plans

جمله های نمونه

1. plans that have not jelled yet
نقشه هایی که هنوز شکل نگرفته اند

2. backup plans
نقشه های ثانوی (کمکی)

3. elaborate plans
نقشه های دقیق

4. he plans to send his son to france
قصد دارد پسرش را به فرانسه بفرستد.

5. his plans were nipped in their infancy
نقشه های او از آغاز با ناکامی مواجه شدند.

6. long-term plans for the reconstruction of roads
نقشه های دراز مدت برای بازسازی راه ها

7. my plans did not materialize
نقشه های من تحقق نیافت.

8. our plans are shaping up well
نقشه های ما دارند خوب شکل می گیرند.

9. our plans are still fluid
نقشه های ما هنوز انعطاف پذیرند (قطعی نشده اند)

10. our plans were nipped in the bud
نقشه های ما در همان اوائل با شکست مواجه شد.

11. our plans were scuppered
نقشه های ما نقش برآب شد.

12. the plans of the new machinery
نقشه های ماشین آلات جدید

13. their plans are very carefully laid
نقشه های آنان با دقت تمام ریخته شده است.

14. their plans have aborted
نقشه های آنها به هم خورده است.

15. unripe plans
نقشه های کامل نشده

16. well-advised plans
برنامه های سنجیده

17. all those plans which were teeming in his mind
همه ی آن نقشه هایی که در کله اش غلغله به پا کرده بودند

18. her neat plans
نقشه های ترگل ورگل او

19. our tentative plans
نقشه های احتمالی ما

20. our vacation plans in kerman
برنامه ی تعطیلات ما در کرمان

21. the government's plans to encourage literacy
برنامه های دولت برای ترویج سواد آموزی

22. their deep-laid plans
نقشه های دقیق و پنهانی آنها

23. their financial plans came a cropper
طرح های مالی آنها با شکست مواجه شد.

24. to lay plans
نقشه ریزی کردن

25. he had good plans but they usually died on the vine
او نقشه های خوبی داشت که معمولا معوق می ماندند.

26. he kept his plans dark
او نقشه های خود را سری نگاهداشت.

27. i have no plans whatever
اصلا نقشه ای ندارم.

28. rain queered our plans
باران نقشه های ما را به هم زد.

29. rain wrecked our plans
باران نقشه های ما را خراب کرد.

30. these hopes and plans were only smoke
این امیدها و طرح ها چیزی جز وهم و خیال نبودند.

31. they fine-tuned the plans for the trip to the moon
آنان برنامه های سفر به ماه را مورد تعدیل و تنظیم نهایی قرار دادند.

32. they keep their plans to themselves
آنها نقشه های خود را به کسی بروز نمی دهند.

33. to finish one's plans for a trip
نقشه های خود را برای مسافرت کامل کردن

34. to implement new plans
نقشه های جدیدی را اجرا کردن

35. to put our plans into practice requires money as well as hard work
به انجام رساندن نقشه های ما مستلزم داشتن پول و همچنین کار زیاد است.

36. he and his whimsical plans
او و نقشه های بلهوسانه ی او

37. he offered no specific plans
نقشه ی مشخصی ارائه نکرد.

38. heavy snow frustrated our plans
برف سنگین نقشه های ما را نقش بر آب کرد.

39. if he dies our plans will go down the tube
اگر بمیرد نقشه های ما به هم خواهد خورد.

40. the rain upset our plans
باران نقشه های مارا به هم زد.

41. we know our enemies' plans and will try to circumvent them
نقشه های دشمنان خود را می دانیم و سعی خواهیم کرد آنها را خنثی کنیم.

42. his untimely death destroyed our plans
مرگ نابهنگام او نقشه های ما را تباه کرد.

43. his untimely death overturned our plans
مرگ نابهنگام او نقشه های ما را به هم زد.

44. the couple finalized their marriage plans
آن زوج نقشه ی ازدواج خود را تکمیل کردند.

45. they told us of their plans
آنان نقشه های خود را به ما اطلاع دادند.

46. we had to scrap our plans on account of snow
مجبور شدیم به خاطر برف برنامه های خود را به هم بزنیم.

47. death put a period to his plans
مرگ نقشه های او را نقش بر آب کرده.

48. he carried out all of his plans
همه ی نقشه های خود را به انجام رسانید.

49. when he lost his job, his plans for a european trip were nipped in the bud
وقتی شغلش را از دست داد نقشه های سفرش به اروپا نقش بر آب شد.

50. hard luck threw a wrench into his plans
بدبیاری نقشه های او را به هم زد.

51. now you can lay open all your plans
اکنون می توانی همه ی نقشه های خود را آشکار کنی.

52. the outbreak of war confused all our plans
آغاز جنگ همه ی نقشه های ما را به هم زد.

53. the storm occasioned another delay in our plans
طوفان موجب تاخیر دیگری در برنامه های ما شد.

54. bad weather necessitated a few changes in our plans
هوای بد تغییراتی را دربرنامه ی ما ایجاب کرد.

55. circumstances have compelled a fundamental change in our plans
شرایط،تغییر اساسی در برنامه های ما را الزام آور کرده است.

56. each worker is an important cog in our plans for the future
هریک از کارگران در طرح های آینده ی ما نقش اساسی خواهد داشت.

57. his resignation was the death knell of my plans
استعفای او ناقوس مرگ نقشه های من بود.

58. he tried to get a line on his brother's plans
کوشید درباره ی نقشه های برادرش اطلاع کسب کند.

59. heavy financial losses are disabling him from fulfilling his plans
زیان های مالی سنگین او را از انجام نقشه های خود عاجز کرده است.

60. lack of money and illness further complicated her travel plans
بی پولی و بیماری،برنامه سفر او را بیش از پیش با اشکال مواجه کرد.

61. the bride was in such a sweat about the wedding plans
عروس درباره ی قرار و مدارهای ازدواج سخت نگران بود.

پیشنهاد کاربران

Plans=نقشه ها
Plans جمع کلمه ی plan هست.
Plan یعنی نقشه
Plans یعنی نقشه ها
قصد
طرح ها
My sister drew the plans my house
برنامه ریزی کردن
Plane=هواپیما plans=نقشه ها planet=سیاره plant=گیاه
هواپیما
نقشه
نقشه ها
Plans
برنامه ریزی ، طرح، نقشه
Retirement plans
برنامه ی بازنشستگی
طرح/برنامه
طرح کشیدن یا ریختن ، طرح ریزی کردن در نظر داشتن ، نقشه کف ، نقشه مسطحه ، برنگاره ، هامن ، طرح ریزی کردن ، طرح کردن ، برنامه ، تدبیر ، اندیشه ، خیال ، نقشه کشیدن ، طرح ریختن ، علوم مهندسی: پلان ، عمران:
...
[مشاهده متن کامل]
نقشه ، معماری: پلان ، روانشناسی: نقشه ، بازرگانی: برنامه ریزی کردن ، برنامه ، علوم نظامی: پیش بینی کردن

نقشه، برنامه
Weekend plans
کار آخر هفته
PLANS:it's a noun drawing that show how to build a machine , a building , etc
some thing that you want to do
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس