pad

/ˈpæd//pæd/

معنی: لایی، لایه، تشک، دفترچه یادداشت، دزد پیاده، اسب راهوار، صدای پا، هر چیز نرم، اب خشک کن، مرکب خشک کن، پشتی، چنبره، جاده، چنگ، قدم زدن، لایی گذاشتن، پیاده سفر کردن، زیر پالگد کردن، بالسشتک زخم بندی، با آب و تاب گفتن، با لایه نرم یا بالشتک پوشاندن
معانی دیگر: (واژه ی آوایی) صدای پا، تپ، تلپ، (هر چیزی که صندلی و غیره را نرم و راحت می کند یا جلو اصطکاک را می گیرد) تودوزی، نرم رویه، نرم پوش، نرم لایه، (پزشکی - پوشش نرمی که روی زخم می گذارند) نرم پوش، بالشتک، تامپون، پد، دفتر، دفترچه، کتابچه، (خودمانی) آپارتمان، اتاق، محل زندگی، (مبل و صندلی و غیره) تودوزی کردن، لایی گذاری کردن، لایی دار کردن، نرم لایه دار کردن، نرم رویه دار کردن، (نطق یا نگارش) شاخ و برگ دادن، از حشو و زواید پر کردن، (صورت هزینه یا رسید و غیره) دستکاری کردن و افزودن (بر مبلغ)، زین نرم و تودوزی شده، (بخش نرم پنجه ی حیواناتی مانند سگ و گربه و گرگ) پا نرمه، نرم پنجه، (برخی گیاهان آبزی) برگ شناور، رجوع شود به: launch pad، استامپ (ink pad و stamp pad هم می گویند)، (خودمانی) بستر، تختخواب، رهنوردی کردن، پای پیاده رفتن، (انگلیس) راه باریک، کوره راه، معبر، بااب و تاب گفتن، لفاف کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
عبارات: on the pad
(1) تعریف: a piece of soft material used as cushioning to protect from abrasion or impact, such as a cushion, mat, or thick piece of blanket or quilt.
مشابه: cushion

(2) تعریف: in sports such as hockey and football, any of various thick fabrications worn as protective equipment for elbows, knees, shoulders, and the like.

(3) تعریف: a small pillow attached on the inside of clothing to modify its shape.

(4) تعریف: the small cushion of flesh on the bottom of the toes or feet of some animals.

(5) تعریف: a thick piece of gauze or other soft, sterile material used as a protective and absorbent covering, barrier, or sponge.
مشابه: compress

- a gauze pad
[ترجمه گوگل] یک پد گاز
[ترجمه ترگمان] یه بسته گاز پانسمان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- a sanitary pad
[ترجمه Mona] نواربهداشتی
|
[ترجمه گوگل] نوار بهداشتی
[ترجمه ترگمان] یه دفترچه بهداشتی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(6) تعریف: an absorbent cushion used for holding ink for rubber stamps.

(7) تعریف: a block of paper sheets glued together at one edge.
مشابه: tablet

(8) تعریف: a resilient flat platform for landing or launching.

- a helicopter pad
[ترجمه گوگل] یک پد هلیکوپتر
[ترجمه ترگمان] یک دفترچه هلیکوپتر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- a missile launching pad
[ترجمه گوگل] سکوی پرتاب موشک
[ترجمه ترگمان] یک سکوی پرتاب موشک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(9) تعریف: (informal) a place to live or sleep in.
مشابه: place, room
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: pads, padding, padded
(1) تعریف: to fill or protect by stuffing or layering with soft material.

(2) تعریف: to make longer or thicker by adding unimportant material.

- She padded the report with old surveys.
[ترجمه گوگل] او گزارش را با نظرسنجی های قدیمی پر کرد
[ترجمه ترگمان] او این گزارش را با تحقیقات قدیمی مقایسه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: a soft sound of footsteps.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: pads, padding, padded
• : تعریف: to go along on foot; trudge.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to walk about, esp. quietly or without shoes.

- He pads around the house in his slippers.
[ترجمه گوگل] او با دمپایی هایش به دور خانه می چرخد
[ترجمه ترگمان] او با دمپایی به اطراف خانه پرواز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. launch pad
سکوی پرتاب،پرتابگاه

2. shoulder pad
(خیاطی) تودوزی شانه،اپل

3. a note pad
دفترچه ی یادداشت

4. on the pad
(خودمانی) دارای سهمی از رشوه هایی که کلانتری محل دریافت می کند

5. to put a cotton pad on the wound
پد پنبه ای روی زخم گذاشتن

6. he invited us to his pad
ما را به محل زندگی خود دعوت کرد.

7. the sofa had a thick pad
کاناپه دارای نرم رویه ی کلفتی بود.

8. You'll have to pad out the chair with some more cloth before recovering it.
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه صندلی را بازیابی کنید، باید آن را با مقداری پارچه دیگر بپوشانید
[ترجمه ترگمان]باید قبل از این که آن را باز کنی، با چند تکه پارچه از روی صندلی بلند شوی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She doodled on a pad as she spoke.
[ترجمه گوگل]در حالی که صحبت می کرد روی یک پد دودل می کرد
[ترجمه ترگمان]در حالی که داشت حرف می زد، روی یک صفحه کار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Press on the wound with a large pad of cotton wool.
[ترجمه گوگل]با یک پد بزرگ از پشم روی زخم فشار دهید
[ترجمه ترگمان]روی زخم با مقدار زیادی پشم پنبه فشار وارد کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I tore another sheet from the pad.
[ترجمه گوگل]یک ورق دیگر از روی پد پاره کردم
[ترجمه ترگمان] من یه برگه دیگه از صفحه پاره کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The rocket lifted off from its launching pad.
[ترجمه گوگل]موشک از سکوی پرتاب خود بلند شد
[ترجمه ترگمان]راکت از سکوی پرتاب جدا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She always kept a pad and pencil by the phone.
[ترجمه ماریه] او همیشه یک دفترچه یادداشت و مداد کنار تلفن میزاشت
|
[ترجمه گوگل]او همیشه یک پد و مداد کنار تلفن نگه می داشت
[ترجمه ترگمان]او همیشه یک مداد و یک مداد در دست داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Ellington's band was a launching pad for many gifted jazz musicians.
[ترجمه گوگل]گروه الینگتون سکوی پرتاب بسیاری از نوازندگان مستعد جاز بود
[ترجمه ترگمان]گروه Ellington یک سکوی پرتاب برای بسیاری از نوازندگان موسیقی جاز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Each student should have a pencil and pad.
[ترجمه گوگل]هر دانش آموز باید مداد و پد داشته باشد
[ترجمه ترگمان]هر دانش آموز باید مداد و پد داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. He moved back into his old bachelor pad.
[ترجمه گوگل]او به بالشتک قدیمی خود برگشت
[ترجمه ترگمان]دوباره به دفتر مجرد سابقش برگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Keep a telephone pad and a pen to hand.
[ترجمه گوگل]یک پد تلفن و یک خودکار در دست داشته باشید
[ترجمه ترگمان]یک کتابچه تلفن و یک خودکار برای دست نگه دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

لایی (اسم)
wad, stuffing, pad, gasket, wadding

لایه (اسم)
stratum, leaf, riband, strand, lamella, layer, pad, substrate, padding, ribband

تشک (اسم)
mattress, panel, pad

دفترچه یادداشت (اسم)
pad

دزد پیاده (اسم)
pad

اسب راهوار (اسم)
pad

صدای پا (اسم)
tramp, plod, step, pad

هر چیز نرم (اسم)
pad

اب خشک کن (اسم)
pad

مرکب خشک کن (اسم)
pad

پشتی (اسم)
back, dorsal, backrest, cushion, backing, pillow, dossal, pad

چنبره (اسم)
circle, bend, torque, hoop, core, cushion, coil, tassel, pad

جاده (اسم)
way, road, path, route, street, line, turnpike, track, pathway, causeway, pad

چنگ (اسم)
paw, grapnel, gripe, harp, claw, clutch, grip, lyre, nail, grapple, pad, trombone

قدم زدن (فعل)
gait, stride, vamp, step, stroll, pad

لایی گذاشتن (فعل)
wad, pad

پیاده سفر کردن (فعل)
pad

زیر پا لگد کردن (فعل)
pad

بالسشتک زخم بندی (فعل)
pad

با آب و تاب گفتن (فعل)
pad

با لایه نرم یا بالشتک پوشاندن (فعل)
pad

تخصصی

[عمران و معماری] بالشتک
[کامپیوتر] لایی ؛ دفترچه یادداشت ؛ پر کردن فیلدی ازداده با فضای خالی ؛ ناحیه ای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله آن انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد
[برق و الکترونیک] لایه تضعیف آرایش مقاومتهای ثابتی که شدت سیگنال RF یا AF را به مقدار ثابت مطلوبی بدون ایجاد اعوجاج قابل توجه کاهش می دهند . آن را تضعیف گر ثابت نیز می نامند . اگر این آرایش قابل تنظیم باشد. تضعیف گر نامیده می شود . - لایی، صفحه مانع اصطکاک
[مهندسی گاز] لائی گذاشتن
[زمین شناسی] لایی، بالشتک
[نساجی] فولارد کردن - فشردن منسوج جهت گرفتن مقدار اضافی محلول یا آب برداشتی - دستگاه پد ( سیستم متشکل از حداقل دو غلتک در یک حمام )- مخده - تشک - لایه - لایی لباس - پشتی - بتونه - چکمه - بالشتک ضخم بندی
[ریاضیات] صفحه، معبر، جاده، ضربه گیر، زیردستی، لایی، روبنده، زیرسری، کفشک، بالشتک

انگلیسی به انگلیسی

• piece of soft material which cushions; block of pages stacked together and connected on one side; one's lodging (slang); sanitary napkin; soft padded sections on the bottom of an animal's paw; sound of footsteps
cushion; fill; fill out; walk, go by foot
a pad is a thick, flat piece of a material such as cloth or foam rubber. pads are used, for example, to clean things or for protection.
a pad is also a number of pieces of paper fixed together along one side, so that each piece can be torn off when it has been used.
a helicopter pad is an area of flat, hard ground where helicopters can land and take off.
a launch pad is a place where missiles and rockets can be fired from.
a cat's or dog's pads are the soft parts on the bottom of its paws.

پیشنهاد کاربران

pad ( a place to live ) . His apartment is a bachelor’s pad

اپارتمان ، جای زندگی
In the context of a drug house, “pad” is a slang term for a residence or dwelling where drugs are sold or used. It can refer to any type of living space, including houses, apartments, or even hotel rooms.
...
[مشاهده متن کامل]

در زمینه مواد مخدر، "pad" یک اصطلاح عامیانه برای اقامتگاه یا مکانی است که در آن مواد مخدر فروخته یا مصرف می شود.
این می تواند به هر نوع فضای زندگی اعم از خانه، آپارتمان یا حتی اتاق هتل اشاره داشته باشد.
مثال ها؛
“I’m heading over to my friend’s pad to pick up some stuff. ”
In a discussion about drug houses, someone might ask, “Have you seen any suspicious activity at that pad on the corner?”
A person might warn others by saying, “Stay away from that pad. It’s known for drug activity. ”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-drug-house/
This slang term is used to describe a place where someone lives, such as an apartment or house. It can also refer to a temporary place to stay.
این اصطلاح عامیانه برای توصیف مکانی که شخصی در آن زندگی می کند، مانند یک آپارتمان یا خانه استفاده می شود. همچنین می تواند به محل اقامت موقت اشاره داشته باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

a person might say, “I’m heading back to my pad after work. ”
In a conversation about moving, someone might ask, “Have you found a new pad yet?”
A person describing their living situation might say, “I have a cozy little pad in the city. ”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-place/
pad 8 ( n ) =the place where sb lives, especially an apartment, e. g. He moved back into his old bachelor pad.
pad
pad 7 ( n ) =the large flat leaf of some water plants, especially the water lily, e. g. floating lily pads.
pad
pad 6 ( n ) =a flat surface where a spacecraft or a helicopter takes off and lands, e. g. helicopter landing pads.
pad
pad 5 ( n ) =a small piece of rough material used for cleaning pans, surfaces, etc. , e. g. a scouring pad.
pad
pad 4 ( n ) =the soft part under the foot of a cat, dog, etc. , e. g. A cat detects vibrations through the pads of its feet.
pad
pad 3 ( n ) =a number of pieces of paper for writing or drawing on, that are fastened together at one edge, e. g. a sketch pad. a writing pad.
pad
pad 2 ( n ) e. g. sanitary pads ( that a woman uses during her period )
pad
pad 1 ( n ) ( p�d ) =a thick piece of soft material that is used for absorbing liquid, cleaning, or protecting sth, e. g. medicated cleansing pads for sensitive skin.
pad
نصب تجهیزات مکانیکی روی فونداسیون:
ورق نشیمنگاه

نفت - گاز - پتروشیمی:
Padding Plan
⭐پدینگ پلن⭐
واسه بدست آوردن سطح تراز و جهت پخش یکنواخت وزن تجهیز ( مکانیکی ) روی فونداسیون، سطح فونداسیون رو پد گذاری میکنن. قبل از پد گذاری توسط دفتر فنی نصب تجهیزات طبق دستورالعمل، فرمول، وزن دستگاه و ابعاد شاسی دستگاه یک نقشه برای پد گذاری که تعیین کننده موقعیت، اندازه و EL پدها هستش ارائه میشه. به این نقشه ثانویه پدینگ پلن گفته میشه.
...
[مشاهده متن کامل]

تو این نقشه ها فاصله پد ها نسبت به همدیگه در تجهیزات استاتیک حداکثر ۸۰ سانتیمتر و در تجهیزات روتاری/دوار حداکثر ۵۰ سانتیمتره. باید در اطراف Anchor Boltها دو عدد پد کار گذاشته بشه. با توجه به شرایط بالا کارشناس دفتر فنی ابعاد مناسب پد رو انتخاب میکنه و بصورت حدس و خطا ابعاد و تعداد پدها رو نهایی میکنه. گروه اجرایی پدها رو طبق پدینگ پلن و با حضور نقشه بردار با تلرانس یک میلی متر روی سطح فونداسیون نصب میکنن. علاوه بر ارتفاع پد بایستی ترازی اونا نیز در دو جهت طولی و عرضی توسط ترازهای معمولی چک بشه. برای پد گذاری از گروت G2 استفاده میشه.

پایه ، زیر پایه
[هوا و فضا]
کفه ، زیره ، زیر سازه ، بُن سازه
[صنعت هوا و فضا]
سکوی پرتاب ، بستر پرتاب ، صفحه پرتاب
زیرانداز
Pad:زیر دستی
1. پیاده رفتن به صورت نرم و با صدای کم
2. لنت
3. قسمت نرم پنجه گربه😍🐾
4. برگه های چسبیده شده از یک لبه برای نوشتن. 5. لایه
6. تشک
7. دست کاری کردن و افزودن اطلاعات غیر ضروری و یا غلط.
...
[مشاهده متن کامل]

8. محل فرود هلیکوپتر ( اون اچ بزرگ که گاهی توی فیلم ها می بینیم ) و محل فرستادن راکت ها.
9. یه گل به اسم لیلی که روی آب شناور هست، به هر کدوم از اون برگ های شناور a pod می گن.
10. نوار بهداشتی، نوار محافظتی برای بازیکنان ورزشی
11. چیزی را بزرگتر کردن با افزودن چیزی.
12. اتاق یا آپارتمان کسی.
موفق باشین♡

باند یا محل یا جایگاه فرود هلی کوپتر
گروه هنرهای نمایشی
بخش هنرهای نمایشی
slang/a person's house or apartment
عامیانه/خانه یا آپارتمان یک نفر
منابع• https://dictionary.cambridge.org/us/dictionary/english/pad
ریز و نرم و آهسته قدم برداشتن، پیاده رفتن
محافظایی که رزمی کارها یا بازیکنان فوتبال می بندن
مثل ساق بند - بیضه بند
سرپوش گذاشتن
( پنجه )
Foot pads
پنجه های پا
pad ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: لَت 1
تعریف: صفحه‏ای لوح‏مانند که معمولاً به عنوان زیردستی یا محلی ویژه برای انجام کارهایی همچون اشاره کردن و هدایت کردن و طراحی در رایانه به کار می‏رود
To walk with quiet steps
دفترچه
پیاده سفر کردن، پیاده رفتن
تشکچه
لنت هم معنی میده
Brake pad میشه لنت ترمز
زیر دستی
- دستکاری کردن و افزودن
- پُر کردن
نوار بهداشتی
pad of finger: نرمی سر انگشت
تعریف دوم
a pad is an ambient synth patch usually used to give the track more atmosphere as well as assist in creating a more full sounding harmonies and breakdowns. For example, using a plug in like "Sylenth 1" you can see that alot of the patches are broken down by category ( ARP - Arpeggio, BS - Bass, LD - Lead, PD - Pad, DR - Drum, etc. ) so that you can have a better idea of what the person who designed the sound had in mind for using it.
...
[مشاهده متن کامل]

در موسیقی
A category of synthesizer patches which produce a soft, pleasing sound. The pad sound is difficult to describe as it is unlike anything produced by any traditional instrument, but an approximation would be massed string instruments, played very softly so that most of the high - frequency content is eliminated. Usually the pad patch is set up with a slow attack and slow release, which along with the basic timbre produces an ethereal effect when block chords are played. Pad sounds can become an obsession, to the point where performers sometimes do little of anything else.
...
[مشاهده متن کامل]

بالشتک
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٨)

بپرس