passionate

/ˈpæʃənət//ˈpæʃənət/

معنی: سودایی، شهوانی، احساساتی، اتشی مزاج
معانی دیگر: پر احساسات، پرشور، پرسهش، پرسترسا، پر حرارت، پر اشتیاق، شهوتی، پر شهوت، زود خشم، آتشی، غیظی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: passionately (adv.)
(1) تعریف: capable of or showing strong emotions.
مترادف: ardent, fervent, fiery, heated, impassioned
متضاد: apathetic, passionless, phlegmatic, subdued
مشابه: burning, crazy, emotional, energetic, feeling, fierce, hearty, hot, inspired, lyrical, robust, romantic, stormy, temperamental, vigorous, volatile

- The composer's dramatic music reveals his passionate nature.
[ترجمه گوگل] موسیقی نمایشی این آهنگساز ماهیت پرشور او را آشکار می کند
[ترجمه ترگمان] موسیقی دراماتیک آهنگساز طبیعت پرشور او را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- There was a passionate outcry from the public over the city's plan to demolish the historic library.
[ترجمه گوگل] اعتراض شدید مردم نسبت به طرح شهر برای تخریب کتابخانه تاریخی به راه افتاد
[ترجمه ترگمان] فریادهای پرشوری از سوی مردم در مورد برنامه شهر برای تخریب کتابخانه تاریخی وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The mother made a passionate plea for help in finding her child.
[ترجمه گوگل] مادر برای یافتن فرزندش درخواست کمک کرد
[ترجمه ترگمان] مادر تقاضای بسیار پرشوری برای کمک به پیدا کردن بچه اش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: having or showing a strong romantic desire.
مترادف: amorous, erotic, hot, lustful
متضاد: frigid, passionless
مشابه: burning, carnal, desirous, ecstatic, inflamed, loving, lusty, romantic, sensual, sexual, torrid

- The two were locked in a passionate embrace.
[ترجمه سکس] یکدیگر را بغل کرده و سپس سکس را انجام میدادند
|
[ترجمه گوگل] آن دو در آغوشی پرشور قفل شده بودند
[ترجمه ترگمان] آن دو با یکدیگر در آغوش گرفته و در عین حال یکدیگر را در آغوش گرفته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: driven or fueled by intense feeling.
مترادف: ardent, fervent, fervid, fiery, heated, impassioned, vehement
مشابه: animated, burning, eager, emotional, fierce, heartfelt, hot, inflamed, inspired, intense, perfervid, romantic, stormy, torrid, vigorous, violent

- He is a passionate advocate for solar power.
[ترجمه گوگل] او یک مدافع پرشور انرژی خورشیدی است
[ترجمه ترگمان] او یک مدافع سرسخت برای انرژی خورشیدی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: extremely enthusiastic.
مترادف: fervid, zealous
متضاد: apathetic, dispassionate, tepid
مشابه: enthusiastic, fanatical, gung-ho, mad, perfervid, rabid

- I've always been a passionate moviegoer.
[ترجمه گوگل] من همیشه یک سینمارو پرشور بوده ام
[ترجمه ترگمان] من همیشه یک moviegoer احساساتی بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She is quite passionate about this new hobby.
[ترجمه گوگل] او نسبت به این سرگرمی جدید بسیار پرشور است
[ترجمه ترگمان] او در مورد این سرگرمی جدید خیلی احساساتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. passionate love
عشق آتشین

2. a passionate defender of women's rights
مدافع پرشور حقوق زنان

3. a passionate housekeeper
کسی که به خانه داری علاقه مند است

4. a passionate speech
نطق آتشین

5. the groom's passionate desire to possess the bride
میل شدید داماد نسبت به تصاحب عروس

6. she spoke with passionate sincerity
با صداقتی آکنده از احساس صحبت می کرد.

7. each time he saw her he became passionate
هربار که او را می دید تحریک می شد.

8. I admire his passionate belief in what he is doing.
[ترجمه parya] من باور سرسختانه ی اورا در کاری که انجام میدهد تحسین میکنم.
|
[ترجمه گوگل]من اعتقاد پرشور او را به کاری که انجام می دهد تحسین می کنم
[ترجمه ترگمان]من عقیده او را در مورد آنچه انجام می دهد تحسین می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. If you are passionate about something, pursue it.
[ترجمه پریا] اگر درباره ی چیزی مشتاق هستید آن را دنبال کنید.
|
[ترجمه گوگل]اگر به چیزی علاقه دارید، آن را دنبال کنید
[ترجمه ترگمان]اگر در مورد چیزی پرشور هستید، آن را دنبال کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They were locked in a passionate embrace on the station platform.
[ترجمه گوگل]آنها در آغوشی پرشور روی سکوی ایستگاه قفل شده بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها در آغوش پر شور روی سکوی ایستگاه بسته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He had a brief but passionate love affair with an older woman.
[ترجمه گوگل]او یک رابطه عاشقانه کوتاه اما پرشور با یک زن مسن داشت
[ترجمه ترگمان]او یک رابطه کوتاه و عاشقانه با یک زن بزرگ تر داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Find something you're passionate about and keep tremendously interested in it.
[ترجمه گوگل]چیزی را پیدا کنید که به آن علاقه دارید و به شدت به آن علاقه مند باشید
[ترجمه ترگمان]چیزی که به آن علاقه دارید را پیدا کنید و بسیار به آن علاقه مند باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I'm a passionate believer in public art.
[ترجمه گوگل]من به هنر عمومی معتقدم
[ترجمه ترگمان]من معتقد به هنر عمومی هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They were locked in a passionate embrace.
[ترجمه گوگل]آنها در آغوشی پرشور محبوس شده بودند
[ترجمه ترگمان]او را در آغوش گرفته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They had a passionate and often stormy relationship.
[ترجمه گوگل]آنها رابطه ای پرشور و اغلب طوفانی داشتند
[ترجمه ترگمان]آن ها روابط پرشوری و اغلب طوفانی داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Behind that cold exterior there's a passionate man.
[ترجمه گوگل]پشت آن بیرون سرد مردی پرشور وجود دارد
[ترجمه ترگمان]پشت آن ظاهر سرد، یک مرد پر شور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. They had a passionate courtship and a long, loving marriage.
[ترجمه گوگل]آنها یک خواستگاری پرشور و یک ازدواج طولانی و عاشقانه داشتند
[ترجمه ترگمان]عشق بازی احساساتی و یک ازدواج طولانی و عاشقانه داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Yesterday's testimony began on a note of passionate but civilized disagreement.
[ترجمه گوگل]شهادت دیروز با توجه به اختلافات پرشور اما متمدنانه آغاز شد
[ترجمه ترگمان]شهادت روز گذشته با توجه به عدم توافق پر شور اما متمدنی آغاز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سودایی (صفت)
atrabilious, irascible, passionate, hypochondriac

شهوانی (صفت)
randy, sensual, carnal, brutal, passionate, lustful, lecherous, lascivious, fulsome, voluptuous, salacious, red-blooded, ruttish

احساساتی (صفت)
ebullient, sensational, passionate, pathetic, sentimental, gushing, mushy, passional, soft-boiled

اتشی مزاج (صفت)
hot-blooded, fiery, irascible, passionate

انگلیسی به انگلیسی

• zealous, ardent, enthusiastic; full of desire; fervent
a passionate person has very strong feelings or beliefs.
a passionate feeling or statement is very intense and may be intended to persuade someone or make them feel strongly about something.
you can also use passionate to describe a person who has strong sexual or romantic feelings, or to describe behaviour which expresses these feelings.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : passion
صفت ( adjective ) : passionate
قید ( adverb ) : passionately
Someone who has strong emotions
پُر انگیزه
دارای ذوق و شوق،
ذوقمند و پر شوق
I realized I should develop this skill, you know, should take it seriously and keep up
the good work. And the more I learn about it, the more "passionate "I become
passionate ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: پرشور
تعریف: فرد دارای احساس یا اعتقاد شدید
Very enthusiastic or interested in sth.
Passionate about
مهربان
درمورد سیگار، قهار، مثلا فردی سیگاریه قهاری باشد
سرسخت ( نسبت به یک باور یا دین )
مشتاق
*Passionate about به چیزی بسیار مشتاق بودن
He is passionate about art.
*Passionate beliefs in باور سرسختانه. اعتقاد پرشور
He has passionate beliefs in justice.
*Passionate interest

Passionate about something :
به چیزی علاقه ی زیاد و شدید داشتن
چیزی را خیلی دوست داشتن
ذوق و شوق داشتن برای چیزی یا انجام کاری
با اطمینان

پر حرارت، پر شور و اشتیاق
Become passionate : تحریک شدن
جوگیر
دو آتشه
علاقه مند
دلسوز و احساساتی
آتشی مزاج ، سودایی
پر شور و حرارت
مانند: یک سخنرانی پرشور A passionate speech
افراطی
پرشور
بسیار مشتاق
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٤)

بپرس