه اینها در پلاتین، یک فرآیند پر هزینه و پر زحمت چاپ می شوند که چاپی سفید و سفید از غنای متنی عالی را به دست می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. A delicate and painstaking examination with her fingertips yielded nothing.
[ترجمه علی امینی] بررسی دقیق و موشکافانه اثر انگشتان او هیچ چیزی را ثابت نکرد.
|
[ترجمه گوگل]یک معاینه ظریف و پر دردسر با نوک انگشتان او هیچ نتیجه ای نداشت [ترجمه ترگمان]یک معاینه ظریف و محکم با نوک انگشتان چیزی به چشم نمی خورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The teaching is just as accurate and painstaking and thorough as I have found in previous years.
[ترجمه علی امینی] آنچه در سالهای گذشته دریافتم این بود که تدریس نیز به همین اندازه دقیق و پرزحمت است.
|
[ترجمه گوگل]تدریس به همان اندازه دقیق و پر دردسر و کامل است که من در سال های گذشته دریافتم [ترجمه ترگمان]تعلیم درست همان طور که در سال های گذشته فهمیده ام، دقیق و دقیق و کامل است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Designing the architecture is a painstaking trial-and-error effort.
[ترجمه علی امینی] طراحی معماری حاصل تلاش خستگی ناپذیر به روش آزمون و خطاست.
|
[ترجمه گوگل]طراحی معماری یک تلاش آزمایشی و خطای پر زحمت است [ترجمه ترگمان]طراحی این معماری یک تلاش دشوار برای آزمون و خطا است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• careful; scrupulous, meticulous; diligent, conscientious someone who is painstaking does things extremely thoroughly.
پیشنهاد کاربران
🔹 مثال ها: The book was the result of years of painstaking research. این کتاب حاصل سال ها تحقیق دقیق و پرزحمت بود. She’s a painstaking editor who catches even the smallest errors. او ویراستاری دقیق و موشکافه که حتی کوچک ترین اشتباهات رو پیدا می کنه. ... [مشاهده متن کامل]
The restoration of the painting required painstaking attention to detail. بازسازی نقاشی نیازمند توجه موشکافانه به جزئیات بود. 🔹 مترادف ها: meticulous – thorough – assiduous – scrupulous – conscientious
ADJECTIVE با توجه به موقعیت، می توان از معادل های مختلفی براش استفاده کرد. ★دقیق و موشکافانه: در صورتی که تأکید بر دقت و توجه به جزئیات است. ★ساعی و زحمت کش: در صورتی که تأکید بر تلاش و کوشش زیاد است. ... [مشاهده متن کامل]
★با وسواس و دقت: در صورتی که تأکید بر وسواس و دقت بیش از حد است. ★با صرف وقت و انرژی زیاد: در صورتی که تأکید بر زمان و انرژی صرف شده برای انجام کار است. ★رنج بر: در صورتی که تأکید بر تحمل رنج و سختی در انجام کار است. ★موشکافانه: در صورتی که تأکید بر دقت در بررسی و تحلیل است. 💠 US held indirect talks with Iranian officials in Oman earlier this year amid tensions in Middle East . . . The meetings marked the first known engagement between the US and Iran since the prisoner swap between the two countries in September, which was the result of years of painstaking indirect negotiations.
✨ از مجموعه لغات GRE ✨ ✍ توضیح: Requiring a lot of careful effort 🛠️ 🔍 مترادف: Diligent, meticulous ✅ مثال: The artist's painstaking attention to detail made the painting truly remarkable
painstaking process روند پر زحمت
precise thorough
Pains taking معنای تحت الفظی : رنج بردن برای انجام کاری
نهایت دقت و زحمت برای انجام کاری
دقیق، جامع و کامل، موشکافانه a painstaking analysis یک تحلیل جامع و کامل
Very careful and thorough SYN : meticulous
خیلی دقیق
thorough careful
پرزحمتو موشکافانه
So careful, so meticulous, so thorough, that it hurts.
پرزحمت. پردردسر. تحقیق یا کار شاق و پرزحمت
done with a lot of care, effort and attention to detail