1. a valley overshadowed by high mountains
دره ای که کوه های بلند بر آن سایه افکنده است
2. a problem that overshadowed all others
مسئله ای که سایر مسائل را تحت الشعاع قرار داد
3. the probability of another cholera epidemic overshadowed our lives
احتمال شیوع مجدد و با زندگی ما را تیره کرد.