pacification

/ˌpæsəfəˈkeɪʃn̩//ˌpæsɪfɪˈkeɪʃn̩/

معنی: تسکین دادن، خمود، ارامش
معانی دیگر: آرام سازی، فرو نشانی، دلجویی، استمالت

جمله های نمونه

1. Real pacification is hard to get in the Vietnamese countryside.
[ترجمه گوگل]آرامش واقعی در حومه ویتنام سخت است
[ترجمه ترگمان]برقراری آرامش واقعی در مناطق روستایی ویتنام دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In 141 proclaiming himself the Prince of Pacification, Le Loi raised the banner of revolt.
[ترجمه گوگل]در سال 141 لو لوی که خود را شاهزاده آرام سازی اعلام کرد، پرچم شورش را برافراشت
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۴۱ خود را پرنس of اعلام کرد، لویی پرچم شورش را بالا برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. These pacification operations continue to grow.
[ترجمه گوگل]این عملیات آرام سازی همچنان در حال رشد است
[ترجمه ترگمان]این عملیات های مسالمت آمیز به رشد خود ادامه می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He wants to contribute his share towards the pacification of the world.
[ترجمه گوگل]او می‌خواهد سهم خود را در جهت آرامش جهان سهیم کند
[ترجمه ترگمان]او می خواهد سهم خود را در برقراری صلح در جهان سهیم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Pacification involves informing the occupied residents about the occupying nation & # 39 s policies, and allaying their fears.
[ترجمه گوگل]آرام‌سازی شامل اطلاع‌رسانی به ساکنان اشغال‌شده در مورد سیاست‌های کشور اشغالگر و #۳۹ و رفع ترس آنها است
[ترجمه ترگمان]این پیمان شامل اطلاع رسانی به ساکنان اشغالی در مورد سیاست های دولت اشغالگر & # ۳۹ و کاهش ترس های آن ها می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Real pacification is hard to get in the Vietnamese countryside ( McGeorge Bundy ).
[ترجمه گوگل]در حومه ویتنام به سختی می توان به آرامش واقعی رسید (مک جورج باندی)
[ترجمه ترگمان]برقراری آرامش واقعی دشوار است (McGeorge باندی)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The Pacification Guards were a kind of local counter - revolutionary armed force.
[ترجمه گوگل]سپاه پاسیفیکشن نوعی نیروی مسلح ضد انقلابی محلی بود
[ترجمه ترگمان]افراد گارد صلح نوعی از نیروهای مسلح ضد انقلابی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Cargo ex pacification extremely inferior now under survey we reserve right of claim airmail sealed sample.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر تحت بررسی ما حق ادعای نمونه مهر و موم شده پست هوایی را محفوظ می داریم
[ترجمه ترگمان]محموله سابق کالا در حال حاضر بسیار پایین تر از نظر سنجی است که ما حق رزرو نمونه مهر و موم شده به سمت پست هوایی را داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The point of our pacification operations was always described as the hearts andthe people.
[ترجمه گوگل]نقطه عملیات آرام سازی ما همیشه قلب ها و مردم توصیف می شد
[ترجمه ترگمان]کار تامین صلح ما همیشه به عنوان قلب و جان مردم توصیف می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Resentment of this magnitude was a clear indication of the failure of the avowed policy of pacification and Romanization.
[ترجمه گوگل]خشم به این بزرگی نشانه آشکاری از شکست سیاست اعلام شده صلح‌سازی و رومی‌سازی بود
[ترجمه ترگمان]رنجش و رنجش از این بزرگی نشانه آشکاری از شکست سیاست قسم خورده صلح و صلح بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Threatened interests bristle at the first sign that they might be superseded; rituals of pacification must be undertaken.
[ترجمه گوگل]منافع در معرض تهدید در اولین نشانه ای که ممکن است جانشین آنها شود، خیس می شوند آداب آرامش باید انجام شود
[ترجمه ترگمان]منافع تهدید به تهدید در ابتدا نشانه این است که ممکن است جایگزین شوند؛ مراسم صلح باید انجام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It must establish a new field of inquiry that treats economic reconstruction as part of any successful three-legged strategy of invasion, stabilization or pacification, and economic reconstruction.
[ترجمه گوگل]باید زمینه تحقیق جدیدی را ایجاد کند که بازسازی اقتصادی را به عنوان بخشی از هر استراتژی سه‌پایه موفق تهاجم، تثبیت یا آرام‌سازی و بازسازی اقتصادی تلقی کند
[ترجمه ترگمان]این کشور باید یک حوزه تحقیقاتی جدید ایجاد کند که به بازسازی اقتصادی به عنوان بخشی از هر استراتژی سه پا موفق حمله، تثبیت و ثبات و بازسازی اقتصادی می پردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تسکین دادن (اسم)
pacification

خمود (اسم)
decrement, remission, mollification, senility, blackout, assuagement, pacification, dying, extinction

ارامش (اسم)
composure, peace, calm, quiet, solace, calmness, silence, pacification, equilibrium, repose, lull, quietness, tranquility, serenity, placidity, quietude, taciturnity

انگلیسی به انگلیسی

• placation; act of quieting; act of calming

پیشنهاد کاربران

بر اساس فرهنگ هزاره:
برقراری آرامش، صلح و صفا
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : pacify
✅️ اسم ( noun ) : peace / peacefulness / pacifism / pacifist / pacification
✅️ صفت ( adjective ) : peaceful / peaceable / pacifist / pacific
✅️ قید ( adverb ) : peacefully / peaceably
فرونشانی

بپرس