pictorial

/pɪkˈtɔːriəl//pɪkˈtɔːrɪəl/

معنی: تصویری، تصویر نما، مجسم سازنده
معانی دیگر: فرتوری، مصور، عکسی، عکس دار، نگاره ای، دیسه دار، عکس مانند، واقع نما، فرتورسان، تصویر مانند، رجوع شود به: pictography

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: pertaining to, made of, or containing pictures.
مشابه: graphic, painted, photographed, pictured, sketched

- He has considerable pictorial skill but his drawings lack imagination.
[ترجمه گوگل] او مهارت تصویری قابل توجهی دارد اما نقاشی هایش فاقد تخیل است
[ترجمه ترگمان] او مهارت تصویری قابل توجهی دارد، اما طراحی های او فاقد قوه تخیل هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: illustrated by a picture or pictures.
مشابه: illuminated, illustrated

- The book presents a pictorial history of ancient Egypt.
[ترجمه گوگل] این کتاب تاریخ مصور مصر باستان را ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان] این کتاب تاریخ تصویری از مصر باستان را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: expressed as if by a picture; suggesting visual or artistic imagery.
مشابه: expressive, graphic, picturesque, visual, vivid
اسم ( noun )
مشتقات: pictorially (adv.), pictorialness (n.)
• : تعریف: a periodical containing illustrations as a main feature.
مشابه: magazine

جمله های نمونه

1. a pictorial calendar
تقویم مصور

2. a pictorial description
شرح از طریق تصویر،شرح مصور

3. the pictorial poetry of robert frost
اشعار تصویر مانند رابرت فراست

4. the room was covered with pictorial papers
کاغذ دیواری مصور اتاق را پوشانده بود.

5. The pretty girl on the cover of the pictorial is just a sales gimmick.
[ترجمه گوگل]دختر زیبا روی جلد تصویری فقط یک حقه فروش است
[ترجمه ترگمان]دختر زیبا روی جلد کتاب فقط یک حیله فروش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The had insisted on a full pictorial coverage of the event.
[ترجمه گوگل]اصرار بر پوشش تصویری کامل این رویداد داشت
[ترجمه ترگمان]او بر روی یک پوشش کامل تصویری از این رویداد پافشاری کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The exhibition is a pictorial history/record of the town in the 19th century.
[ترجمه گوگل]این نمایشگاه یک تاریخ / ثبت تصویری از شهر در قرن 19 است
[ترجمه ترگمان]این نمایشگاه یک تاریخ یا سابقه تصویری از این شهر در قرن نوزدهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Pictorial representations of women can carry all kinds of subtle hints and messages, can indeed convey a whole world-view of meaning.
[ترجمه گوگل]بازنمایی تصویری زنان می‌تواند حامل انواع نکات و پیام‌های ظریف باشد، در واقع می‌تواند یک جهان‌بینی کامل از معنا را منتقل کند
[ترجمه ترگمان]نمایش نموداری از زنان می تواند همه انواع اشارات و پیام های زیرکانه را در بر داشته باشد، در واقع می تواند یک دیدگاه کلی از معنا را منتقل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Graphs and pictorial representations Organise Systematically the collection and tabulation of simple data.
[ترجمه گوگل]نمودارها و نمایش های تصویری جمع آوری و جدول بندی داده های ساده را به طور سیستماتیک سازماندهی می کند
[ترجمه ترگمان]نمودارها و نمایش های تصویری سازماندهی مجموعه و tabulation داده های ساده را سازماندهی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The earliest written records were simply pictorial representations of natural objects, such as birds and animals.
[ترجمه گوگل]اولین سوابق مکتوب صرفاً بازنمایی تصویری از اشیاء طبیعی، مانند پرندگان و حیوانات بود
[ترجمه ترگمان]قدیمی ترین اسناد نوشتاری به سادگی نمایش های تصویری از اشیا طبیعی مانند پرندگان و حیوانات بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This is essential with prayer rugs and pictorial carpets, which lose much of their impact if viewed upside-down.
[ترجمه گوگل]این در مورد سجاده‌ها و فرش‌های مصور ضروری است که اگر وارونه به آن‌ها نگاه کنید، تأثیر خود را از دست می‌دهند
[ترجمه ترگمان]این امر با rugs و فرش های مصور ضروری است که تاثیر آن ها را اگر وارونه دیده شوند از دست می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It is, arguably, the finest pictorial representation of a seventeenth-century winding-sheet.
[ترجمه گوگل]مسلماً این بهترین نمایش تصویری از ورق سیم پیچ قرن هفدهمی است
[ترجمه ترگمان]مسلما، بهترین نمایش تصویری از ورق پر پیچ وخم قرن هفدهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Nevertheless, Ramsay's consummate sense of pictorial design remains as powerful as ever.
[ترجمه گوگل]با این وجود، حس کامل رامزی از طراحی تصویری مانند همیشه قدرتمند باقی می ماند
[ترجمه ترگمان]با این وجود، حس کامل رمزی از طراحی تصویری تا به حال قدرتمند باقی مانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They are pictorial, with good drapery and expressive features to the figures.
[ترجمه گوگل]آنها تصویری هستند، با پارچه های خوب و ویژگی های بیانی به چهره ها
[ترجمه ترگمان]آن ها تصویری هستند، با لباس خوب و ویژگی های expressive برای این ارقام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تصویری (صفت)
figurative, video, pictorial, projective

تصویر نما (صفت)
pictorial

مجسم سازنده (صفت)
pictorial

تخصصی

[سینما] تصویری
[ریاضیات] تصویری، مصور

انگلیسی به انگلیسی

• magazine or newspaper that contains photographs
expressed in pictures, drawn, illustrated; photographed, produced by a photographic process
pictorial means relating to or using pictures.

پیشنهاد کاربران

pictorial ( مهندسی نقشه‏برداری )
واژه مصوب: نگاره‏ای
تعریف: مربوط به نگاره

بپرس