overweening

/ˌoʊvəˈwiːnɪŋ//ˌəʊvəˈwiːnɪŋ/

معنی: خود رای، مغرور، خود سر، بسیار مغرور
معانی دیگر: غره

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: overweeningly (adv.)
(1) تعریف: particularly forward, vain, and self-promoting.
متضاد: unassuming

- These Hollywood parties tend to be attended by a lot of overweening narcissists.
[ترجمه گوگل] در این مهمانی های هالیوودی افراد خودشیفته بیش از حد در آن شرکت می کنند
[ترجمه ترگمان] این احزاب هالیوودی قصد دارند در این مراسم شرکت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: excessively intense; immoderate.

- Her overweening curiosity caused her to go too far at times.
[ترجمه گوگل] کنجکاوی بیش از حد او باعث می شد که او در برخی مواقع بیش از حد پیش برود
[ترجمه ترگمان] کنجکاوی شدید او باعث شد که بیش از حد پیش برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. She is driven by overweening ambition.
[ترجمه گوگل]او توسط جاه طلبی بیش از حد هدایت می شود
[ترجمه ترگمان]او با جاه طلبی مغرور و مغرور رانندگی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. "Your modesty is a cover for your overweening conceit," she said.
[ترجمه گوگل]او گفت: "حیا شما پوششی است برای غرور بیش از حد شما "
[ترجمه ترگمان]او گفت: \" تواضع شما پوششی برای غرور overweening است \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Gutfreund openly criticized what he considered the overweening greed of the younger generation.
[ترجمه گوگل]گاتفروند آشکارا از آنچه او طمع بیش از حد نسل جوان می دانست انتقاد کرد
[ترجمه ترگمان]Gutfreund آشکارا آنچه را که او حرص و آز نسل جوان می داند مورد انتقاد قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Once again Congress had struck back against an overweening executive branch.
[ترجمه گوگل]کنگره یک بار دیگر به یک قوه اجرایی بیش از حد پاسخ داد
[ترجمه ترگمان]بار دیگر کنگره به یک شعبه اجرایی overweening ضربه زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was overweening and displayed his slight skill before an expert on a public occasion.
[ترجمه گوگل]او در یک مناسبت عمومی در برابر یک متخصص مهارت جزئی خود را نشان داد
[ترجمه ترگمان]او مغرور بود و مهارت خود را در برابر یک متخصص در یک موقعیت عمومی نشان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. An overweening public sector has stifled growth in jobs in service industries.
[ترجمه گوگل]بخش دولتی بیش از حد رشد مشاغل در صنایع خدماتی را متوقف کرده است
[ترجمه ترگمان]یک بخش دولتی مغرور رشد شغل در صنایع خدماتی را خفه کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Overweening intellectuals stick up their tails which are longer than that of the Monkey Sun Wu - kung.
[ترجمه گوگل]روشنفکران بی‌نظیر دم‌هایشان را بلندتر از میمون سان وو کونگ می‌کنند
[ترجمه ترگمان]روشنفکران overweening دم خود را که بلندتر از that سان خوان - کانگ هستند را در خود نگه می دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. After 90: heaven and on earth, overweening!
[ترجمه گوگل]بعد از 90: بهشت ​​و روی زمین، بیش از حد!
[ترجمه ترگمان]بعد از ۹۰: آسمان و زمین، مغرور است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The overweening enemy will soon learn this to his cost.
[ترجمه گوگل]دشمن غالب به زودی این را به قیمت خود خواهد آموخت
[ترجمه ترگمان]دشمن مغرور به زودی این مساله را با هزینه خود یاد خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. At base there is an enormous arrogance and an overweening ambition.
[ترجمه گوگل]در پایگاه، یک غرور عظیم و یک جاه طلبی بیش از حد وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در واقع یک تکبر و جاه طلبی مغرور وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The country's authoritarianism and uniformity owe much to the state's overweening power.
[ترجمه گوگل]اقتدارگرایی و یکنواختی کشور مدیون قدرت بیش از حد دولت است
[ترجمه ترگمان]استبداد و یکپارچگی کشور به قدرت overweening دولت مدیون است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. MILWAUKEE: Is this the season in which Andrew Bogut's game justifies his overweening self - confidence?
[ترجمه گوگل]میلواکی: آیا این فصلی است که بازی اندرو بوگات اعتماد به نفس بیش از حد او را توجیه می کند؟
[ترجمه ترگمان]آیا این فصل بازی که اندرو Bogut با آن خود را توجیه می کند اعتماد به نفس خود را توجیه می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Throughout her life she has hidden her insecurities behind a facade of, at times, overweening self - confidence.
[ترجمه گوگل]او در طول زندگی‌اش ناامنی‌های خود را در پشت چهره‌ای از اعتماد به نفس، گاهی اوقات، پنهان کرده است
[ترجمه ترگمان]او در طول زندگی خود insecurities خود را پشت سر یک نما، در زمان، با اعتماد به نفس پنهان کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Others may fall around us like leaves, or be mowed down by the scythe of Time like grass: these are but metaphors to the unreflecting, buoyant ears and overweening presumption of youth.
[ترجمه گوگل]دیگران ممکن است مانند برگ در اطراف ما بیفتند یا داس زمان مانند علف آنها را کنده کند: اینها فقط استعاره هایی از گوش های بی انعکاس و شناور و تصور بیش از حد جوانی هستند
[ترجمه ترگمان]ممکن است دیگران مانند برگ در اطراف ما به زمین بیفتند، یا با داس زمانی مانند علف درو کنند: اینها به معنی استعاره، گوش های زودگذر و presumption آمیز جوانان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خود رای (صفت)
absolute, opinionated, overconfident, wayward, presumptuous, headstrong, obstinate, arrogant, assuming, presuming, willful, froward, peremptory, overweening, self-assertive, self-opinionated, self-assured, self-confident

مغرور (صفت)
presumptuous, swollen, arrogant, proud, haughty, swanky, snobbish, imperious, prideful, overbearing, assumptive, assured, bigheaded, swank, swelling, sniffy, high-hat, high-minded, hoity-toity, overweening, snippy, snotty, stuck-up, swashing, swollen-headed, toffee-nosed, uppish

خود سر (صفت)
resistant, opinionated, overconfident, wayward, presumptuous, headstrong, intractable, assuming, presuming, willful, intrepid, fearless, froward, untoward, overweening, self-assertive, self-opinionated, self-assured, self-confident

بسیار مغرور (صفت)
overweening

انگلیسی به انگلیسی

• arrogant; conceited; self-confident
overweening pride, arrogance, and so on is very great pride, arrogance, and so on; a formal word, used showing disapproval.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Excessively arrogant or self - confident 😤
🔍 مترادف: Arrogant
✅ مثال: His overweening attitude alienated many of his colleagues.
اعتماد به نفس زیاد. خودخواه
overweening ambition
بی حد و حصر

بپرس