preamble

/priˈæmbl̩//priːˈæmbl̩/

معنی: دیباچه، مقدمه، سراغاز مقدمه کتاب، مقدمه سند، توضیحات، مقدمه نوشتن
معانی دیگر: مقدمه (به ویژه مقدمه ی قانون اساسی یا نظامنامه یا مرامنانه)، پیشگفتار، دیباجه، مقدمه وراهنمای نظامنامه یا مقررات

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an introduction to a speech or document, esp. one that explains the purpose of the text to follow.
مترادف: prologue
مشابه: exordium, introduction, opening, overture, preface, proem, prolegomenon

(2) تعریف: an initial or introductory occurrence, fact, or situation.
مترادف: prelude
مشابه: overture, preface, preliminary

- Her mistake was merely a preamble to the strange events that followed.
[ترجمه گوگل] اشتباه او صرفاً مقدمه ای برای وقایع عجیبی بود که پس از آن اتفاق افتاد
[ترجمه ترگمان] اشتباه او فقط مقدمه حوادث عجیبی بود که در پی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: (cap.) the introductory section of the U.S. Constitution.

جمله های نمونه

1. Harding gave him the news without preamble .
[ترجمه گوگل]هاردینگ این خبر را بدون مقدمه به او داد
[ترجمه ترگمان]هاردینگ بدون مقدمه، اخبار را به او داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He launched into his statement without any preamble.
[ترجمه گوگل]او بدون هیچ مقدمه ای بیانیه خود را آغاز کرد
[ترجمه ترگمان]او بدون هیچ مقدمه وارد بیانیه خود شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She gave him the bad news without preamble.
[ترجمه گوگل]او خبر بد را بدون مقدمه به او داد
[ترجمه ترگمان]خبر بد را بدون مقدمه به او داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Wilcock, with assistance, wrote the preamble.
[ترجمه گوگل]ویلکاک با کمک این مقدمه را نوشت
[ترجمه ترگمان]Wilcock، با کمک، مقدمه را نوشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He spoke without preamble.
[ترجمه گوگل]بدون مقدمه صحبت کرد
[ترجمه ترگمان]او بی مقدمه شروع به صحبت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. After forty minutes, without preamble, the answer started to come through.
[ترجمه گوگل]بعد از چهل دقیقه، بدون مقدمه، پاسخ شروع شد
[ترجمه ترگمان]پس از چهل دقیقه، بدون مقدمه، پاسخ شروع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The first paragraph of your speech after the preamble should be designed to hold everyone's attention.
[ترجمه گوگل]اولین پاراگراف سخنرانی شما بعد از مقدمه باید طوری طراحی شود که توجه همه را جلب کند
[ترجمه ترگمان]بند اول سخنرانی شما بعد از مقدمه باید طوری طراحی شود که توجه همه را جلب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I gave him the bad news without preamble.
[ترجمه گوگل]بدون مقدمه خبر بد را به او دادم
[ترجمه ترگمان]من این خبر بد را بدون مقدمه به او دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There's a big difference between the document's lengthy preamble and the actual content.
[ترجمه گوگل]تفاوت زیادی بین مقدمه طولانی سند و محتوای واقعی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]تفاوت بزرگی بین مقدمه طولانی این سند و محتوای واقعی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Thereupon this phrase in the preamble was depleted.
[ترجمه گوگل]پس این عبارت در مقدمه تهی شد
[ترجمه ترگمان]پس از آن، این جمله در آغاز به پایان رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This extraordinary preamble to the worker's demands was received differently in four different quarters.
[ترجمه گوگل]این مقدمه فوق‌العاده خواسته‌های کارگر در چهار دور متفاوت با استقبال مواجه شد
[ترجمه ترگمان]این مقدمه فوق العاده به خواسته های کارگران در چهار بخش مختلف به طور متفاوت دریافت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The preamble introduces research condition about an epic and the epic.
[ترجمه گوگل]مقدمه شرط تحقیق درباره حماسه و حماسه را معرفی می کند
[ترجمه ترگمان]مقدمه شرایط تحقیقاتی در مورد حماسه و حماسه را معرفی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The preamble of the novel briefly introduces the contents of the book.
[ترجمه گوگل]مقدمه رمان به اختصار به معرفی مطالب کتاب می پردازد
[ترجمه ترگمان]مقدمه رمان، محتوای کتاب را به طور خلاصه معرفی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Liu En learns a delegate to say without preamble when accepting a reporter to interview.
[ترجمه گوگل]لیو ان می آموزد که یک نماینده هنگام پذیرش یک خبرنگار برای مصاحبه بدون مقدمه بگوید
[ترجمه ترگمان]لیو در حین پذیرش یک گزارشگر برای مصاحبه، یک نماینده را یاد می گیرد که بدون مقدمه بگوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دیباچه (اسم)
incipience, introduction, exordium, foreword, preface, catastasis, preamble

مقدمه (اسم)
induction, preliminary, start, incipience, foretoken, introduction, exordium, preface, proem, catastasis, preamble, prelude, prologue, forepart, front matter, lead-up, protasis

سراغاز مقدمه کتاب (اسم)
preamble

مقدمه سند (اسم)
preamble

توضیحات (اسم)
preamble

مقدمه نوشتن (فعل)
preamble, prologize, prologuize

تخصصی

[برق و الکترونیک] مقدمه قسمتی از پیام رادیوتلگرافی تجاری که از ابتدا ی فرستاده شدن شامل شماره پیام، دفتر مبدا، تاریخ و داده های عددی دیگر است که بخشی از پیام اصلی نیستند .
[حقوق] مقدمه

انگلیسی به انگلیسی

• preface, introduction, prologue, foreword, opening statement
a preamble is an introduction to something you say or write; a formal word.

پیشنهاد کاربران

مقدمه چینی
Let's start without preamble : بیا بی مقدمه شروع کنیم
پیشگفتار، مقدمه
( کامپیوتر )
یک یا ترتیبی از کاراکترها در شروه Data Unit برای همگام سازی Clock Rate

بپرس