oversell

/ˈovərˌsel//ˈovərˌsel/

بیش از عرضه یا تولید فروش کردن، فزون فروشی کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: oversells, overselling, oversold
(1) تعریف: to sell more of (something) than can be supplied.

(2) تعریف: to try too hard to sell or promote (something), often defeating one's purpose.

- The eager sales clerk oversells every product.
[ترجمه گوگل] کارمند فروش مشتاق، هر محصولی را بیش از حد می فروشد
[ترجمه ترگمان] کارمند فروش مشتاق هر محصولی را زیر پا می گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He oversold the old house so much that they went to a different realtor.
[ترجمه گوگل] او خانه قدیمی را آنقدر زیاد فروخت که به مسکن دیگری رفتند
[ترجمه ترگمان] از خانه قدیمی تعریف کرد که به یک بنگاه معاملات ملکی دیگر می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to sell in an aggressive manner or with exaggerated claims.

جمله های نمونه

1. Tourism on the island is oversold.
[ترجمه گوگل]گردشگری در این جزیره بیش از حد فروخته می شود
[ترجمه ترگمان]گردشگری در جزیره oversold است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The seats on the plane were oversold.
[ترجمه گوگل]صندلی های هواپیما بیش از حد فروخته شد
[ترجمه ترگمان] صندلی ها روی هواپیما ازش تعریف کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The couple idea is certainly oversold. There's so much pressure to become a couple that people feel failure if they don't conform.
[ترجمه گوگل]ایده زوج مطمئناً بیش از حد فروخته شده است برای زوج شدن آنقدر فشار وجود دارد که افراد در صورت عدم تطابق احساس شکست می کنند
[ترجمه ترگمان]این زوج به طور حتم oversold هستند فشار زیادی وجود دارد که به زوج تبدیل می شود که در صورت عدم مطابقت با آن ها احساس شکست می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He has a tendency to oversell himself.
[ترجمه گوگل]او تمایل دارد که خود را بیش از حد بفروشد
[ترجمه ترگمان]او تمایل دارد خود را فریب دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He oversold the part I played in the new film.
[ترجمه گوگل]او نقشی را که در فیلم جدید بازی کردم بیش از حد فروخت
[ترجمه ترگمان]او قسمتی که من در فیلم جدید بازی کردم را به نمایش گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The test was oversold as an insurance against developing cervical and uterine cancer when it was no such thing.
[ترجمه گوگل]این آزمایش به عنوان بیمه ای در برابر ابتلا به سرطان دهانه رحم و رحم بیش از حد فروخته شد، در حالی که چنین چیزی وجود نداشت
[ترجمه ترگمان]این آزمایش به عنوان یک بیمه در برابر رشد سرطان رحم و رحمی در زمانی که چنین چیزی وجود نداشت، مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The movie was oversold and ended up disappointing everyone.
[ترجمه گوگل]فیلم بیش از حد فروخته شد و در نهایت همه را ناامید کرد
[ترجمه ترگمان]فیلم oversold بود و همه افراد ناامید کننده را ناامید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The test having been oversold in the first place, the woman is sure that there is something terribly wrong.
[ترجمه گوگل]با توجه به فروش بیش از حد تست در وهله اول، زن مطمئن است که مشکلی وحشتناک وجود دارد
[ترجمه ترگمان]این آزمایش که در وهله اول انجام شد، زن مطمئن است که یک چیز بسیار اشتباه وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Although often oversimplified or oversold, some of the principles of the human potential movement bear on business organizations.
[ترجمه گوگل]اگرچه اغلب بیش از حد ساده شده یا بیش از حد فروخته می شود، برخی از اصول جنبش بالقوه انسانی بر سازمان های تجاری تأثیر می گذارد
[ترجمه ترگمان]اگرچه اغلب ساده است و یا oversold، برخی از اصول جنبش پتانسیل انسانی در سازمان های تجاری وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The alumni don't want to hear it, but the previous coaching regime vastly oversold the goods.
[ترجمه گوگل]فارغ‌التحصیلان نمی‌خواهند آن را بشنوند، اما رژیم مربیگری قبلی به‌شدت بیش از حد کالاها را فروخت
[ترجمه ترگمان]فارغ التحصیلان نمی خواهند آن را بشنوند، اما رژیم مربیگری قبلی به شدت کالاها را باز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Oversold health-care shares are now rebounding, as Mr Clinton's ability to push through sweeping reform begins to look limited.
[ترجمه گوگل]فروش بیش از حد سهام مراقبت های بهداشتی اکنون در حال افزایش است، زیرا توانایی آقای کلینتون برای پیشبرد اصلاحات گسترده محدود به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]اکنون که توانایی آقای بیل کلینتون در فشار از طریق اصلاحات فراگیر در حال حاضر محدود به نظر می رسد، سهام مراقبت های بهداشتی oversold اکنون در حال بازگشت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The flight had been oversold.
[ترجمه گوگل]پرواز بیش از حد فروخته شده بود
[ترجمه ترگمان] پرواز ازش تعریف کرده بودن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Avoid all temptations to oversell yourself but be equally careful not to undersell yourself either.
[ترجمه گوگل]از همه وسوسه های گران فروشی خودداری کنید، اما به همان اندازه مراقب باشید که خود را کم فروشی نکنید
[ترجمه ترگمان]از همه وسوسه های خود اجتناب کنید، اما به همان اندازه مراقب باشید که خود را آزار ندهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. "I'm not going to oversell it," Smith remarks.
[ترجمه گوگل]اسمیت اظهار می کند: "من قصد ندارم آن را بیش از حد بفروشم "
[ترجمه ترگمان]اسمیت می گوید: \" من قصد ندارم این کار را انجام دهم \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• sell more than can be provided or manufactured; promote excessively; extol a person or thing too highly
if you oversell something or someone, you exaggerate their merits or abilities.

پیشنهاد کاربران

oversell somebody/yourself : to say that somebody/something is better than they really are.
He has a tendency to oversell himself.
oversell something : ( business ) to sell too much or more of something than is available
The seats on the plane were oversold.
زیاده روی کردن، شور چیزی را درآوردن
بیش از اندازه برآورد کردن، زیاد برآورد کردن، غلو کردن، دست بالا گرفتن
overrate - overestimate - exaggerate
overrate, assign too much value, importance, assess too highly, build up, exaggerate
To make an idea, product, opportunity, etc. seem better than it is:
در مورد ارزش، قیمت، اهمیت و. . . چیزی خیلی مبالغه و اغراق کردن
...
[مشاهده متن کامل]

"Computer - aided software engineering has been oversold"
Be honest about the technology; do not oversell its potential
If you oversell, you may actually lose sales

منابع• https://www.thesaurus.com/browse/oversell• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/oversell
ضایع بازی در آوردن
گرانتر فروختن
بیش از اندازه فروختن
تأکید بیش از حد

بپرس