predictive

/prəˈdɪktɪv//prɪˈdɪktɪv/

معنی: پیشگویانه
معانی دیگر: پیشگویانه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: predictively (adv.), predictiveness (n.)
(1) تعریف: of or relating to predictions.

(2) تعریف: indicating future events.

- Having a solid education is somewhat predictive of getting a better-paying job.
[ترجمه مهدی] داشتن تحصیلات خوب تا حدودی پیش بینی کننده به دست آوردن شغلی با درآمد بهتر است
|
[ترجمه گوگل] داشتن تحصیلات خوب تا حدودی پیش بینی کننده به دست آوردن شغلی با درآمد بهتر است
[ترجمه ترگمان] داشتن تحصیلات خوب تا حدی پیش بینی یک شغل بهتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The predictive value of this new method of analysis has still to be proven.
[ترجمه گوگل]ارزش پیش بینی این روش جدید تحلیل هنوز باید ثابت شود
[ترجمه ترگمان]ارزش پیش بینی کننده این روش جدید تحلیل همچنان باید ثابت شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. More research is needed to improve the predictive value of the tests.
[ترجمه گوگل]تحقیقات بیشتری برای بهبود ارزش پیش‌بینی آزمون‌ها مورد نیاز است
[ترجمه ترگمان]برای بهبود ارزش پیش بینی کننده آزمایش ها، تحقیقات بیشتری مورد نیاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Dreams, even vivid ones, have little predictive value.
[ترجمه گوگل]رویاها، حتی رویاهای واضح، ارزش پیش بینی اندکی دارند
[ترجمه ترگمان]رویاها، حتی رنگ های زنده، ارزش پیش بینی کننده کوچکی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. However, such theories have limited predictive capability in that we can not measure the individual's perception of values.
[ترجمه گوگل]با این حال، چنین نظریه‌هایی قابلیت پیش‌بینی محدودی دارند، زیرا نمی‌توانیم درک فرد از ارزش‌ها را اندازه‌گیری کنیم
[ترجمه ترگمان]با این حال، چنین نظریه ها قابلیت پیش بینی محدودی دارند که ما نمی توانیم ادراک فرد از ارزش ها را اندازه گیری کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Furthermore, rules are not necessarily predictive of behaviour in any straight forward manner.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، قوانین لزوماً رفتار را به صورت مستقیم پیش بینی نمی کنند
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، قوانین لزوما پیش بینی کننده رفتار در هر روش مستقیم به جلو نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The reduced predictive power of the former test in treated coeliac disease patients could be explained in different ways.
[ترجمه گوگل]کاهش قدرت پیش بینی آزمایش قبلی در بیماران تحت درمان با بیماری سلیاک را می توان به روش های مختلفی توضیح داد
[ترجمه ترگمان]کاهش توان پیش بینی کننده آزمایش قبلی در بیماران مبتلا به بیماری coeliac می تواند به روش های مختلف توضیح داده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Cut-offs for clinical variables were taken from the predictive models of Farr etal.
[ترجمه گوگل]برش برای متغیرهای بالینی از مدل های پیش بینی Farr etal گرفته شد
[ترجمه ترگمان]Cut برای متغیرهای بالینی از مدل های پیشگویانه of etal گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But the origin of the story about Anaxagoras's predictive powers remains unexplained.
[ترجمه گوگل]اما منشأ داستان در مورد قدرت پیش بینی آناکساگوراس توضیح داده نشده است
[ترجمه ترگمان]اما منشا داستان درباره قدرت پیش بینی Anaxagoras غیرقابل توضیح باقی می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. To assess the predictive value of these features we undertook prospective surveillance of patients at high risk of primary melanoma.
[ترجمه گوگل]برای ارزیابی ارزش پیش‌بینی این ویژگی‌ها، ما نظارت آینده‌نگر بیماران در معرض خطر بالای ملانوم اولیه را انجام دادیم
[ترجمه ترگمان]برای ارزیابی ارزش پیش بینی کننده این ویژگی ها، ما نظارت بر آینده بیماران در معرض خطر بالای سرطان پوست اولیه را به عهده گرفتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Conclusions are often discordant, however, and the predictive value of the results is often difficult to assess from the data.
[ترجمه گوگل]با این حال، نتیجه‌گیری‌ها اغلب متناقض هستند و ارزیابی ارزش پیش‌بینی نتایج اغلب از روی داده‌ها دشوار است
[ترجمه ترگمان]با این حال، نتایج اغلب ناجور هستند و ارزش پیش بینی کننده نتایج اغلب برای ارزیابی داده ها دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. These signals may have been less predictive of the outcome because they occurred at higher frequencies at earlier stages in the conflicts.
[ترجمه گوگل]این سیگنال ها ممکن است کمتر پیش بینی کننده نتیجه باشند زیرا در فرکانس های بالاتر در مراحل اولیه درگیری رخ داده اند
[ترجمه ترگمان]این سیگنال ها ممکن است کم تر از پیش بینی نتیجه باشند زیرا در فرکانس های بالاتر در مراحل اولیه در درگیری ها رخ داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. However, such statistics are descriptive, nor predictive, and must be treated with caution.
[ترجمه گوگل]با این حال، چنین آماری توصیفی است و نه پیش بینی، و باید با احتیاط رفتار شود
[ترجمه ترگمان]با این حال، چنین آماری از نوع توصیفی و پیشگویانه است و باید با احتیاط رفتار شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Such a theory would have no predictive power because one could never measure all the infinite number of parameters.
[ترجمه گوگل]چنین نظریه‌ای قدرت پیش‌بینی ندارد زیرا هرگز نمی‌توان تعداد نامتناهی پارامترها را اندازه‌گیری کرد
[ترجمه ترگمان]چنین نظری قدرت پیش بینی ندارد زیرا هیچ وقت نمی تواند تمام پارامترهای نامحدود پارامترها را اندازه گیری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Now let us consider the predictive power of factor rewards.
[ترجمه گوگل]حال اجازه دهید قدرت پیش بینی پاداش عامل را در نظر بگیریم
[ترجمه ترگمان]حال بیایید قدرت پیش بینی پاداش فاکتور را در نظر بگیریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیشگویانه (صفت)
predictive

انگلیسی به انگلیسی

• predicting, forecasting; prophetic, telling of future events; of forecasting; of prophesying
speech, writing, or tests that are predictive are concerned with information about future events; a formal word.

پیشنهاد کاربران

۱. پیش گویانه ۲. پیش بینانه
مثال:
Dreams, have little predictive value.
خوابها ارزش پیش گویانه ی کمی دارند.
اخباری
Positive predictive value
ارزش اخباری مثبت
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : predict
✅️ اسم ( noun ) : prediction / predictability / predictor
✅️ صفت ( adjective ) : predictable / predictive
✅️ قید ( adverb ) : predictively / predictably
پیش بین، پیش بینی کننده
Predictive Theories: نظریه های پیش بین یا نظریه های پیش بینی کننده
پیش بینی کننده
predictive ( adj ) = prophetic ( adjective )
به معناهای : پیش گویانه، غیب گویانه، آینده نگرانه، خبر دهنده از آینده
دوراندیشانه
مقدماتی
از پیش خبر دهنده
پیش نگرانه
پیش بینانه
sth is "predictive" of sth
برمی انگیزاند، بر انگیخته می کند، پیش بینی می کند
پیش بینی
قابل پیش بینی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس