promotion

/prəˈmoʊʃn̩//prəˈməʊʃn̩/

معنی: پیشرفت، ترقی، ترویج، ترفیع، جلو اندازی
معانی دیگر: شناساندن، رواجگری، تبلیغ، فرمو، برکشی، فرازش، پایه ور سازی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: promotional (adj.), promotionally (adv.)
(1) تعریف: a raise to a higher rank or position.
مترادف: advance, advancement, preferment
متضاد: demotion
مشابه: accession, ascent, elevation, progress, raise, rise

(2) تعریف: active support or encouragement.
مترادف: encouragement, furtherance
مشابه: advancement, advocacy, assistance, backing, boosting, help, support

(3) تعریف: the act of promoting or the state of being promoted.
مشابه: advance

(4) تعریف: materials or methods used for advertising; publicity.
مترادف: advertisement, publicity
مشابه: backing, hype, publication

جمله های نمونه

1. his promotion was a fix
ارتقای رتبه ی او با نادرستی انجام شد.

2. the promotion of a new stock company
تبلیغ برای یک شرکت سهامی جدید

3. captain javadi's promotion was delayed for two years
ترفیع سروان جوادی دو سال به تعویق افتاد.

4. levels of promotion
مدارج ترفیع

5. to rate a promotion
استحقاق ترفیع داشتن

6. he is ineligible for promotion
او حایز شرایط لازم برای ترفیع نیست.

7. he was given a promotion and a salary adjustment of nine percent
به او ترفیع دادند و حقوقش را به میزان نه درصد تعدیل کردند.

8. he is not worthy of promotion
او استحقاق ترفیع را ندارد.

9. he may have queered his own promotion
ممکن است که ترفیع خود را به مخاطره انداخته باشد.

10. a serious illness ruined his chances of promotion
یک بیماری سخت شانس ارتقای رتبه ی او را از میان برد.

11. If they want promotion, United have got to pull their socks up.
[ترجمه گوگل]اگر آنها خواهان صعود هستند، یونایتد باید جوراب خود را بالا بکشد
[ترجمه ترگمان]اگر آن ها بخواهند ترفیع بگیرند، ایالات متحده باید جوراب های خود را بالا بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I have every confidence in his promotion.
[ترجمه گوگل]من به ارتقای او اطمینان کامل دارم
[ترجمه ترگمان]من به ترفیع او اعتماد کامل دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She won her promotion by deceit.
[ترجمه گوگل]او با فریب ترفیع خود را به دست آورد
[ترجمه ترگمان]او به خاطر فریب دادن ترفیع او برنده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It's just not realistic to expect a promotion so soon.
[ترجمه گوگل]انتظار ارتقاء به این زودی غیرواقعی نیست
[ترجمه ترگمان]پیش بینی اینکه به زودی ترفیع پیدا کنید، واقع گرایانه نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Kelly's promotion means more money and more responsibility.
[ترجمه گوگل]ارتقای کلی به معنای پول بیشتر و مسئولیت بیشتر است
[ترجمه ترگمان]ترفیع کلی به معنای پول بیشتر و مسیولیت بیشتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The new job is a promotion for him.
[ترجمه گوگل]شغل جدید برای او ترفیع است
[ترجمه ترگمان]این شغل جدید برای او یک تبلیغ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. If you really want the promotion, you'll have to be more assertive.
[ترجمه گوگل]اگر واقعاً ارتقاء را می خواهید، باید قاطعانه تر باشید
[ترجمه ترگمان]اگر واقعا ترفیع بگیری، باید بیشتر بااعتماد به نفس باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. His promotion to manager was a popular appointment.
[ترجمه گوگل]ارتقاء او به مدیر یک انتصاب محبوب بود
[ترجمه ترگمان]ترفیع او به سمت مدیر یک قرار ملاقات محبوب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Promotion will mean that I'm immediately above him in rank.
[ترجمه گوگل]ارتقاء به این معنی است که من از نظر رتبه بلافاصله بالاتر از او هستم
[ترجمه ترگمان]Promotion به این معنی خواهد بود که من بلافاصله از او بالاتر هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. She claimed she was repeatedly passed over for promotion.
[ترجمه گوگل]او ادعا کرد که بارها برای ارتقاء از او عبور کرده اند
[ترجمه ترگمان]او ادعا کرد که بارها به خاطر ترفیع مقام خود را از دست داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیشرفت (اسم)
advance, accession, progress, improvement, development, progression, growth, proceeding, advancement, rise, promotion, lift, furtherance, headway

ترقی (اسم)
increase, progress, development, increment, growth, ascent, success, boost, advancement, rise, promotion, lift, pickup, jump, procession

ترویج (اسم)
advancement, promotion, propagation, promulgation, cultivation, fomentation, promulgator

ترفیع (اسم)
raise, advancement, promotion, upgrade, elevation, lift, preference, mount, elation, preferment

جلو اندازی (اسم)
promotion

انگلیسی به انگلیسی

• advancement, furthering, encouragement; initiative, enterprise; aid, assistance; queening, exchange of a pawn for a queen (chess)
the promotion of a product is the way a firm tries to increase its sales or popularity, often by advertising.
if you are given promotion in your job, you are given more important things to do and you are paid more money.

پیشنهاد کاربران

⭕ فراجنبش
⚫ ( زبان ما درحال گذار به واژه های درست و گاه تازه است )

⚫ واژه ی برنهاده: فراجنبش

⚫ نگارش به خط لاتین: Farājonbesh

⚫ آمیخته از: فرا ( pro ) و �جُنبش� ( motion )

⚫ همه ی پیشنهادها برابرنهاده های یک یا چندیِک از اینها اند:
...
[مشاهده متن کامل]

فرهنگستان زبان و ادب، پارسی انجمن، بازدیسان پارسی، دکتر حیدری ملایری، دکتر حسابی، دکتر ادیب سلطانی

⚫ سایِن ها ( nuances ) را باهم جابجا نشناسیم.

بهبود جایگاه یا موقعیت، افزایش کارایی
طرح های تشویقی - طرح تشویقی
1 - ترویج ( بازاریابی )
2 - ترفیع درجه ( نظامی )
نمایش افزایی ، نمود افزایی ، نمایش گذاری ، نمایش گذاشت ،
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : promote
اسم ( noun ) : promotion / promoter
صفت ( adjective ) : promotional
قید ( adverb ) : _
پیشبرد، توسعه، گسترش، تحکیم. . .
پیشکشی ، پیش نِهی ، پیش آوری ، پیش گذاشت
فروش ویژه
ارتقا
promotion ( بازاریابی )
واژه مصوب: ترویج
تعریف: مجموعة فعالیت های ارتباطی برای توسعة بازار و افزایش فروش
1 . dvancement in rank or position
2 . Also called queening . Chess . the replacement of a pawn that has reached the enemy's first rank by a more powerful piece of the same color, usually a queen.
اگه دوست داشتید لایک کنید 🌌💎
promotion ( noun ) = ترفیع، ارتقاء، ترویج، تشویق، پیشرفت، صعود ( از لیگ دسته پایین با بالا ) ، تبلیغ ، افزایش ( مثل افزایش فروش )
definition = فعالیت هایی برای تبلیغ چیزی/ عمل تشویق یا ترویج یک اتفاق یا پیشرفت/عمل بالا بردن کسی به یک موقعیت یا درجه بالاتر یا مهم تر/
...
[مشاهده متن کامل]

a sales promotion = تبلیغات فروش
the promotion of a healthy lifestyle = ترویج سبک زندگی سالم
the promotion of increased ecological awareness = ارتقاء سطح آگاهی اکولوژیکی ( بوم شناختی )
a spring sales promotion = افزایش فروش بهار
example:
1 - the customers responded favorably to the half - price promotion.
مشتریان به تبلیغات نیم بها واکنش مطلوبی نشان دادند.
2 - There was a promotion in the supermarket and they were giving away free glasses of wine.
در سوپرمارکت تبلیغاتی برگزار شد و آنها لیوان های شراب رایگان را اهدا می کردند.
3 - Obviously as sales manager he'll be very involved in the promotion and marketing of the product.
بدیهی است که به عنوان مدیر فروش ، وی در تبلیغ و بازاریابی محصول بسیار نقش خواهد داشت.
4 - ?Did Steve get/Was Steve given the promotion he wanted
آیا استیو ترفیع دریافت کرد / آیا استیو ارتقایی که می خواست به او داده شد؟
5 - The job offers excellent promotion prospects.
این شغل چشم اندازهای عالی ارتقاء ( پیشرفت ) را ارائه می دهد.
6 - River Plate's win last night has considerably increased their chances of promotion this season.
پیروزی شب گذشته ریور پلات به طور قابل توجهی شانس صعودشان در این فصل را افزایش داده است.

progress
promotion: صعود ( به لیگ بالاتر در مسابقات ورزشی )

relegation: سقوط ( به لیگ پایین تر در مسابقات ورزشی )
ترفیع ( رتبه )
ارتقا ( رتبه )
Promotions =/Demotions
ترویج فروش
فعالیت تبلیغاتی
فروش افزایی
در حسابداری و حسابرسی به معنی تبلیغات و بازاریابی هم هست
پیشرفت در شغل
پیشرفت
ارتقاء شغلی
رتبه ی شغلی بالاتر بدست آوردن
به مقام بالا تری دست پیدا کردن در شغل
توی فروشگاه ها به کالاهایی که تخفیف خورده هم میگن
معناش میشه تخفیف ویژه
ارتقا شغلی
ایجاد ـ ترویج
به نمایش گذاری ، برجسته سازی ، برجسته نمایی
پیش بَری ، پیش رانی ، پیش اندازی

رسیدن به جایگاه بالا درشغل
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٠)

بپرس