overuse

/ˌoʊvəˈjuːz//ˌəʊvəˈjuːz/

معنی: استعمال مفرط
معانی دیگر: مصرف یا کاربرد بیش از حد

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: overuses, overusing, overused
• : تعریف: to use too often or too much.
متضاد: underuse
اسم ( noun )
• : تعریف: too much use.
متضاد: underuse

- the overuse of certain farmlands
[ترجمه گوگل] استفاده بیش از حد از زمین های کشاورزی خاص
[ترجمه ترگمان] استفاده بیش از حد زیادی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. due to the overuse of soap
به علت کاربرد بیش از حد صابون

2. hallucination caused by the overuse of narcotics
توهمات ناشی از استعمال زیاد مواد مخدر

3. I tend to overuse certain favourite expressions.
[ترجمه گوگل]من تمایل به استفاده بیش از حد از عبارات مورد علاقه دارم
[ترجمه ترگمان]من تمایل به استفاده بیش از حد از عبارات مورد علاقه دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Don't overuse heated appliances on you hair.
[ترجمه گوگل]از وسایل گرمایشی روی موهایتان زیاد استفاده نکنید
[ترجمه ترگمان] بیش از حد از اینا استفاده نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Some guitar players tend to overuse the wah - wah pedal.
[ترجمه گوگل]برخی از نوازندگان گیتار تمایل به استفاده بیش از حد از پدال wah - wah دارند
[ترجمه ترگمان]برخی از بازیکنان گیتار تمایل دارند که استفاده بیش از حد را روی پدال گاز به کار ببرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Don't overuse a causal connective like 'because'.
[ترجمه گوگل]از یک رابط علّی مانند «چون» بیش از حد استفاده نکنید
[ترجمه ترگمان]بیش از حد از یه رابط دیگه استفاده نکن، چون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The overuse of X-rays may be causing 250 deaths each year.
[ترجمه گوگل]استفاده بیش از حد از اشعه ایکس ممکن است باعث مرگ 250 نفر در سال شود
[ترجمه ترگمان]استفاده بیش از حد از اشعه های ایکس ممکن است باعث مرگ ۲۵۰ نفر در هر سال شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Students tend to overuse certain words.
[ترجمه گوگل]دانش آموزان تمایل دارند از کلمات خاصی استفاده بیش از حد کنند
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان تمایل به استفاده بیش از حد از کلمات دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Love is a word cheapened by overuse.
[ترجمه گوگل]عشق کلمه ای است که با استفاده بیش از حد ارزان شده است
[ترجمه ترگمان]عشق کلمه استفاده بیش از حد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Overuse has made such declarations meaningless.
[ترجمه گوگل]استفاده بیش از حد چنین اظهاراتی را بی معنی کرده است
[ترجمه ترگمان]استفاده بیش از حد این اظهارات را بی معنی کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There have also been reports of psychosis following overuse.
[ترجمه گوگل]همچنین گزارش هایی از روان پریشی به دنبال مصرف بیش از حد گزارش شده است
[ترجمه ترگمان]گزارشاتی از جنون ناشی از استفاده بیش از حد وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Ed tends to overuse management jargon.
[ترجمه گوگل]اد تمایل دارد از اصطلاحات تخصصی مدیریتی بیش از حد استفاده کند
[ترجمه ترگمان]اد به استفاده بیش از حد از اصطلاحات مدیریت استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They also can lead to overuse injuries of small muscles in the hand and wrist.
[ترجمه گوگل]آنها همچنین می توانند منجر به آسیب دیدگی بیش از حد عضلات کوچک در دست و مچ شوند
[ترجمه ترگمان]هم چنین آن ها می توانند منجر به استفاده بیش از حد از ماهیچه های کوچک در دست و مچ شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Many kindergarten and first-grade classrooms probably overuse memorized texts.
[ترجمه گوگل]بسیاری از کلاس های مهدکودک و کلاس اول احتمالاً از متون حفظ شده بیش از حد استفاده می کنند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از کودکستان و کلاس اول احتمالا بیش از حد متون را به خاطر دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

استعمال مفرط (اسم)
overuse

تخصصی

[آب و خاک] بهره برداری بی رویه

انگلیسی به انگلیسی

• excessive use
use excessively

پیشنهاد کاربران

استفاده مفرط یا تفریط
۱. بیش از حد استعمال کردن. بیش از اندازه به کار بردن ۲. مصرف بیش از اندازه
مثال:
Which words or phrases do you most overuse?
شما غالبا کدام لغت یا عبارت را بیش از اندازه بکار می برید؟
استفاده بی رویه
زیاده روی کردن
( also over - use )
to use something too often or too much
بیش مصرفی، استفاده مکرر و زیاد
I tend to overuse certain favourite expressions
An over - used tendon can become swollen and painful
Some medications are overused
Opposite
underuse
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/overuse
to use over you need
مصرف بی اندازه
استعمال بیش از حد
استفاده ی بیش از حد
مصرف بیش از حد
To use too much or too often
اگه دوست داشتید لایک کنید 🌌💎
بیش از حد استفاده کردن
رایج
مصرف زیاد
بیش کاری ( در ورزش )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس