plunger

/ˈplʌndʒər//ˈplʌndʒə/

شیرجه رونده، فرو رونده، افتان، لوله بازکن، لوله گشا، مستراح پاک کن، مکینه ی لاستیکی، پیستون، پیستون بی دریچه، غوطه زننده، قمارباز، دل به دریازدن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: something that moves repeatedly up and down, such as a piston.

(2) تعریف: a large suction cup with a long handle, used to clear blockages in pipes.

(3) تعریف: one that plunges.

جمله های نمونه

1. He pressed down the plunger of his cafetiere.
[ترجمه گوگل]پیستون کافه اش را فشار داد
[ترجمه ترگمان]the را فشار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I bought a sink plunger to clear the blocked kitchen sink.
[ترجمه محمدحسین فرهمند] من یک لوله بازکن جهت باز کردن راه آب سینک آشپزخانه خریداری کردم.
|
[ترجمه گوگل]من یک پیستون سینک خریدم تا سینک مسدود شده آشپزخانه را پاک کنم
[ترجمه ترگمان]یک جعبه ظرف شویی خریدم که برای تمیز کردن سینک آشپزخونه مسدود شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Unfortunately, as the tranquillizer wears off so the plunger gradually slides back up and the former level of stress returns.
[ترجمه گوگل]متأسفانه، با از بین رفتن آرام‌کننده، پیستون به تدریج به سمت بالا می‌لغزد و سطح استرس قبلی بازمی‌گردد
[ترجمه ترگمان]متاسفانه، همانطور که the از هم جدا می شوند، پیستون به تدریج عقب می رود و سطح سابق استرس باز می گردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. How can a sink plunger be so horrific?
[ترجمه گوگل]چگونه یک سینک ظرفشویی می تواند اینقدر وحشتناک باشد؟
[ترجمه ترگمان]چطور یه سینک باید اینقدر وحشتناک باشه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Cock and ball 3 : headstock were plunger or ball, rotating around its own axis.
[ترجمه گوگل]خروس و گلوله 3: هدستوک پیستونی یا توپی بود که حول محور خود می چرخید
[ترجمه ترگمان]توپ و توپ ۳: headstock، پیستون و یا توپ بوده و حول محور خود می چرخد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The pump adopts isodiametric plunger, and there is no valve ball in its upper traveling valve housing.
[ترجمه گوگل]پمپ از پیستون ایزودیمتریک استفاده می کند و هیچ توپ سوپاپ در محفظه سوپاپ حرکتی بالایی آن وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]پمپ از پیستون isodiametric استفاده می کند، و هیچ توپی در قسمت بالایی در حال حرکت شیر وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Plunger mantle has a hexagonal structure and also is fitted with special tools.
[ترجمه گوگل]مانتو پلانجر ساختاری شش ضلعی دارد و به ابزارهای مخصوص نیز تعبیه شده است
[ترجمه ترگمان]پوشش plunger یک ساختار شش ضلعی دارد و با ابزارهای ویژه ای مجهز شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Using hydraulic valve plunger interior unique structural design, but automatic control timing mechanism transmission gap, transmission lift of cam change, punctual make and break tire valve.
[ترجمه گوگل]با استفاده از طراحی ساختاری منحصر به فرد داخلی پیستون سوپاپ هیدرولیک، مکانیسم زمان بندی کنترل خودکار شکاف انتقال، بالابر انتقال بادامک، ساخت و شکستن دقیق سوپاپ تایر
[ترجمه ترگمان]با استفاده از طراحی سازه اختصاصی پیستون به پیستون، اما مکانیسم زمان کنترل اتوماتیک، شکاف انتقال دوربین، بالابر انتقال دوربین، تغییر punctual، ایجاد و شکستن سوپاپ تایر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Odorization pumps are specially designed diaphragm plunger metering pump, plunger travel of the exercise machine lock, each time to maintain a constant output.
[ترجمه گوگل]پمپ های بویایی به طور ویژه طراحی شده اند پمپ اندازه گیری پیستون دیافراگمی، سفر پیستون قفل دستگاه ورزش، هر بار برای حفظ خروجی ثابت
[ترجمه ترگمان]پمپ Odorization به طور خاص برای پمپ سوخت پیستون، پیستون، حرکت پیستون دستگاه تمرین، و هر بار برای حفظ یک خروجی ثابت طراحی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Die Casting Machine Supplies: plunger head, cylinder, piston oil spray, and so on.
[ترجمه گوگل]تجهیزات ماشین ریخته گری: سر پیستون، سیلندر، اسپری روغن پیستون و غیره
[ترجمه ترگمان]دستگاه ریخته گری Die: پیستون، سیلندر، سیلندر روغن پیستون، و غیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Main oil vat: Adopt plunger type cylinder ( Germany technology ).
[ترجمه گوگل]مخزن روغن اصلی: سیلندر نوع پیستونی (فناوری آلمان) را اتخاذ کنید
[ترجمه ترگمان]vat های نفتی اصلی: استفاده از سیلندر نوع پیستون (تکنولوژی آلمان)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Reciprocating plunger seals have been substitute by mechanically or hydraulically actuated diaphragms in diaphragm pumps.
[ترجمه گوگل]مهر و موم پیستونی رفت و برگشتی با دیافراگم های مکانیکی یا هیدرولیکی در پمپ های دیافراگمی جایگزین شده اند
[ترجمه ترگمان]آب بندی پیستون به وسیله دیافراگم های به طور مکانیکی یا هیدرولیکی در پمپ های دیافراگم جایگزین شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Through dynamic analysis, equations of plunger motion are derived and its cycle period is determined by solving problems.
[ترجمه گوگل]از طریق تجزیه و تحلیل دینامیکی، معادلات حرکت پیستون استخراج شده و دوره چرخه آن با حل مسائل تعیین می شود
[ترجمه ترگمان]از طریق آنالیز دینامیکی، معادلات حرکت پیستون به دست می آیند و دوره چرخه آن با حل مشکلات تعیین می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A restoring spring is provided to press the plunger toward the armature.
[ترجمه گوگل]یک فنر بازیابی برای فشار دادن پیستون به سمت آرمیچر ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]فنر احیا شده برای فشردن پیستون به آرماتور ارائه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. As the plunger surface after processing by high - precision cylindrical grinder.
[ترجمه گوگل]به عنوان سطح پیستون پس از پردازش توسط آسیاب استوانه ای با دقت بالا
[ترجمه ترگمان]به عنوان سطح پیستون بعد از پردازش توسط grinder استوانه ای با دقت بالا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[عمران و معماری] توپی - شناور
[برق و الکترونیک] سیستم مکنده، پیستون غوطه ور
[مهندسی گاز] پیستون غوطه ور
[زمین شناسی] توپی، شناور
[پلیمر] پیستون

انگلیسی به انگلیسی

• piston, cylindrical part that operates with a plunging motion (mechanics); plumber's tool consisting of a rubber suction cup attached to a pole; one who jumps or dives into water; reckless gambler, bettor (slang)
a plunger is a device for unblocking pipes and sinks. it consists of a rubber cup on the end of a stick. you press it up and down over the pipe or the hole in the sink, and the suction moves the blockage.

پیشنهاد کاربران

سیفون
سعید امدادی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : plunge
✅️ اسم ( noun ) : plunge / plunger
✅️ صفت ( adjective ) : plunging
✅️ قید ( adverb ) : _
انتهای آمپول، همون قسمتی که کار مکش رو انجام می ده
[لوازم ساختمانی]
مکنده پلاستیکی
تلمبه ( برای باز کردن گرفتگی لوله های آب )
پیستون در سرنگ
شناور، پیستون

بپرس