pageantry

/ˈpædʒəntri//ˈpædʒəntri/

معنی: نمایش با شکوه، نمایش پر جلوه
معانی دیگر: نمایش های پر شکوه، رژه های مجلل، مراسم با شکوه و تاریخی، کارهای چشمگیر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: pageantries
(1) تعریف: grand, colorful, or spectacular display.
مترادف: pomp, spectacle
مشابه: array, ceremony, display, flourish, gala, grandeur, magnificence, show, splash, splendor

(2) تعریف: pageants collectively.

(3) تعریف: vain showiness; overdone or meaningless display.
مترادف: ostentation, pomp, showiness
مشابه: array, display, fanfare, flash, floridity, glitter, parade, spectacle

جمله های نمونه

1. She loved the pageantry and tradition of the Royal Family.
[ترجمه گوگل]او عاشق تجلیل و سنت خانواده سلطنتی بود
[ترجمه ترگمان]او شکوه و سنت خانواده سلطنتی را دوست داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I learn the importance of pageantry and ceremony.
[ترجمه گوگل]من اهمیت مجالس و مراسم را یاد می گیرم
[ترجمه ترگمان]من اهمیت شکوه و مراسم را یاد می گیرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The pageantry surrounding the court is a feast of spectacle and venerable tradition.
[ترجمه گوگل]هیاهوی مجلل اطراف دادگاه جشنی از تماشایی و سنت ارجمند است
[ترجمه ترگمان]شکوه و شکوه دربار، جشنی است از نمایش و رسم محترم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Police pageantry was a symbolic rite.
[ترجمه گوگل]نمایش های پلیسی یک مراسم نمادین بود
[ترجمه ترگمان]مراسم باشکوه پلیس یک مراسم نمادین بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Not for silly pageantry, Hardin.
[ترجمه گوگل]هاردین، نه برای نمایش های احمقانه
[ترجمه ترگمان] نه برای نمایش احمقانه، hardin
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. But with all its spectacle and pageantry, Ben - Hur is a story of people.
[ترجمه گوگل]اما بن هور با تمام تماشایی و جذابیتش، داستان آدم هاست
[ترجمه ترگمان]اما با همه نمایش و شکوه آن، بن - هور داستانی از مردم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Pageantry and detail and sense of place can greatly add to a game's emotional appeal.
[ترجمه گوگل]مجلل و جزئیات و حس مکان می تواند تا حد زیادی به جذابیت احساسی بازی بیافزاید
[ترجمه ترگمان]pageantry و جزئیات و احساس مکان می توانند به جذابیت احساسی یک بازی اضافه کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He was tired of the pageantry of the noble family and decided to be a monk.
[ترجمه گوگل]او از زرق و برق خانواده اصیل خسته شده بود و تصمیم گرفت راهب شود
[ترجمه ترگمان]او از شکوه خانواده اشرافی خسته شده بود و تصمیم گرفت که یک راهب باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Pomp, pageantry and symbolism mark the first day of this visit.
[ترجمه گوگل]شکوه، مجلل و نمادگرایی اولین روز این بازدید را رقم می زند
[ترجمه ترگمان]نماد، شکوه و نماد اولین روز از این دیدار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Colorful, showy display; pageantry or pomp.
[ترجمه گوگل]صفحه نمایش رنگارنگ و خودنمایی؛ مجلل یا شکوه
[ترجمه ترگمان]نمایش رنگین، پرزرق و برق، شکوه و شکوه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She loved the pageantry and tradition of the Royal family.
[ترجمه گوگل]او عاشق تجلیل و سنت خانواده سلطنتی بود
[ترجمه ترگمان]او شکوه و سنت خانواده سلطنتی را دوست داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There was no shortage of pageantry for the royal couple in the evening.
[ترجمه گوگل]هیچ کم و کسری در مراسم نمایشی برای زوج سلطنتی در شب وجود نداشت
[ترجمه ترگمان]در عصر هیچ کمبودی از شکوه و جلال برای زوج سلطنتی وجود نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The beauty pageantry develops as years go on.
[ترجمه گوگل]نمایش های زیبایی با گذشت سال ها توسعه می یابد
[ترجمه ترگمان]شکوه زیبایی همانطور که سال ها ادامه می یابد، رشد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. London was a blaze of pageantry and colour.
[ترجمه گوگل]لندن شعله ای از حیرت و رنگ بود
[ترجمه ترگمان]لندن ترکیبی از شکوه و رنگ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It is unexcelled for royal pageantry and for a gracious and civilized way of life.
[ترجمه گوگل]این برای نمایش های سلطنتی و برای شیوه زندگی مهربانانه و متمدن بی نظیر است
[ترجمه ترگمان]آن به خاطر شکوه سلطنتی و برای یک روش بزرگوارانه و متمدن زندگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نمایش با شکوه (اسم)
parade, pageantry

نمایش پر جلوه (اسم)
pageantry

انگلیسی به انگلیسی

• pageants; rich and showy display
you can refer to grand and colourful ceremonies as pageantry.

پیشنهاد کاربران

کبکبه و دبدبه
( منبع: کتاب "آزادی و خیانت به آزادی" نوشته آیزایا برلین، ترجمه عزت الله فولادوند )
The pageantry of cleaning house is now therapeutic entertainment
زرق و برق نظافت خانه، اکنون تبدیل به سرگرمی درمانی شده است.

بپرس