1. pages of a book
صفحات کتاب
2. the pages of history
رویدادهای تاریخ
3. the book's pages are nicely printed and wide - margined
صفحات کتاب خوش چاپ و پهن حاشیه اند.
4. to flip pages in a book
صفحات کتابی را ورق زدن
5. a book 400 pages long
کتابی در 400 صفحه
6. a newspapers' sports pages
صفحات ورزشی روزنامه
7. she ruffled the pages to find the picture
برای یافتن تصویر،صفحات را تند ورق زد.
8. the old book's pages had become foxy
صفحات کتاب کهنه زرد شده بود.
9. to tear some pages out of a book
چند صفحه از کتاب را کندن
10. to turn the pages of a book
صفحات یک کتاب را ورق زدن
11. a book of 400-odd pages
کتابی با چهار صد و خورده ای صفحه
12. i read a few pages carefully and scanned the rest
چند صفحه را دقیق خواندم و بقیه را تند مرور کردم.
13. he margined all of the pages with his comments
او نظرات خود را در حاشیه ی همه ی صفحات کتاب نوشت.
14. his name was obliterated from the pages of history
نام او از صفحه تاریخ محو شد.
15. read carefully and do not skip pages
با دقت بخوان و صفحه جا نیانداز.
16. sa'di's canon is more than a thousand pages
کلیات سعدی از هزار صفحه متجاوز است.
17. to condense a novel into a few pages
رمانی را درچند صفحه خلاصه کردن
18. he tried to abridge the story into ten pages
کوشید داستان را در ده صفحه خلاصه کند.
19. i had to toil on through 500 more pages
مجبور بودم با هر مشقتی که شده 500 صفحه ی دیگر را بخوانم.
20. the body of the novel itself is two hundred pages
خود متن رمان دویست صفحه است.