overvalue

/ˌoʊvəˈvæljuː//ˌəʊvəˈvæljuː/

بیش از حد ارزش قائل شدن، فزون ارج کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: overvalues, overvaluing, overvalued
مشتقات: overvaluation (n.)
• : تعریف: to overestimate the price, importance, or worth of (something or someone).
متضاد: undervalue

جمله های نمونه

1. Too many people overvalue what they are not and undervalue what they are.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم برای آنچه که نیستند بیش از حد ارزش قائل می شوند و آنچه را که هستند دست کم می گیرند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم آنچه را که هستند درک نمی کنند و درک می کنند که آن ها چه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Many, perhaps all, Internet stocks are hugely overvalued.
[ترجمه گوگل]بسیاری از، شاید همه، سهام اینترنت به شدت بیش از حد ارزش گذاری شده اند
[ترجمه ترگمان]بسیاری، شاید همه، سهام اینترنتی بسیار پیچیده هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The company is overvalued on the stock market.
[ترجمه گوگل]این شرکت در بازار سهام بیش از حد ارزش گذاری شده است
[ترجمه ترگمان]شرکت در بازار سهام overvalued است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. You overvalued the high tech of that product.
[ترجمه گوگل]شما فناوری بالای آن محصول را بیش از حد ارزش گذاری کردید
[ترجمه ترگمان]شما از تکنولوژی برتر این محصول استفاده می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He should be careful not to overvalue himself.
[ترجمه گوگل]او باید مراقب باشد که خود را زیاده روی نکند
[ترجمه ترگمان]باید مراقب باشد که خودش را لو ندهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. These thinking qualities are retained long after the catalogue of facts, so long over-valued by some teachers, has been forgotten.
[ترجمه گوگل]این ویژگی‌های فکری مدت‌ها پس از فراموش شدن فهرست حقایق، که مدت‌ها توسط برخی معلمان بیش از حد بها داده شده بود، حفظ می‌شوند
[ترجمه ترگمان]این ویژگی های تفکر مدت ها پس از این که فهرست حقایق، که مدت ها به ارزش برخی از معلمان ارزشمند بود، حفظ شده اند، به فراموشی سپرده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Or that stock prices have been vastly overvalued.
[ترجمه گوگل]یا اینکه قیمت سهام به شدت بیش از حد ارزش گذاری شده است
[ترجمه ترگمان]یا اینکه قیمت سهام به شدت افزایش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The sharp decline was blamed on fears over the falling yen and over-valued stock prices on the Tokyo stock exchange.
[ترجمه گوگل]علت این کاهش شدید ترس از کاهش ین و ارزش بیش از حد قیمت سهام در بورس توکیو است
[ترجمه ترگمان]کاهش شدید نگرانی ها نسبت به کاهش ین ین و قیمت سهام به ارزش افزوده در بورس سهام توکیو را مورد سرزنش قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Analysts grossly overvalued the company's inventories.
[ترجمه گوگل]تحلیلگران به شدت موجودی های شرکت را بیش از حد ارزش گذاری کردند
[ترجمه ترگمان]تحلیلگران به شدت موجودی شرکت را زیر سوال می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Overvalued currencies kept the price of imported goods low, crowding out locally produced goods.
[ترجمه گوگل]ارزش بیش از حد ارزها قیمت کالاهای وارداتی را پایین نگه داشت و کالاهای تولید داخلی را از بین برد
[ترجمه ترگمان]ارزه ای خارجی قیمت کالاهای وارداتی را پایین نگه داشته و کالاهای تولید شده محلی را پر کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. For it so happens that the developed societies over-value certain kinds of mental operations, like logic.
[ترجمه گوگل]زیرا این اتفاق می افتد که جوامع توسعه یافته برای انواع خاصی از عملیات ذهنی، مانند منطق، بیش از حد ارزش قائل می شوند
[ترجمه ترگمان]چرا که جوامع توسعه یافته دارای انواع خاصی از عملیات های ذهنی مانند منطق هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. As 1996 begins, monetary environment favorable but stocks overvalued on fundamentals.
[ترجمه گوگل]با شروع سال 1996، فضای پولی مساعد بود، اما سهام بر اساس عوامل بنیادی بیش از حد ارزش گذاری شد
[ترجمه ترگمان]همانطور که ۱۹۹۶ شروع می شود، محیط پولی مطلوب است اما سهام به اصول اولیه بستگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Past policies favouring over-valued currencies have proved unsustainable.
[ترجمه گوگل]سیاست‌های گذشته که به نفع ارزهای بیش از حد ارزش‌گذاری شده بودند، ناپایدار بودند
[ترجمه ترگمان]سیاست های گذشته به طرفداری از ارز با ارزش بیش از حد ثابت شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Intelligence can be overvalued.
[ترجمه گوگل]هوش را می توان بیش از حد ارزش گذاری کرد
[ترجمه ترگمان]هوشمندی را می توان نادیده گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. People in these societies tend to overvalue their own skills and overestimate their own importance to any group effort.
[ترجمه گوگل]افراد در این جوامع تمایل دارند مهارت های خود را بیش از حد ارزیابی کنند و اهمیت خود را برای هر تلاش گروهی بیش از حد ارزیابی کنند
[ترجمه ترگمان]افراد در این جوامع تمایل دارند مهارت های خود را از بین ببرند و اهمیت خود را به هر تلاشی گروهی دست بالا بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• overestimate value; fix a price that is not proportional to the value; value too much
if you overvalue someone or something, you think that they are much more important or valuable than they really are.

پیشنهاد کاربران

بیش از حد بها دادن
verb
[ obj]
1 : to place too high a value on ( something )
Is property in this part of town overvalued? [=priced too high]
2 : to give too much importance to ( something )
He overvalues the opinions of his friends.
Overvaluation : ارزش گذاری بیش از حد
( کسی یا چیزی را ) را زیادی دست بالا گرفتن، بیش از قیمت و ارزش واقعی آن، ارزش گذاری کردن

بپرس