بیقرار و مضطرب قدم زدن. دور خود چرخیدن
دور خود چرخیدن. از بیقراری راه رفتن
گشت زدن، دور چیزی گشتن، قدم زدن، اطراف چیزی/درون جایی گام برداشتن و چرخیدن
pace around and pace about
to walk around nervously or anxiously. Stop pacing around and sit down. There is no need to pace about.
See also: around, pace