painstaking

/ˈpeɪnˌstekɪŋ//ˈpeɪnzteɪkɪŋ/

معنی: ساعی، زحمت کش، رنجبر، رنج برنده
معانی دیگر: (مستلزم دقت و زحمت زیاد) دقیق، جهد آمیز، پر جد و جهد، کوشا

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: involving or using great care and detailed and diligent attention; meticulous.
مترادف: exact, meticulous
متضاد: cursory, effortless, slapdash, slipshod
مشابه: careful, conscientious, critical, detailed, diligent, elaborate, exacting, fastidious, fussy, laborious, narrow, picky, precise, scrupulous, serious, thorough

- The tomb was uncovered through a painstaking effort of archaeologists.
[ترجمه علی رضا] این آرامگاه از طریق تلاش پرجد و جهد ( سخت و دقیق ) یک دیرینه شناس کشف شد
|
[ترجمه علی امینی] کشف این گور حاصل تلاش طاقت فرسای باستان شناسان بود.
|
[ترجمه گوگل] این مقبره با تلاش پر زحمت باستان شناسان کشف شد
[ترجمه ترگمان] این مقبره از طریق تلاش painstaking باستان شناسان کشف شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The excellence of the English version of the novel is due to the work of a painstaking translator.
[ترجمه علی امینی] آنچه نسخه ی انگلسی این دستان کوتاه را متمایز می کند کار مترجمی تلاشگر بوده است.
|
[ترجمه گوگل] برتری نسخه انگلیسی رمان مدیون کار مترجمی پر زحمت است
[ترجمه ترگمان] برتری نسخه انگلیسی رمان به خاطر کار یک مترجم دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: painstakingly (adv.)
• : تعریف: the act of being extremely careful or taking pains.
مترادف: exactness, meticulousness
متضاد: neglect
مشابه: attention, conscientiousness, detail, diligence, intent, strictness

- Such painstaking was not unusual for these scholars.
[ترجمه علی امینی] چنین مرارتی برای این فرهیختگان امری عادی بود.
|
[ترجمه گوگل] چنین زحمتی برای این علما غیرعادی نبود
[ترجمه ترگمان] چنین painstaking برای این دانشمندان غیر عادی نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a painstaking investigation
بازرسی دقیق

2. a painstaking work
کار مستلزم جد و جهد

3. a most painstaking worker
یک کارگر بسیار دقیق و کوشا

4. Painstaking effort, three words, a name, a hard, a called function, must keep up your spirits, work hard.
[ترجمه علی امینی] مساعی طاقت فرسا در سه لغت می گنجد. یک سختکوشی، دو وظیفه محوله و سوم الزام حفظ روحیه. سختکوش باشید.
|
[ترجمه گوگل]تلاش پر زحمت، سه کلمه، یک نام، یک کارکرد سخت، یک کارکرد نامیده شده، باید روحیه شما را حفظ کند، سخت کار کنید
[ترجمه ترگمان]تلاش painstaking، سه کلمه، یک نام، یک وظیفه بزرگ، باید روحیه خود را حفظ کنید، سخت کار کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Dreams don't abandon a painstaking pursuit of the people, as long as you never stop pursuing, you will bathe in the brilliance of the dream.
[ترجمه علی امینی] افرادی که با تلاشی متنابه دنبال امور هستند رویاهایی در سر دارند. اگر از این پیجویی دست برندارید، این رویاهای تابناک و پاک محقق می شوند.
|
[ترجمه گوگل]رویاها دنبال پر زحمت مردم را رها نمی کنند، تا زمانی که دست از تعقیب نکشید، در درخشش رویا غسل خواهید کرد
[ترجمه ترگمان]رویاها، پی گیری دشوار مردم را رها نمی کنند، تا زمانی که هرگز پی گیری را متوقف نکنید، در درخشش این رویا، حمام خواهید داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The work had been done with painstaking attention to detail.
[ترجمه علی امینی] شکل گرفتن این اثر حاصل بذل توجه طاقت فرسا به جزئیات بود.
|
[ترجمه گوگل]این کار با توجه دقیق به جزئیات انجام شده بود
[ترجمه ترگمان]کار با توجه جدی به جزئیات انجام شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Forensic experts carried out a painstaking search of the debris.
[ترجمه علی امینی] متخصصان پزشکی قانونی آوارگردانی پرزحمتی را انجام دادند.
|
[ترجمه گوگل]کارشناسان پزشکی قانونی به بررسی دقیق آوارها پرداختند
[ترجمه ترگمان]کارشناسان پزشکی قانونی جستجوی پرزحمت آوار را انجام دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He was described by his colleagues as a painstaking journalist.
[ترجمه گوگل]او توسط همکارانش به عنوان یک روزنامه نگار زحمتکش توصیف شد
[ترجمه ترگمان]همکارانش او را به عنوان یک روزنامه نگار دشوار توصیف کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She is not very clever but she is painstaking.
[ترجمه علی امینی] او خیلی آدم باهوشی نیست ولی سخت کوش است.
|
[ترجمه گوگل]او خیلی باهوش نیست اما پر زحمت است
[ترجمه ترگمان]او خیلی باهوش نیست، اما خوب دقت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Chris described in painstaking detail what had happened.
[ترجمه علی امینی] کریس ریز واقعه را به تفصیل شرح داد.
|
[ترجمه گوگل]کریس با جزییات پرزحمت اتفاقی که افتاده بود را شرح داد
[ترجمه ترگمان]کریس به تفصیل شرح داد که چه اتفاقی افتاده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. All are printed in platinum, an expensive and painstaking process that yields black-and-white prints of great textual richness.
[ترجمه علی امینی] چاپ همه با پلاتین انجام میشود. فرآیندی دشوار و پرهزینه که متون چاپی سیاه و سفید با غنای بالا حاصل آن است.
|
[ترجمه گوگل]همه با پلاتین چاپ می شوند، فرآیندی پرهزینه و پر زحمت که چاپ های سیاه و سفید با غنای متنی عالی را به همراه دارد
[ترجمه ترگمان]همه اینها در پلاتین، یک فرآیند پر هزینه و پر زحمت چاپ می شوند که چاپی سفید و سفید از غنای متنی عالی را به دست می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A delicate and painstaking examination with her fingertips yielded nothing.
[ترجمه علی امینی] بررسی دقیق و موشکافانه اثر انگشتان او هیچ چیزی را ثابت نکرد.
|
[ترجمه گوگل]یک معاینه ظریف و پر دردسر با نوک انگشتان او هیچ نتیجه ای نداشت
[ترجمه ترگمان]یک معاینه ظریف و محکم با نوک انگشتان چیزی به چشم نمی خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The teaching is just as accurate and painstaking and thorough as I have found in previous years.
[ترجمه علی امینی] آنچه در سالهای گذشته دریافتم این بود که تدریس نیز به همین اندازه دقیق و پرزحمت است.
|
[ترجمه گوگل]تدریس به همان اندازه دقیق و پر دردسر و کامل است که من در سال های گذشته دریافتم
[ترجمه ترگمان]تعلیم درست همان طور که در سال های گذشته فهمیده ام، دقیق و دقیق و کامل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Designing the architecture is a painstaking trial-and-error effort.
[ترجمه علی امینی] طراحی معماری حاصل تلاش خستگی ناپذیر به روش آزمون و خطاست.
|
[ترجمه گوگل]طراحی معماری یک تلاش آزمایشی و خطای پر زحمت است
[ترجمه ترگمان]طراحی این معماری یک تلاش دشوار برای آزمون و خطا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ساعی (صفت)
careful, active, industrious, diligent, studious, assiduous, laborious, painstaking, sedulous

زحمت کش (صفت)
diligent, studious, assiduous, laborious, hard-working, painstaking, toilful

رنجبر (صفت)
painstaking, laboring, labouring

رنج برنده (صفت)
painstaking

انگلیسی به انگلیسی

• careful; scrupulous, meticulous; diligent, conscientious
someone who is painstaking does things extremely thoroughly.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Requiring a lot of careful effort 🛠️
🔍 مترادف: Diligent, meticulous
✅ مثال: The artist's painstaking attention to detail made the painting truly remarkable
painstaking process
روند پر زحمت
precise
thorough
Pains taking
معنای تحت الفظی : رنج بردن برای انجام کاری

نهایت دقت و زحمت برای انجام کاری
دقیق، جامع و کامل، موشکافانه
a painstaking analysis
یک تحلیل جامع و کامل
Very careful and thorough
SYN : meticulous
خیلی دقیق
thorough
careful
پرزحمتو موشکافانه
So careful, so meticulous, so thorough, that it hurts.
پرزحمت. پردردسر. تحقیق یا کار شاق و پرزحمت
done with a lot of care, effort and attention to detail
موشکافانه
پرزحمت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس