overwrought

/ˌoʊvərˈrɔːt//ˌəʊvəˈrɔːt/

معنی: عصبی، کاربرده، تهیه شده از روی مهارت
معانی دیگر: (قدیمی) خسته، کوفته، وامانده، هیجان زده، دارای رو کاری آذین شده، پر کار

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: disturbed by excessive worry or agitation.
مترادف: agitated, frantic, frenzied
مشابه: excited, flustered, high-strung, hysterical, nervous, perturbed, ruffled

- Hearing about the accident had made him overwrought, and his friend urged him to calm down and go to bed.
[ترجمه گوگل] شنیدن این حادثه او را بیش از حد اذیت کرده بود و دوستش از او خواست آرام شود و به رختخواب برود
[ترجمه ترگمان] از شنیدن این حادثه او را خسته کرده بود و دوستش او را ترغیب می کرد که آرام بگیرد و بخوابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: excessively decorated.
مترادف: baroque, busy, flamboyant, fussy, gaudy, ornate, rococo
مشابه: chichi, elaborate, fancy, flashy, florid, luxuriant, showy
( verb )
• : تعریف: a past tense and past participle of overwork.

جمله های نمونه

1. She was so tired and overwrought that she burst into tears.
[ترجمه گوگل]او آنقدر خسته و غمگین بود که اشک ریخت
[ترجمه ترگمان]چنان خسته و فرسوده شده بود که اشکش سرازیر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She was in a very overwrought state after the accident.
[ترجمه گوگل]او پس از تصادف در وضعیت بسیار بدی قرار داشت
[ترجمه ترگمان]بعد از تصادف خیلی خسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She didn't mean to offend you; she was overwrought.
[ترجمه گوگل]او قصد توهین به شما را نداشت او بیش از حد کار کرده بود
[ترجمه ترگمان]نمی خواست تو را ناراحت کند؛ خیلی خسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Clara was tired and overwrought after all the problems of the last few days.
[ترجمه گوگل]کلارا پس از تمام مشکلات چند روز گذشته خسته و کلافه شده بود
[ترجمه ترگمان]کلارا از تمام مشکلات روزه ای گذشته خسته و فرسوده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was in an overwrought state/condition for weeks after the accident.
[ترجمه گوگل]او هفته‌ها پس از حادثه در وضعیت/وضعیت بیش از حد سنگین بود
[ترجمه ترگمان]او برای هفته ها بعد از حادثه دچار حالت خستگی شدید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. One overwrought member had to be restrained by friends.
[ترجمه گوگل]یکی از اعضای سرکوب شده باید توسط دوستان مهار می شد
[ترجمه ترگمان]یکی از اعضای overwrought مجبور شد دوستان را مهار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Constantly overwrought, sometimes embarrassing in her alcohol and pharmaceutical-induced sorrows, Leo could have been a typical Almodovar comic heroine.
[ترجمه گوگل]لئو که دائماً بیش از حد تحت تأثیر الکل و غم های دارویی شرم آور بود، می توانست یک قهرمان معمولی کمیک آلمودوار باشد
[ترجمه ترگمان]مدام از این کار خسته می شد، گاهی در مصرف الکل و درده ای دارویی او را شرمسار می کرد، لیو می توانست یک Almodovar comic typical باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The child is usually too emotionally overwrought to listen to reason.
[ترجمه گوگل]کودک معمولاً از نظر عاطفی بیش از حد تحت فشار است که نمی تواند به استدلال گوش دهد
[ترجمه ترگمان]کودک معمولا بیش از حد از نظر عاطفی از شنیدن دلیل خسته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He thought she was overwrought and the best way of dealing with that was a good night's sleep.
[ترجمه گوگل]او فکر می کرد که او بیش از حد خسته است و بهترین راه برای مقابله با آن یک خواب خوب شبانه بود
[ترجمه ترگمان]او فکر می کرد که او از کار افتاده و بهترین راه معامله با آن شب خواب خوبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But our existence, while prosperous, is overwrought and banal.
[ترجمه گوگل]اما وجود ما، در عین رونق، بیش از حد و پیش پا افتاده است
[ترجمه ترگمان]اما وجود ما، در حالی که کامیاب است، پر است و مبتذل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Coleridge in such cajoling and overwrought spirits was not to be thwarted, and Poole sensibly gave up all further resistance.
[ترجمه گوگل]کولریج در چنین روحیه‌های متکبرانه و فریبنده‌ای نباید خنثی می‌شد، و پول به طرز معقولی از مقاومت بیشتر دست کشید
[ترجمه ترگمان]کولریج هم با آن روحیه گستاخ و فرسوده نمی توانست آن را خنثی کند، و پول به طور محسوس مقاومت بیشتری را تسلیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Cecile was emotionally overwrought.
[ترجمه گوگل]سیسیل از نظر عاطفی بیش از حد تحت فشار بود
[ترجمه ترگمان]سس یل از نظر عاطفی خسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Scarlett found that it relieved her overwrought nerves.
[ترجمه گوگل]اسکارلت دریافت که اعصاب بیش از حد او را تسکین می دهد
[ترجمه ترگمان]اسکارلت متوجه شد که این کار اعصاب فرسوده او را تسکین می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He's written'she's suspicious of overwrought sentiments or overblown claims content with common sense. "
[ترجمه گوگل]او نوشته است که او مشکوک به احساسات بیش از حد یا ادعاهای بیش از حد با عقل سلیم است "
[ترجمه ترگمان]او نوشته است که او نسبت به احساسات فرسوده و یا اغراق رفته ای که از عقل سلیم بر می آید مشکوک است \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Although people were overwrought, they could not help noticing these beauties of nature.
[ترجمه گوگل]اگرچه مردم بیش از حد تحت فشار بودند، اما نمی توانستند این زیبایی های طبیعت را متوجه شوند
[ترجمه ترگمان]اگر چه مردم از پا افتاده بودند، اما نمی توانستند از دیدن این زیبایی طبیعت خودداری کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عصبی (صفت)
nervous, neurotic, neural, overwrought

کاربرده (صفت)
overwrought

تهیه شده از روی مهارت (صفت)
overwrought

انگلیسی به انگلیسی

• excessively elaborate; overworked, exhausted; having frayed nerves; excited
someone who is overwrought is upset and uncontrolled in their behaviour.

پیشنهاد کاربران

برای این لغت که صفت هست، دو معنی در دیکشنری زیر وجود دارد:
New Oxford American Dictionary ⬇️
1. ( of a piece of writing or a work of art ) too elaborate or complicated in design or construction.
...
[مشاهده متن کامل]

( در مورد یک کار هنری یا نوشته ای ) که در طرح و ساخت و یا نوشتن آن، خیلی استادانه، دقیق، پیچیده و با جزئیات به آن پرداخته شده است؛ سبک مغلق
Example 1: 👇
A pseudo - Gothic church far too overwrought for such a small town.
یک کلیسای شبه گوتیک برای چنین شهر کوچکی بیش از حد استادانه ساخته شده است.
Example 2: 👇
He writes pretentious, overwrought poetry.
شعرهای او به نوعی متظاهرانه ( گزافه گویانه ) و دارای سبکی مغلق است.
2. in a state of nervous excitement or anxiety.
در حالت هیجان عصبی یا اضطراب؛بیش از حد تحت فشار بودن
Example 1:👇
She was too overwrought to listen to reason.
او بیش از حد عصبی بود که نسبت به دلیل و منطق گوش شنوا داشته باشد.
Example 2: 👇
LUCIA ( Hesitantly ) : Monsieur Poirot, last night I made a request to you. I asked you to stay in here. I — I — begged you to do so. This morning, I see that I made a mistake.
POIROT: Are you sure, Madam?
LUCIA: Quite sure. I was nervous, overwrought. I am grateful to you for what I asked, but it’s better that you should go.
* Black Coffee - a play byAgatha Christie
لوسیا ( با تردید ) : مسیو پوآرو، دیشب از شما درخواستی کردم. از شما خواستم اینجا بمانید. من - من - از شما خواهش کردم که این کار را انجام بدهید. امروز صبح دیدم اشتباه کردم.
پوآرو: مطمئنید خانم؟
لوسیا: کاملا مطمئن. عصبی بودم، بیش از حد تحت فشار بودم. من از شما بابت عمل به درخواستم سپاسگزارم، اما بهتر است شما بروید.
* گفتگوی انتخابی: از #قهوه ی تلخ، # اثر آگاتا کریستی

overwrought
به معنی بسیار نگران و کلافه هم هست
کسی که دچار اضطراب شده باشه و کوفتگی و خستگی و با هم داشته باشه
کلافه شده باشه
1. آشفته
2. در یک نوشته یا اثر هنری: بیش از حد توضیح داده شده
عصبی و آشفته

بپرس