95 1592 100 1 put all one's eggs in one basket /pʊt ɔl wʌnz ɛgz ɪn wʌn ˈbæskət/ /pʊt ɔːl wʌnz ɛgz ɪn wʌn ˈbɑːskɪt/همه ی دارایی خود را در یک کار (یا معامله) به کار زدن (و به مخاطره انداختن) معنی کلمه put all one's eggs in one basket به انگلیسی put all one's eggs in one basket• invested everything in one thing به اشتراک بگذارید معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها Figure > throw off شادی > for you معنی باقر > باقر حسین > دلق درشت محمد هادی > قمیص پوریا برزعلی > in the wake of PedRaM > dont hold your breath Seyyedalith > coupon code نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته سارافرجپورمحمد حاتمی نژادزینب زرمسلک نادیاDark Light عاطفه موسویعلی باقریヴァヒド فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته نام کره ای یک غازی نگریست شن زار رهی برگشود دانش بیندوزم کورش کائنات