pissed

/ˈpɪst//pɪst/

دلخور، رنجیده، ناخشنود، خشمگین، برزخ، (خودمانی - زننده)، (انگلیس) مست و خراب، سیاه مست، پاتیل

جمله های نمونه

1. pissed as a newt (or pissed out of one's head)
(انگلیس - زننده) مست لایعقل،سیاه مست

2. the child pissed all over the rug
بچه روی همه ی قالیچه شاشید.

3. he was late and the teacher became quite pissed
او دیر آمد و معلم خیلی برزخ شد.

4. He was just lying there completely pissed.
[ترجمه گوگل]او کاملاً عصبانی آنجا دراز کشیده بود
[ترجمه ترگمان] اون فقط بدجوری دروغ می گفته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You get really pissed off applying for jobs all the time.
[ترجمه گوگل]شما واقعاً از اینکه دائماً برای شغل درخواست می دهید عصبانی می شوید
[ترجمه ترگمان]در تمام مدت از کار کردن برای شغل ناراحت می شوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Everyone just pissed off and left me to clean up.
[ترجمه گوگل]همه عصبانی شدند و من را رها کردند تا تمیز کنم
[ترجمه ترگمان] همه عصبانی شدن و ولم کردن تا تمیزش کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I was earning quite a lot but I pissed it all away.
[ترجمه گوگل]من خیلی درآمد داشتم اما همه چیز را عصبانی کردم
[ترجمه ترگمان]من کلی پول در آوردم ولی همه چیز رو قاطی کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I just pissed myself with laughter.
[ترجمه گوگل]فقط از خنده خودم را عصبانی کردم
[ترجمه ترگمان] از خنده خودم عصبانیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He pissed off before we got there.
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه ما به آنجا برسیم عصبانی شد
[ترجمه ترگمان] قبل از اینکه به اونجا برسیم، عصبانی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I'm pissed off with the way they've treated me.
[ترجمه گوگل]من از رفتاری که با من کرده اند عصبانی هستم
[ترجمه ترگمان]با روشی که با من درمان کردن، عصبانیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. You know Molly's pissed at you.
[ترجمه گوگل]میدونی که مولی ازت عصبانیه
[ترجمه ترگمان] میدونی که \"مالی\" از دستت عصبانیه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I was pissed off with the way some people were behaving.
[ترجمه گوگل]من از رفتار برخی افراد عصبانی بودم
[ترجمه ترگمان]من از طرز رفتار مردم عصبانی بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They rolled in pissed at three in the morning.
[ترجمه گوگل]آنها در ساعت سه بامداد عصبانی غلتیدند
[ترجمه ترگمان]ساعت سه صبح خیلی عصبانی و عصبانی شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She seemed a bit pissed off that she hadn't been invited.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید از اینکه او را دعوت نکرده اند کمی عصبانی شده است
[ترجمه ترگمان]به نظر کمی عصبانی می امد که او دعوت نشده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The job centre pissed me around for hours before they finally gave me the right form.
[ترجمه گوگل]مرکز کار ساعت ها مرا عصبانی کرد تا اینکه بالاخره فرم مناسب را به من دادند
[ترجمه ترگمان]این مرکز شغلی چند ساعت پیش از اینکه بالاخره فرم صحیح را به من دادند، مرا ناراحت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• (slang) annoyed, upset; drunk
someone who is pissed is drunk; an informal or rude word which some people find offensive.

پیشنهاد کاربران

Pissed= drunk
مست
دلخور
عصبی، ناراحت، خشمگین، کفری، مست
حالا بعضی وقتا pissed به جای همون pissed off استفاده می شه.
اون ریده ( نه به معنای شاشیدن )
خراب کرده افتضاح کرده

بپرس