صفت ( adjective )
• : تعریف: openly apparent; not concealed. (Cf. covert.)
• مترادف: brazen, clear, evident, manifest, noticeable, obvious, palpable, unconcealed, unmistakable
• متضاد: clandestine, covert, stealthy, surreptitious, ulterior, undercover, veiled
• مشابه: apparent, bare, conspicuous, exposed, patent, perceptible, plain, prominent, undisguised, visible
• مترادف: brazen, clear, evident, manifest, noticeable, obvious, palpable, unconcealed, unmistakable
• متضاد: clandestine, covert, stealthy, surreptitious, ulterior, undercover, veiled
• مشابه: apparent, bare, conspicuous, exposed, patent, perceptible, plain, prominent, undisguised, visible
- Overt discrimination was the norm in southern states at that time; discrimination in the north was more subtle.
[ترجمه قباد] وقتی در ایالات جنوبی، تبعیض آشکارا در جریان بود، در ایالات شمالی به صورت نامحسوسی وجود داشت|
[ترجمه گوگل] در آن زمان تبعیض آشکار در ایالت های جنوبی عادی بود تبعیض در شمال ظریف تر بود[ترجمه ترگمان] تبعیض Overt در ایالات جنوبی در آن زمان هنجار بود؛ تبعیض در شمال دقیق تر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Sanctions have not been imposed despite the nation's overt aggression toward its neighbor.
[ترجمه گوگل] با وجود تجاوز آشکار ملت به همسایه خود، تحریم ها اعمال نشده است
[ترجمه ترگمان] تحریم ها علی رغم تجاوز آشکار ملت به همسایه اش محکوم نشده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] تحریم ها علی رغم تجاوز آشکار ملت به همسایه اش محکوم نشده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید