put into practice


به مرحله ی انجام رساندن، جامه ی عمل پوشاندن

جمله های نمونه

1. The regulations have been put into practice on a trial basis.
[ترجمه گوگل]مقررات به صورت آزمایشی اجرا شده است
[ترجمه ترگمان]مقررات به طور آزمایشی به کار گرفته شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The theory falls flat on its face when put into practice.
[ترجمه گوگل]این تئوری وقتی به مرحله اجرا در می‌آید، کاملاً بی‌تفاوت می‌افتد
[ترجمه ترگمان]وقتی وارد عمل می شویم، این تئوری روی صورت خود صاف می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Many variations on the combination theme can be put into practice.
[ترجمه گوگل]بسیاری از تغییرات در تم ترکیبی را می توان در عمل اعمال کرد
[ترجمه ترگمان]بسیاری از تغییرات در تم ترکیبی را می توان به عمل آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. New safety guidelines for factory workers will be put into practice next month.
[ترجمه گوگل]دستورالعمل های ایمنی جدید برای کارگران کارخانه از ماه آینده به اجرا گذاشته خواهد شد
[ترجمه ترگمان]دستورالعمل های ایمنی جدید برای کارگران کارخانه در ماه آینده عملی خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. On the fifth and final day theory was put into practice and pits were dug for latrines.
[ترجمه گوگل]در روز پنجم و آخر تئوری عملی شد و گودال هایی برای مستراح حفر شد
[ترجمه ترگمان]در روز پنجم و آخرین روز به عمل آمد و گودال برای توالت های صحرایی حفر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Other more drastic proposals were ventilated but never put into practice.
[ترجمه گوگل]سایر پیشنهادات شدیدتر مورد بررسی قرار گرفت اما هرگز عملی نشد
[ترجمه ترگمان]دیگر پیشنهادهای جدی دیگری تهویه نشد، اما هرگز عملی نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Actions are core beliefs put into practice.
[ترجمه گوگل]اعمال، باورهای اصلی هستند که در عمل اعمال می شوند
[ترجمه ترگمان]اعمال، باورهای محوری هستند که به عمل وارد می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. How they were put into practice is discussed in Chapter Three.
[ترجمه گوگل]نحوه عملی شدن آنها در فصل سوم مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]چگونگی قرار دادن آن ها در عمل در فصل ۳ مورد بحث و بررسی قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Suboccipital decompression and fascia nuchae tighter were put into practice and the good effectiveness has been received.
[ترجمه گوگل]رفع فشار ساب اکسیپیتال و تنگتر فاسیا نوکائه عملی شد و اثربخشی خوبی دریافت شد
[ترجمه ترگمان]فشار برداشت فشار و نوار پیوندی تنگ تر شد و اثربخشی مطلوب به دست آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Since socialist market economy system was put into practice in China, the government has unloosen a majority of prices.
[ترجمه گوگل]از زمانی که نظام اقتصاد بازار سوسیالیستی در چین به کار گرفته شد، دولت اکثریت قیمت ها را کاهش داده است
[ترجمه ترگمان]از آنجا که سیستم اقتصادی بازار سوسیالیستی در چین به عمل آمد، دولت اکثریت قیمت ها را کاهش داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. All these noble sentiments have little chance of being put into practice.
[ترجمه گوگل]همه این احساسات شریف شانس کمی برای عملی شدن دارند
[ترجمه ترگمان]تمام این احساسات شرافتمندانه فرصت استفاده از آن را ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It remains to be seen whether or not this idea can be put into practice.
[ترجمه گوگل]باید دید آیا این ایده می تواند عملی شود یا خیر
[ترجمه ترگمان]باید مشاهده شود که آیا این ایده را می توان به عمل آورد یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The difference between successful and unsuccessful people is that successful people put into practice the things they learn.
[ترجمه گوگل]تفاوت بین افراد موفق و ناموفق در این است که افراد موفق چیزهایی را که یاد می گیرند در عمل به کار می برند
[ترجمه ترگمان]تفاوت میان افراد موفق و ناموفق آن است که افراد موفق چیزهایی را که یاد می گیرند تمرین می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A belief in the value of good teamwork begins, and is put into practice, at the top of the company.
[ترجمه گوگل]باور به ارزش کار تیمی خوب در رأس شرکت شروع می شود و به مرحله عمل می رسد
[ترجمه ترگمان]باور به ارزش کار تیمی خوب شروع می شود و در بالای شرکت عملی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We must provide teachers with proven materials, methods and professional development to put into practice what we know how to do.
[ترجمه گوگل]ما باید به معلمان مواد، روش‌ها و پیشرفت حرفه‌ای اثبات‌شده ارائه کنیم تا آنچه را که می‌دانیم چگونه انجام دهیم، عملی کنند
[ترجمه ترگمان]ما باید ابزار، روش ها و توسعه حرفه ای را در اختیار معلمان قرار دهیم تا آنچه را که می دانیم را عملی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• carry out, realize, do

پیشنهاد کاربران

اجرایی کردن
Put principles into practice
گنجاندن اصول و ایده ها و در زندگی واقعی
We're not only learning things in school , rather we should put principles into practice.
ما در مدارس تنها در حال یادگیری نیستیم ، بلکه باید اصول و ایده ها را در زندگی واقعی عملی کنیم.
به مرحله ی انجام رساندن
جامه ی عمل پوشاندن بر تنِ . . .
محقق کردنِ . . .
عملی کردنِ . . .
به مرحله عمل گذاشتن
عملی شدن یا عملی کردن
به مرحله عملی رسیدن
Muhammad was not only the conveyor of the Qur'an, he also perfectly put it into practice in his own life and in all that he said and did.
حضرت محمد تنها حامل قرآن نبود، او همچنین آن {قرآن} را بطور کامل در زندگی خودش در همه آنچه که می گفت و عمل می کرد، به کار می گرفت.
در عمل از دانش کسب شده استفاده کردن
جامه عمل پوشاندن به . . . . . . . .
وارد عمل شدن
دست به کار شدن
به تحقق رساندن
- انجام دادن
- بکار بردن
- اجرا کردن
- بکار گرفتن
- استفاده کردن
بکار بردن
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین Longman :
if you put an idea, plan etc into practice, you start to use it and see if it is effective
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین Merriam - Webster :
to use ( something ) in actual situations
بکارگیری
عملی شدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس