oversleep

/ˌoʊvəˈsliːp//ˌəʊvəˈsliːp/

معنی: خواب ماندن، دیر از خواب بلند شدن، بیش از حد معمول خوابیدن
معانی دیگر: بیش از ساعت یا حد معین خوابیدن، دیرتر از موعد بیدار شدن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: oversleeps, oversleeping, overslept
• : تعریف: to sleep beyond the intended or habitual time of waking.
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to sleep through (a time or scheduled event).

- He overslept breakfast.
[ترجمه امیرمحمد] او صبحانه شو خواب موند
|
[ترجمه گوگل] صبحانه را زیاد می خوابید
[ترجمه ترگمان] اون صبحونه زیادی خورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Sorry I'm late - I overslept.
[ترجمه حسنا] ببخشید دیر اومدم خواب موندم
|
[ترجمه گوگل]ببخشید دیر اومدم - زیاد خوابیدم
[ترجمه ترگمان] ببخشید که دیر کردم خواب موندم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She always oversleeps the time she generally gets up on Saturdays.
[ترجمه گوگل]او همیشه زمانی که معمولاً شنبه ها بیدار می شود بیش از حد می خوابد
[ترجمه ترگمان]او همیشه روزه ای شنبه را همیشه از خواب بیدار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I shall probably oversleep as I am not used to getting up so early.
[ترجمه farshad] من احتمالا خواب میمونم. چون عادت ندارم که اینقدر زود بیدار بشم
|
[ترجمه گوگل]من احتمالاً زیاد بخوابم چون عادت ندارم اینقدر زود بیدار شوم
[ترجمه ترگمان]به احتمال زیاد زود از خواب بیدار می شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I missed the train this morning because I overslept again.
[ترجمه گوگل]امروز صبح قطار را از دست دادم چون دوباره خوابیدم
[ترجمه ترگمان]امروز صبح قطار رو از دست دادم چون خیلی خوابیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The inference I've drawn from his lateness is he overslept.
[ترجمه گوگل]استنباط من از تأخیر او این است که او بیش از حد خوابیده است
[ترجمه ترگمان]استنباط من از این تاخیر خیلی راحت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It really wasn't Chris's day - he overslept and then his car broke down.
[ترجمه گوگل]واقعاً روز کریس نبود - او بیش از حد خوابید و بعد ماشینش خراب شد
[ترجمه ترگمان]زیاد طول نکشید - او خوابش برد و بعد اتومبیلش خراب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I overslept and missed the bus.
[ترجمه Holmes] من خواب موندم و اتوبوس رو از دست دادم
|
[ترجمه گوگل]خوابیدم و اتوبوس را از دست دادم
[ترجمه ترگمان] خیلی خوابیدم و اتوبوس رو از دست دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I'm afraid I overslept and missed my usual bus.
[ترجمه Holmes] من میترسم که خواب بمونم و اتوبوس همیشگی ام را از دست بدهم
|
[ترجمه گوگل]می ترسم زیاد خوابیده باشم و اتوبوس همیشگی ام را از دست داده باشم
[ترجمه ترگمان]می ترسم که خواب بمانم و اتوبوس my را از دست بدهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I forgot to set my alarm and I overslept.
[ترجمه گوگل]فراموش کردم زنگ ساعتم را تنظیم کنم و بیش از حد خوابیدم
[ترجمه ترگمان]یادم رفت زنگ بزنم و خواب موندم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. 'Who overslept this morning?' She quipped.
[ترجمه گوگل]چه کسی امروز صبح بیش از حد خوابیده است؟ او شوخی کرد
[ترجمه ترگمان]امروز صبح خیلی خوابیدی؟ اون \"quipped\" - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I overslept and missed the train.
[ترجمه گوگل]زیاد خوابیدم و قطار را از دست دادم
[ترجمه ترگمان]خیلی خوابیدم و قطار رو از دست دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I overslept and had to go to class on an empty stomach.
[ترجمه گوگل]من بیش از حد خوابیدم و مجبور شدم با شکم خالی به کلاس بروم
[ترجمه ترگمان]خیلی خوابیدم و مجبور شدم با شکم خالی به کلاس برم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Yet he ended his days at daily mass, even serving for the priest when the altar boy of the day overslept.
[ترجمه گوگل]با این حال، او روزهای خود را در مراسم عشای ربانی روزانه به پایان می‌رساند، حتی زمانی که پسر قربانگاه آن روز به خواب می‌رفت، برای کشیش خدمت می‌کرد
[ترجمه ترگمان]با این همه روز خود را در مراسم قداس به پایان رساند، حتی هنگامی که پسر کشیش روز به خواب رفت، حتی برای کشیش هم خدمت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Why are you so late? Did you oversleep again?
[ترجمه گوگل]چرا اینقدر دیر اومدی؟ بازم زیاد خوابیدی؟
[ترجمه ترگمان]چرا دیر کردی؟ دوباره oversleep کردی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خواب ماندن (فعل)
oversleep

دیر از خواب بلند شدن (فعل)
oversleep

بیش از حد معمول خوابیدن (فعل)
oversleep

انگلیسی به انگلیسی

• sleep too much, sleep too late
if you oversleep, you sleep longer than you intended to.

پیشنهاد کاربران

دو معنی داره که با هم متفاوت هستند
1 - خواب ماندن ( مثلا قرار بوده ساعت 7 بیدار شی اما ساعت 8 بیدار شدی و به برنامه هات نرسیدی , مترو یا اتوبوس رو از دست دادی , مدرسه یا سر کار به موقع نتونستی بری و . . . اینجا منظور در وقت مورد نظر بیدار نشدن هست نه زیادی خوابیدن )
...
[مشاهده متن کامل]

2 - بیش از حد معمول خوابیدن ( مثلا خواب کافی و عادی برای اکثر افراد 7 تا 8 ساعت در شبانه روز هست اما تو 12 ساعت خوابیدی! )

sleep longer than you should or want
خواب ماندن. دیر از خواب بلند شدن، بیش از حد معمول خوابیدن
مثال:
Have you ever overslept and missed something important?
آیا تابحال خواب مانده اید و یک چیز مهمی را از دست داده باشید؟
من احتمالاً خواب بمانم، چون عادت ندارم خیلی زود بیدار شوم.
خواب ماندن
خواب موندن - دیرتر بیدار شدن