paddock

/ˈpædək//ˈpædək/

معنی: حصار، چرا گاه، در حصار قراردادن
معانی دیگر: (قدیمی - اسکاتلند) قورباغه، میدان تمرین اسب های اسبدوانی، (در میدان اسبدوانی) جایگاه زین کردن اسب ها، میدان تمرین اسب دوانی واتومبیل های کورسی، غوک

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an enclosed field, usu. near a barn, for grazing or exercising horses.

(2) تعریف: in horse racing, an area near the track where horses are saddled and riders mounted before a race.

جمله های نمونه

1. I rode bareback to the paddock.
[ترجمه گوگل]برهنه سوار شدم به سمت پادوک
[ترجمه ترگمان]بی زین به چراگاه رفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Vaulting the stile, he headed diagonally across the paddock.
[ترجمه گوگل]او در حال طاق کردن بر روی رکاب، به صورت مورب در سراسر پادوک حرکت کرد
[ترجمه ترگمان]از پله نرده رد شد و به طور مورب از چراگاه رد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The family kept horses in the paddock in front of the house.
[ترجمه گوگل]خانواده اسب‌ها را در پادوک جلوی خانه نگهداری می‌کردند
[ترجمه ترگمان]خانواده در چراگاه جلو خانه اسب ها را نگهداری می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He keeps horses in a paddock behind his house.
[ترجمه گوگل]او اسب ها را در یک پادوک پشت خانه اش نگهداری می کند
[ترجمه ترگمان]اسب ها را در چراگاه پشت خانه اش نگه می دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Space on the ground in the narrow paddock is limited by strictly enforced rules.
[ترجمه گوگل]فضای روی زمین در سکوی باریک توسط قوانین کاملاً اجرا شده محدود شده است
[ترجمه ترگمان]فضایی بر روی زمین در محوطه باریک با قوانین اکید محدود شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A small group of horses in a paddock, perhaps three or four individuals, is more satisfactory than a large group.
[ترجمه گوگل]یک گروه کوچک از اسب ها در یک پادوک، شاید سه یا چهار نفر، رضایت بخش تر از یک گروه بزرگ است
[ترجمه ترگمان]یک گروه کوچک از اسب ها در یک چراگاه، شاید سه یا چهار نفر، از یک گروه بزرگ موفق تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. When I put her in a small paddock while I muck out, she licks the soil for about ten minutes.
[ترجمه گوگل]وقتی او را در حوضچه کوچکی می گذارم در حالی که بیرون می ریزم، حدود ده دقیقه خاک را می لیسد
[ترجمه ترگمان]وقتی که من او را در یک چراگاه کوچک قرار می دهم، در حالی که تف می کنم، برای ده دقیقه خاک را خیس می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Pretty Polly attracts admiration in the paddock.
[ترجمه گوگل]پولی زیبا در حیاط تحسین را به خود جلب می کند
[ترجمه ترگمان]خاله جان پولی در چراگاه تحسین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Or the paddock, to be precise.
[ترجمه گوگل]یا به طور دقیق، پادوک
[ترجمه ترگمان]یا چراگاه، دقیق بودن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Back in the paddock he was greeted by a stream of expletives.
[ترجمه گوگل]در پادوک با جریانی از جنایات به استقبال او رفت
[ترجمه ترگمان]پس از آن که در چراگاه به او سلام و تعارف کرد، با stream و expletives به او سلام و تعارف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. At the top end of the paddock Arkle haughtily stares into the distance.
[ترجمه گوگل]آرکل در انتهای بالای پادوک با غرور به دوردست ها خیره شده است
[ترجمه ترگمان]در انتهای چراگاه، با تکبر به دوردست خیره می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A yard or very small paddock is ideal for the task.
[ترجمه گوگل]یک حیاط یا پادوک بسیار کوچک برای این کار ایده آل است
[ترجمه ترگمان]یک حیاط یا چراگاه بسیار کوچک برای این کار ایده آل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A new pit and paddock complex the circuit is also being proposed.
[ترجمه گوگل]یک مجتمع جدید گودال و پادوک نیز در مدار پیشنهاد شده است
[ترجمه ترگمان]یک گودال جدید و محوطه چراگاه جدید نیز پیشنهاد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Cost cutting has been the talk of the paddock for years, with apparently mixed results.
[ترجمه گوگل]کاهش هزینه‌ها برای سال‌ها مورد بحث بوده است که نتایج ظاهراً متفاوتی به همراه داشت
[ترجمه ترگمان]چند سال است که قطع هزینه، با نتایج ترکیبی، مورد بحث و بررسی قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Intense speculation in the Magny-Cours paddock suggests that the energy drink outfit's A-team, Red Bull Racing, has already decided to replace David Coulthard with Vettel for next season.
[ترجمه گوگل]گمانه‌زنی‌های شدید در محوطه Magny-Cours نشان می‌دهد که تیم A این نوشیدنی انرژی‌زا، Red Bull Racing، قبلاً تصمیم گرفته است برای فصل آینده فتل را جایگزین دیوید کولتارد کند
[ترجمه ترگمان]گمانه زنی های شدیدی در \"Magny - Cours\" حاکی از آن است که تیم نوشیدن بول ریسینگ (Red Bull Racing)، پیش از این تصمیم به جایگزینی دیوید Coulthard با Vettel برای فصل بعد گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حصار (اسم)
fort, hag, enclosure, enceinte, fold, barrier, fencing, fence, barracoon, wall, hedge, haw, cramp, kraal, inclosure, paddock

چراگاه (اسم)
pasture, pasturage, paddock

در حصار قرار دادن (فعل)
paddock

تخصصی

[خودرو] محلی که معمولا در قسمت عقب PIT STOP قرار دارد و تجهیزات و اتومبیلهای نقلیه ای تیمها در این محل قرار میگیرند.

انگلیسی به انگلیسی

• enclosure; small field near a stable for pasturing or exercising animals; enclosed pen for saddling and mounting race horses; area at a racetrack where race cars receive final repairs before a race
put into a pen, enclose in a paddock
a paddock is a small field where horses are kept.
at a race course, the paddock is the place where the horses walk about before each race.

پیشنهاد کاربران

a small field where animals, especially horses, are kept
دام گرد یک فضای کوچک بسته برای نگهداری اسب است. بریتانیا از کلمه Paddock برای اشاره به پیست اتوموبیل رانی، به خصوص رشته فرمول یک استفاده می شود.
paddock
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/paddock
1. محوطه آماده کردن اسب ها پیش از مسابقه 2. چراگاه اسب ( منبع: فرهنگ معاصر پویا )
( مسابقات اسب دوانی )
محوطه ای که در آنجا اسب ها قبل از ورود به میدان اسب دوانی یا مسیر مسابقه٬ زین شده و برای رژه ی نمایشی به صف می شوند.
...
[مشاهده متن کامل]

( اسب داری )
محوطه ای کوچک٬ روباز و محصور ( فنس شده ) برای تمرین دادن و دواندن اسب ( ها ) که معمولا در نزدیکی یا کنار اسطبل تعبیه می شود.
( دامداری ) ( انگلیسی بریتانیایی )
محوطه ای کوچک و محصور برای نگهداری و چرای دام که معمولا در میان مراتع تعبیه می شود.
معادل آمریکایی = corral
- ( مسابقات اتومبیل رانی )
محوطه ای شبیه گاراژ که اتومبیل های کورسی قبل از شروع مسابقه آنجا پارک و نگهداری می شوند. ( بخصوص در فرمول یک ) . می توان کارکرد آنرا به رختکن استادیوم فوتبال تشبیه کرد.

paddock ( کشاورزی - علوم دامی )
واژه مصوب: دام گَرد
تعریف: محوطۀ کوچک یا مرتعی محصور که برای چرا و گردش یک یا چند رأس دام در نظر گرفته می شود
اسطبل
مرتع یا زمینِ کشاورزیِ محصور

بپرس