95 1616 100 1 proliferation /ˌproˌlɪfəˈreɪʃn̩/ /prəˌlɪfəˈreɪʃn̩/معنی: تکثیر، ازدیاد بررسی کلمه proliferation اسم ( noun )• : تعریف: the act or process of proliferating.- The leaders signed a treaty to prevent the proliferation of nuclear weapons. [ترجمه ترگمان] این رهبران یک معاهده برای جلوگیری از تکثیر سلاحهای هستهای امضا کردند [ترجمه گوگل] رهبران امضاء یک معاهده برای جلوگیری از گسترش سلاح های هسته ای [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید واژه proliferation در جمله های نمونه 1. Nuclear proliferation has returned to centre stage in international affairs. [ترجمه ترگمان]تکثیر هستهای به مرحله مرکزی در امور بینالملل بازگشته است [ترجمه گوگل]تسلیحات هسته ای به مسائل بین المللی بازگشته است [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 2. The past two years have seen the proliferation of TV channels. [ترجمه ترگمان]دو سال گذشته شاهد گسترش کانالهای تلویزیون بودهایم [ترجمه گوگل]دو سال گذشته شاهد گسترش کانال های تلویزیونی بوده است [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 3. This indicates that the stimulation of cell proliferation may not be the only factor in ulcer healing by sucralfate. [ترجمه ترگمان]این نشان میدهد که تحریک تکثیر سلولی ممکن است تنها عامل ترمیم زخم توسط sucralfate باشد [ترجمه گوگل]این نشان می دهد که تحریک سلول تکثیر ممکن است تنها عامل در بهبود زخم توسط سوکرالفت نیست [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 4. The proliferation of the colorectal lines was unaffected by histamine. [ترجمه ترگمان]گسترش خطوط colorectal توسط هیستامی ... مترادف proliferation تکثیر (اسم)increase , propagation , reproduction , multiplication , duplication , proliferation , pullulationازدیاد (اسم)proliferation , plethora معنی کلمه proliferation به انگلیسی proliferation• rapid multiplication, rapid reproduction; prosperity, rapid growth, instance of thriving proliferation را به اشتراک بگذارید پیشنهاد کاربران شایسته بهره وری- بهره گیری ebi گسترش ، افزایش حامد 1. افزایش سریع چیزی در تعداد یا مقدار (rapid increase in the number or amount of something)۲. بازتولید سریع یک سلول، عضو یا ارگانیسم (rapid reproduction of a cell, part, or organism)۳. مقدار بسیار زیاد از چیزی (a large number of something) سعید ترابی افزایش ناگهانیرشد سریع نیلوفر پراکندگی مهدی قائدی تولید انبوه متین معینی گسترش سلاح کشتار جمعی معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها مصطفی > محنا مسعود خواجه وندی > photo essay Seyyedalith > i got this Sorkhi > flights Paix > little by little Seyyedalith > i rest my case Seyyedalith > drive out Seyyedalith > heck نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته محمد حاتمی نژادعلی باقریموسیDark Light علی حقی بستان آبادنادیاواژگان لری( بختیاری) سارافرجپور فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته یک غازی مهدیس لرکی لر غلتید آروین کیر نام کره ای