presentiment

/prɪˈzentɪmənt//prɪˈzentɪmənt/

معنی: دلهره، حس، عقیده قبلی نسبت بچیزی، روشن بینی قبلی، احساس وقوع امری از پیش
معانی دیگر: دلواپسی، دلشوره، (از چیز بد) پیش آگاهی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: presentimental (adj.)
• : تعریف: an intuition or sense of something about to happen; premonition or foreboding.
مشابه: anticipation, foreboding

- She felt a presentiment that something dreadful was going to happen.
[ترجمه گوگل] او احساس کرد که اتفاق وحشتناکی قرار است بیفتد
[ترجمه ترگمان] احساس کرد که اتفاق وحشتناکی خواهد افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He shivered at his presentiment of dark events that would soon occur.
[ترجمه گوگل] او از اظهار وقایع تاریکی که به زودی رخ خواهند داد می لرزید
[ترجمه ترگمان] از پیش بینی حوادث تاریکی که بزودی اتفاق می افتاد می لرزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She suddenly went to the door as if she'd had a presentiment that someone would be there.
[ترجمه گوگل] او ناگهان به سمت در رفت، گویی تصور می کرد که کسی آنجا خواهد بود
[ترجمه ترگمان] ناگهان به طرف در رفت، گویی پیش بینی کرده بود که کسی آنجا خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. I had a presentiment that he represented a danger to me.
[ترجمه گوگل]من تصور می کردم که او برای من یک خطر است
[ترجمه ترگمان]من پیش بینی کرده بودم که او برای من خطری محسوب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She had had a presentiment of what might lie ahead.
[ترجمه گوگل]او تصوری از آنچه ممکن است در پیش باشد داشت
[ترجمه ترگمان]پیش بینی می کرد که پیش از این چه خواهد گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He had a presentiment of disaster.
[ترجمه گوگل]او تصور فاجعه داشت
[ترجمه ترگمان]احساس بدبختی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I was filled with a presentiment of disaster.
[ترجمه گوگل]من پر از تظاهر فاجعه شده بودم
[ترجمه ترگمان]احساس بدبختی کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I didn't exactly have a presentiment - certainly not of anything like this happening.
[ترجمه گوگل]من دقیقاً نظری نداشتم - مطمئناً چنین چیزی اتفاق نمی افتد
[ترجمه ترگمان]من دقیقا هیچ احساسی نسبت به این اتفاق نداشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I have an intractable presentiment that I will soon start seeing them in Tod's dream.
[ترجمه گوگل]من یک احساس غیر قابل حل دارم که به زودی شروع به دیدن آنها در رویای تاد خواهم کرد
[ترجمه ترگمان]احساس می کنم که به زودی آن ها را در رویای Tod می بینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Heavy with presentiment, I turned around and walked back to my office.
[ترجمه گوگل]در حالی که غمگین بودم، برگشتم و به سمت دفترم برگشتم
[ترجمه ترگمان]بعد برگشتم و به طرف دفتر خودم برگشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Without knowing why - it was presentiment, perhaps - Passepartout became vaguely uneasy.
[ترجمه گوگل]پاسپارتو بدون اینکه بداند چرا -شاید احساسی بود- به طرز مبهمی مضطرب شد
[ترجمه ترگمان]بی آن که بداند چرا، پیش بینی کرده بود که شاید به طور مبهم مضطرب شده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Already I have a presentiment that it won't.
[ترجمه گوگل]من قبلاً نظری دارم که نخواهد داشت
[ترجمه ترگمان]به همین زودی پیش بینی می کنم که این اتفاق نخواهد افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Soapy followed the man with a presentiment that luck would again run against him.
[ترجمه گوگل]صابونی با این تصور که شانس دوباره با او روبرو خواهد شد، مرد را تعقیب کرد
[ترجمه ترگمان]به دنبال آن مرد با پیش بینی احساس کرد که شانس دوباره بر او چیره خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I had a presentiment that she would come soon.
[ترجمه گوگل]من یک تصور داشتم که او به زودی خواهد آمد
[ترجمه ترگمان]پیش بینی کرده بودم که بزودی خواهد آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The lawyer had a presentiment that the judge would dismiss the case against her client.
[ترجمه گوگل]وکیل اظهار داشت که قاضی پرونده موکلش را رد خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]وکیل پیش بینی کرده بود که قاضی پرونده را از موکلش بیرون خواهد کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I have a presentiment that something bad will happen.
[ترجمه گوگل]من یک تصور دارم که اتفاق بدی خواهد افتاد
[ترجمه ترگمان]من پیش بینی می کنم که اتفاق بدی رخ خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The second, research the acting means of presentiment system, this part is consist of spy and patrol signal fire transferring and recovery per se.
[ترجمه گوگل]دوم، تحقیق در مورد ابزار عملی سیستم نمایش، این بخش شامل انتقال و بازیابی سیگنال آتش جاسوسی و گشتی است
[ترجمه ترگمان]دوم، تحقیق در مورد ابزار اجرایی سیستم پیش بینی، این بخش متشکل از جاسوس و گشت زنی است که انتقال و بازیابی را به خودی خود انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دلهره (اسم)
apprehension, presentiment

حس (اسم)
energy, sense, feeling, sensation, presentiment

عقیده قبلی نسبت به چیزی (اسم)
presentiment

روشن بینی قبلی (اسم)
presentiment

احساس وقوع امری از پیش (اسم)
presentiment

انگلیسی به انگلیسی

• intuitive feeling about future events (esp. evil); premonition, advance perception
a presentiment is a feeling that a particular event, for example someone's death, will soon take place; a formal word.

پیشنهاد کاربران

به دلم برات شده
دلم گواهی میده
دلهره
گواهی دادن دل - دلشوره داشتن - بد به دل افتادن

بپرس