• (1)تعریف: a large, bushy-tailed, North American rodent known to gather and hide small objects in its nest.
• (2)تعریف: (informal) a person who saves, collects, or hoards a great variety of items, many of them useless.
جمله های نمونه
1. I suspected they were pack rats because they were too smart to get themselves caught in the traps I set for them.
[ترجمه گوگل]مشکوک بودم که آنها موش های صحرایی هستند، زیرا آنها آنقدر باهوش بودند که نمی توانستند خودشان را در تله هایی که برایشان گذاشته بودم گرفتار کنند [ترجمه ترگمان]من حدس می زدم که آن ها موش گله بودند، چون آن ها خیلی باهوش بودند که خودشان را در دامی گیر بیاورند که من برایشان چیده بودم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. She was a pack rat and saved everything she got her hands on.
[ترجمه گوگل]او یک موش صحرایی بود و هر چیزی که به دستش می رسید را نجات داد [ترجمه ترگمان]اون یه موش گله بود و هر چی دستش بود نجات داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Sara: I'm a pack rat, I never throw anything out.
[ترجمه ترجمه] سارا من یه آشغال جمع کنم، هرگز چیزی رو دور نمی ریزم
|
[ترجمه گوگل]سارا: من یک موش صحرایی هستم، هرگز چیزی را بیرون نمی اندازم [ترجمه ترگمان] من یه موش گله هستم هیچ وقت چیزی رو پرت نمی کنم بیرون [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. MELANIE: I feel like I'm inside Aurora's head. She's such a pack rat.
[ترجمه LEO] ملانی: من احساس می کنم داخل سر آورورا هستم، اون یه آشغال جمع کنه
|
[ترجمه گوگل]ملانی: احساس میکنم در سر آرورا هستم او یک موش بزرگ است [ترجمه ترگمان]احساس می کنم درون سر اورورا هستم او مثل یک موش گله است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Mr. Li never throws anything away, he is a pack rat.
[ترجمه گوگل]آقای لی هرگز چیزی را دور نمی اندازد، او یک موش است [ترجمه ترگمان]، آقای \"Li\" هیچ وقت چیزی رو دور نمی کنه اون یه موش گله [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. As Tom never throws anything away, we call him a pack rat.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که تام هرگز چیزی را دور نمی اندازد، ما او را موش صحرایی می نامیم [ترجمه ترگمان]وقتی که تام هیچ وقت چیزی از او دور نمی کند، ما او را موش گله می نامیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. I'm an avid dinosaur and pinball machine collector. I'm a bit of a pack rat.
[ترجمه گوگل]من یک گردآورنده مشتاق دایناسورها و ماشین پین بال هستم من یک موش بزرگ هستم [ترجمه ترگمان]من یه کلکسیونر هستم و یه ماشین machine پین من یه ذره موش گله هستم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• type of large mouse in north america that collects and hides things in its den; nickname for a person who collects useless objects person who collects useless objects; person who never throws anything into the trash
پیشنهاد کاربران
موش صحرایی
وسواس فکری احتکار
کسی که مثل موش همه ی چیز های بی استفاده را جمع می کند.
اشغال جمع کن
کسی که ظروف پلاستیکی و. . . . را دور نمی ریزد و از آنها نگه داری میکند
کهنه پرست آشغال جمع کن کسی که چیزهایی را جمع میکند که به آنها نیاز ندارد
وسواس فکری . وسایل جدید داره ولی از وسایل کهنه ش استفاده میکنه
کسی که احتکار یا انبار میکنه بخصوص چیزایی که نیاز نداره