1. Robin said pompously that he had an important business appointment.
[ترجمه ترگمان]رابین با تاکید گفت که اون یه قرار ملاقات مهم داره
[ترجمه گوگل]رابین به طرز شگفت آوری گفت که او یک انتصاب مهم کسب و کار داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. One bird strutted pompously; another crawled into a corner to die.
[ترجمه ترگمان]یک پرنده با حالتی متکبرانه در گوشهای خزید و یکی دیگر از آنها به گوشهای خزید تا بمیرد
[ترجمه گوگل]یک پرنده به شدت در حال حرکت است دیگر به گوشه ای میرود که میمیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. While her colleagues pompously assemble public forums, she informs the police.
[ترجمه ترگمان]او به پلیس اطلاع میدهد که در حالی که همکاران او فروم های عمومی را مرتب میکنند
[ترجمه گوگل]او به پلیس اطلاع می دهد در حالی که همکارانش به طور گسترده در مجمع عمومی شرکت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. This hostile became so habitual that Nike pompously formed a contrapositive section for this rank only.
[ترجمه ترگمان]این دشمنی چن ...