pagan

/ˈpeɪɡən//ˈpeɪɡən/

معنی: کافر، بت پرست، مشرک، غیر مسیحی
معانی دیگر: کافرانه، بی دینانه، (قدیمی) غیر مسیحی، لا مذهب، خدانشناس

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a person professing belief in a polytheistic religion.

(2) تعریف: a person outside of accepted Western religious orthodoxies, such as a non-Christian, non-Jew, or non-Muslim; heathen.

(3) تعریف: a professed hedonist.
صفت ( adjective )
مشتقات: paganist (adj.), paganistic (adj.), paganism (n.), paganist (n.)
(1) تعریف: having to do with pagans or a pagan religion.

(2) تعریف: characteristic of nonreligious or heathen peoples.

(3) تعریف: hedonistic.

جمله های نمونه

1. the pagan worship of idols
پرستش کافرانه ی بت ها

2. the idea of a world order, successive both to the pagan and the christian
اندیشه ی یک نظام جهانی که در پی آیند نظام های شرک گرایی و مسیحیت است

3. Christian churches are still full of pagan symbolism.
[ترجمه گوگل]کلیساهای مسیحی هنوز مملو از نمادهای بت پرست هستند
[ترجمه ترگمان]کلیساهای مسیحی هنوز پر از نمادگرایی پگانی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The word Easter derives from Eostre, the pagan goddess of spring.
[ترجمه گوگل]کلمه ایستر از Eostre، الهه بت پرست بهار گرفته شده است
[ترجمه ترگمان]کلمه عید پاک از Eostre است، الهه pagan بهاری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The Easter egg has both pagan and Christian origins.
[ترجمه گوگل]تخم مرغ عید پاک هم منشأ بت پرستی و هم مسیحی دارد
[ترجمه ترگمان]تخم مرغ عید پاک هم دارای ریشه های pagan و هم مسیحی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The new religion was eager to convert the pagan world.
[ترجمه گوگل]دین جدید مشتاق بود تا جهان بت پرستی را تغییر دهد
[ترجمه ترگمان]دین جدید مشتاق تبدیل جهان کافر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. To the east of Frisia were the pagan Saxons, a diffuse and essentially nomadic conglomeration of tribes.
[ترجمه گوگل]در شرق فریزیا ساکسون های بت پرست، مجموعه ای پراکنده و اساساً عشایری از قبایل بودند
[ترجمه ترگمان]در شرق of، Saxons pagan، a و essentially قبایل nomadic بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Upper-class Christians were indistinguishable from their pagan fellows in their life-style.
[ترجمه گوگل]مسیحیان طبقه بالا در سبک زندگی خود از همنوعان بت پرست خود قابل تشخیص نبودند
[ترجمه ترگمان]مسیحیان طبقه بالا از افراد pagan خود در سبک زندگی خود قابل تشخیص نبودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Namely, the inevitable decline of pagan myth.
[ترجمه گوگل]یعنی زوال اجتناب ناپذیر اسطوره بت پرستی
[ترجمه ترگمان]یعنی، کاهش اجتناب ناپذیر افسانه شرک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They generally symbolize pagan religion and particularly the presence of a goddess and priestesses.
[ترجمه گوگل]آنها به طور کلی نماد دین بت پرستی و به ویژه حضور یک الهه و کاهنان هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها عموما سمبل مذهب کافر و به خصوص حضور یک الهه و کاهنه هاست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The people worshipped pagan gods.
[ترجمه گوگل]مردم خدایان بت پرست را می پرستیدند
[ترجمه ترگمان]مردم خدایان بت پرست را می پرستید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They still clung to many of their old pagan beliefs and practices.
[ترجمه گوگل]آنها هنوز به بسیاری از عقاید و اعمال بت پرستانه قدیمی خود چسبیده بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها هنوز به بسیاری از عقاید و شیوه های پیشین their چسبیده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Early Christians in Europe adopted many of the practices of the older, pagan religions.
[ترجمه گوگل]مسیحیان اولیه در اروپا بسیاری از آداب و رسوم ادیان قدیمی و بت پرست را پذیرفتند
[ترجمه ترگمان]مسیحیان اولیه در اروپا بسیاری از اعمال ادیان قدیمی تر و کافر را پذیرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He realized how narrow was the gap separating him from his pagan ancestors.
[ترجمه گوگل]او متوجه شد که فاصله ای که او را از اجداد مشرکش جدا می کند چقدر باریک است
[ترجمه ترگمان]متوجه شد که شکافی که او را از اجدادش جدا می کند چقدر باریک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کافر (اسم)
infidel, unbeliever, pagan, kafir, kaffir

بت پرست (اسم)
infidel, heathen, pagan, idolater

مشرک (اسم)
pagan, polytheist

غیر مسیحی (صفت)
pagan, unchristian

انگلیسی به انگلیسی

• heathen; one who is not a follower of one of the three main religions (i.e. christianity, islam, judaism); believer in polytheism
heathen; of or pertaining to pagans or paganism; hedonistic
pagan is used to describe religious beliefs and practices that do not belong to any of the main religions of the world.
a pagan is a person who has pagan beliefs or who takes part in pagan practices.

پیشنهاد کاربران

واژه ی paganus اصطلاحی بوده که رومیان مسیحی برای تمسخر باورمندان به آیین های پیشامسیحی به کار می بردند. pagum به معنی �روستا�ست و paganus یعنی �روستایی�. در واقع رومیان با �دهاتی� خواندن غیرمسیحیان، باورهای آنان را تحقیر می کردند. اما چون جشن های باستانی با چرخه های طبیعت هم آهنگ بود، مسیحیان نتوانستند آن ها را از بین ببرند و چاره ی کارشان این بود که عنوانش را مسیحی کنند. چنین شد که جشن مردگان نام �هالووین� یافت، نام جشن انقلاب زمستانی ( Yule/یلدا ) به �کریسمس� تغییر کرد، و جشن مادر زمین تبدیل به �ولنتاین� شد. اما ایرانیان از دیرباز این جشن های باستانی را گرامی داشته اند. ما همچنان اعتدال بهاری ( نوروز ) را تبریک می گوییم. روستاییان ( دهاتی های ) دوست داشتنی ما هنوز در جشن مردگان قاشق می زنند، در پایان فصل درو آدمک های پوشالی می سوزانند، درخت می کارند، می رقصند، افسانه می گویند و آواز می خوانند. هنوز از جشن های سیزده گانه ی طبیعت در جای جای این میهن، پاس داری می شود. جشن هایی که تا ده هزار سال و بیش از آن پیشینه دارند.
...
[مشاهده متن کامل]

بر همین توضیحات و واقعیات تاریخی و فرهنگی، پیشنهاد می کنم برابر اصطلاح بیگانه ی paganism، واژه ی �روستی� به کار رود که با روستا، رشد و رویش هم ریشه است و هم خانواده ی واژه های rustic و rural انگلیسی به همین معنا. برابر pagan نیز به همین منوال �روستین� یعنی باورمند به روستی خواهد بود.

《 پارسی را پاس بِداریم》
pagan
واژه ای ایرانی - اُروپایی ست .
خُدا دَر زَبانِ سَکاها " بَغ " گُفته می شُده و کَسی را که باوَرمَند به بَغ بوده را بَغینی یا بَغانی می نامیدَند.
بَرابَر نَهاد : بَغانی ، بَغینی
از نظر مسیحیان "آیین های غیر مسیحی چند خدایی"

بپرس