overstuff

/ˈovərˌstəf//ˈovərˌstəf/

معنی: با اشیا زیاد انباشتن، بیش از حد لزوم انباشتن
معانی دیگر: بیش از حد در چیزی چپاندن، فزون آکندن، خیلی پر یا فشرده کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: overstuffs, overstuffing, overstuffed
(1) تعریف: to fill or pack (something) too full.
مشابه: clog

(2) تعریف: to pad (furniture) thickly with upholstery.

مترادف ها

با اشیا زیاد انباشتن (فعل)
overstuff

بیش از حد لزوم انباشتن (فعل)
overstuff

انگلیسی به انگلیسی

• stuff too much, satiate, overfill

پیشنهاد کاربران

بپرس